English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
magnetic tape sorting مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
Other Matches
sorting مرتب نمودن
alphanumeric sort مرتب نمودن الفبا عددی
sort effort تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
magnetic tape store منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
keyboard to tape unit واحد صفحه کلید به نوارمغناطیسی
magnetic tape record reproduce system سیستم ضبط و تکثیر نوارمغناطیسی
magnetic tape cassette recorder ضبط کننده کاست نوارمغناطیسی
tops سیستم عامل روی نوارمغناطیسی
backspace tape فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
hypertape drive وسیله خواندن یا ثبت اطلاعات توسط کارتریجهای نوارمغناطیسی
tos System Operation Tape سیستم عامل روی نوارمغناطیسی
nrz یکی از چند روش کدگذاری اطلاعات دیجیتالی روی نوارمغناطیسی
multivolume file نوارمغناطیسی یا فلاپی دیسک جهت نگهداری ان میباشد پرونده چند حجمی
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
backward read یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
degauss پاک کردن داده از روی نوارمغناطیسی و جایگزین کردن داده جدید
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
to gain any ones ear نمودن
dost نمودن
abstracts نمودن
abstracting نمودن
abstract نمودن
animadvert نمودن
animalize نمودن
showŠetc نمودن
shows نمودن
showed نمودن
dont نمودن
show نمودن
seem نمودن
seemed نمودن
seems نمودن
sum خلاصه نمودن
impeached احضار نمودن
impeaches احضار نمودن
dissociate تفکیک نمودن
dissociates تفکیک نمودن
impeaching احضار نمودن
dissociating تفکیک نمودن
abate رفع نمودن
impeach احضار نمودن
authorise مجاز نمودن
abated رفع نمودن
abates رفع نمودن
sums خلاصه نمودن
assimilatc مقایسه نمودن
arraign احضار نمودن
adjust تسویه نمودن
adjust تصفیه نمودن
anneal بادوام نمودن
microjustification ریزتراز نمودن
cater فراهم نمودن
curtails مختصر نمودن
instal منصوب نمودن
friends یاری نمودن
indorsation تصویب نمودن
caters فراهم نمودن
fill up خاکریزی نمودن
waive اغماض نمودن
waived اغماض نمودن
waives اغماض نمودن
curtailing مختصر نمودن
digitizing دیجیتالی نمودن
misrepresentation بد ارائه نمودن
standardises استاندارد نمودن
standardised استاندارد نمودن
curtail مختصر نمودن
catered فراهم نمودن
catering فراهم نمودن
curtailed مختصر نمودن
depilate ازاله مو نمودن از
friend یاری نمودن
abating رفع نمودن
send ارسال نمودن
accommodate تطبیق نمودن
imprisoning حبس نمودن
accommodated تطبیق نمودن
doubled مضاعف نمودن
imprisons حبس نمودن
plotted رسم نمودن
plots رسم نمودن
plot رسم نمودن
double مضاعف نمودن
imprison حبس نمودن
account محاسبه نمودن
mirroring معکوس نمودن
sending ارسال نمودن
sends ارسال نمودن
sketched رسم نمودن
standardising استاندارد نمودن
standardize استاندارد نمودن
sketch رسم نمودن
doubled up مضاعف نمودن
standardizing استاندارد نمودن
dusk تاریک نمودن
installs منصوب نمودن
to humble oneself افتادگی نمودن
installing منصوب نمودن
stock piling ذخیره نمودن
sketches رسم نمودن
acquitting نمودن برائت
accommodates تطبیق نمودن
acquits نمودن برائت
numeralization عددی نمودن
acquit نمودن برائت
standardizes استاندارد نمودن
affixes اضافه نمودن
install منصوب نمودن
affix اضافه نمودن
affixing اضافه نمودن
affixed اضافه نمودن
indexes اندکس فهرست نمودن
indexed اندکس فهرست نمودن
credit insurance بیمه نمودن اعتبار
index اندکس فهرست نمودن
reciprocate مقابله به مثل نمودن
accoutre با تجهیزات اماده نمودن
rebuild تجدید بنا نمودن
brutalization حیوان صفت نمودن
deciphered کشف رمز نمودن
decipher کشف رمز نمودن
compass مدارچیزی راکامل نمودن
bestialize جانور خوی نمودن
deciphers کشف رمز نمودن
cornering the market قبضه نمودن بازار
rebuilds تجدید بنا نمودن
bashing دست پاچه نمودن
hedged کسب مصونیت نمودن
committing متعهدبانجام امری نمودن
committed متعهدبانجام امری نمودن
commits متعهدبانجام امری نمودن
commit متعهدبانجام امری نمودن
anticlimaxes بیان قهقرایی نمودن
reciprocated مقابله به مثل نمودن
reciprocates مقابله به مثل نمودن
hedge کسب مصونیت نمودن
hedges کسب مصونیت نمودن
bash دست پاچه نمودن
bashed دست پاچه نمودن
price fixing ثابت نمودن قیمت
anticlimax بیان قهقرایی نمودن
sign a waiver قبول اغماض نمودن
receipts اعلام وصول نمودن
frequency stabilization پایدار نمودن فرکانس
receipt اعلام وصول نمودن
bashes دست پاچه نمودن
pontify خودرا مقدس نمودن
condition شرط نمودن شایسته کردن
zaps پاک نمودن قسمتی از برنامه
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
glamorises فریبا نمودن طلسم کردن
to something against risk چیزی را از خطر حفظ نمودن
supply تامین موجودی عرضه نمودن
adjusts تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusting تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts تسویه نمودن مطابق کردن
glamorize فریبا نمودن طلسم کردن
annihilated از بین بردن خنثی نمودن
zapping پاک نمودن قسمتی از برنامه
glamorizing فریبا نمودن طلسم کردن
glamorizes فریبا نمودن طلسم کردن
zap پاک نمودن قسمتی از برنامه
suppliers rating درجه بندی نمودن فروشنده ها
glamorized فریبا نمودن طلسم کردن
immersed غوطه ور کردن شناور نمودن
glamorising فریبا نمودن طلسم کردن
extrapolate قیاس کردن استقراء نمودن
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
to be i. with an idea فکری در کسی تاثیر نمودن
immerse غوطه ور کردن شناور نمودن
zapped پاک نمودن قسمتی از برنامه
adjusting تصفیه نمودن تنظیم کردن
annihilate از بین بردن خنثی نمودن
annihilating از بین بردن خنثی نمودن
textures دارای بافت ویژهای نمودن
texture دارای بافت ویژهای نمودن
depone عزل نمودن گواهی دادن
deposing عزل نمودن خلع کردن
disinfest حشرات موذی را دفع نمودن
instate برقرار کردن منصوب نمودن
annihilates از بین بردن خنثی نمودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com