English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
English Persian
to fix up مرتب کردن جادادن
Other Matches
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
installing سوار کردن جادادن
installs سوار کردن جادادن
intromit جادادن منصوب کردن
install سوار کردن جادادن
incorporate جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
to put up زنانه درست کردن جادادن
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justifications مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justification مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
semi processed data داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
collated مرتب کردن
draw up مرتب کردن
regularising مرتب کردن
regularize مرتب کردن
graduates مرتب کردن
tidiest مرتب کردن
regularized مرتب کردن
clear up مرتب کردن
collates مرتب کردن
regularizes مرتب کردن
collate مرتب کردن
regularises مرتب کردن
tidying مرتب کردن
collocate مرتب کردن
put straight مرتب کردن
collocated مرتب کردن
graduating مرتب کردن
collocates مرتب کردن
collocating مرتب کردن
tidy مرتب کردن
graduate مرتب کردن
regularised مرتب کردن
collating مرتب کردن
marshals مرتب کردن
lineup مرتب کردن
marshal مرتب کردن
cleaned مرتب کردن
clean مرتب کردن
order مرتب کردن
marshalled مرتب کردن
marshaling مرتب کردن
concert مرتب کردن
regularizing مرتب کردن
arranging مرتب کردن
arranges مرتب کردن
arranged مرتب کردن
concerts مرتب کردن
arrange مرتب کردن
cleans مرتب کردن
marshaled مرتب کردن
cleanest مرتب کردن
tidier مرتب کردن
straighten up <idiom> مرتب کردن
tidied مرتب کردن
to map out مرتب کردن
fix up مرتب کردن
set in order مرتب کردن
to put to rights مرتب کردن
to cleanvp مرتب کردن
tidies مرتب کردن
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
tree sort مرتب کردن درختی
setting up نهادن مرتب کردن
selection sort مرتب کردن گزینشی
quicksort مرتب کردن سریع
distributive sort مرتب کردن توزیعی
block sort مرتب کردن بلاکی
redd مرتب کردن رهاساختن
sets نهادن مرتب کردن
set نهادن مرتب کردن
insertion sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن
reorder دوباره مرتب کردن
collating sort مرتب کردن داده
shipshape مرتب کردن منظم
bubble sort مرتب کردن حبابی
data processing مرتب کردن داده ها
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
ripple sort مرتب کردن موجی
squares مرتب کردن کلاه
oscillating sort مرتب کردن نوسانی
squaring مرتب کردن کلاه
squared مرتب کردن کلاه
square مرتب کردن کلاه
internal sort مرتب کردن درونی
accommodates جادادن
receive جادادن
insert جادادن
houses جادادن
accommodated جادادن
inserting جادادن
embed جادادن
receives جادادن
house جادادن
housed جادادن
to work in جادادن
embedment جادادن
inserts جادادن
infix جادادن
accomodate جادادن
embeds جادادن
intercalate جادادن
placement جادادن
placements جادادن
sequence به ترتیب مرتب کردن دنباله
sorting network شبکه مرتب کردن داده ها
polyphase sort مرتب کردن چند فازی
multifile sorting مرتب کردن چند فایلی
exchange sorting algorithm مرتب کردن به روش حبابی
radix sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن مبنایی
juxtaposition مرتب کردن موضوعات در کنار هم
collection و مرتب کردن در پایگاه داده
clear the decks <idiom> همه جارا مرتب کردن
sequences به ترتیب مرتب کردن دنباله
multireel sorting مرتب کردن چند حلقهای
collections و مرتب کردن در پایگاه داده
multipass sort مرتب کردن چند گذری
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
barracked درسربازخانه جادادن
barrack درسربازخانه جادادن
inns درمسافرخانه جادادن
spatchcock با شتاب جادادن
barracking درسربازخانه جادادن
engraft نشاندن جادادن
inn درمسافرخانه جادادن
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
scheduling مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
adjust مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
quicksort روش مرتب کردن سریع فایل
adjusts مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusting مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
organizes مرتب کردن ارایش دادن موضع
selectively مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
organising مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizing مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize مرتب کردن ارایش دادن موضع
selective مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
organises مرتب کردن ارایش دادن موضع
interleave در میان چیزی جادادن
fix جادادن چشم دوختن به
pavilions درکلاه فرنگی جادادن
pavilion درکلاه فرنگی جادادن
fixes جادادن چشم دوختن به
job مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
jobs مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
filing system روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
alphasort مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
embower درداربست جادادن در سایبان نشاندن
to insert a letter in a word حرفی را در میان واژهای جادادن
passed یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
pass یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passes یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
formats تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
permutation تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutations تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
justify دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
organisations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
justifies دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
organizations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
digital sorting روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
clock باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clocks باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
justifying دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
carrot and stick <idiom> قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
ensconce پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
serializes مرتب کردن سریال کردن
serialized مرتب کردن سریال کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com