| Total search result: 203 (38 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| quicksort |
مرتب کردن سریع |
|
|
|
|
| Search result with all words |
|
| tree |
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود |
| quicksort |
روش مرتب کردن سریع فایل |
| Other Matches |
|
| binary look up |
روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده |
| sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
| sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
| rollover |
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند |
| sophistication |
نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد |
| filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
| formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
| bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
| sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
| sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
| exchanging |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchanges |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| merge sorting algorithm |
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند |
| exchanged |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchange |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| marine express |
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی |
| shoot |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
| shoots |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
| dma |
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود |
sort |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| sorts |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| sorted |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| dma |
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود |
| gather |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
| justification |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
| justifications |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
| gathered |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
| semi processed data |
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا.. |
| clear up |
مرتب کردن |
| arranges |
مرتب کردن |
| collates |
مرتب کردن |
| lineup |
مرتب کردن |
| clean |
مرتب کردن |
| arranging |
مرتب کردن |
| marshals |
مرتب کردن |
| regularising |
مرتب کردن |
| straighten up <idiom> |
مرتب کردن |
| to map out |
مرتب کردن |
| regularises |
مرتب کردن |
| regularize |
مرتب کردن |
| graduating |
مرتب کردن |
| graduate |
مرتب کردن |
| regularized |
مرتب کردن |
| regularizes |
مرتب کردن |
| collate |
مرتب کردن |
| collated |
مرتب کردن |
| concert |
مرتب کردن |
| concerts |
مرتب کردن |
| graduates |
مرتب کردن |
| regularizing |
مرتب کردن |
| arranged |
مرتب کردن |
| tidied |
مرتب کردن |
| collocate |
مرتب کردن |
| tidying |
مرتب کردن |
| marshal |
مرتب کردن |
| put straight |
مرتب کردن |
| cleaned |
مرتب کردن |
| tidy |
مرتب کردن |
| tidiest |
مرتب کردن |
| fix up |
مرتب کردن |
| set in order |
مرتب کردن |
| tidies |
مرتب کردن |
| to cleanvp |
مرتب کردن |
| cleanest |
مرتب کردن |
| collating |
مرتب کردن |
| to put to rights |
مرتب کردن |
| tidier |
مرتب کردن |
| cleans |
مرتب کردن |
| draw up |
مرتب کردن |
| marshaled |
مرتب کردن |
| marshaling |
مرتب کردن |
| collocates |
مرتب کردن |
| arrange |
مرتب کردن |
| order |
مرتب کردن |
| marshalled |
مرتب کردن |
| collocated |
مرتب کردن |
| regularised |
مرتب کردن |
| collocating |
مرتب کردن |
| snap pass |
پاس سریع با پیچش سریع مچ |
service |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| serviced |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| insertion sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن |
| block sort |
مرتب کردن بلاکی |
| selection sort |
مرتب کردن گزینشی |
| internal sort |
مرتب کردن درونی |
| shipshape |
مرتب کردن منظم |
| bubble sort |
مرتب کردن حبابی |
| pick up <idiom> |
تمیز ،مرتب کردن |
| squared |
مرتب کردن کلاه |
| reorder |
دوباره مرتب کردن |
| setting up |
نهادن مرتب کردن |
| squares |
مرتب کردن کلاه |
| sets |
نهادن مرتب کردن |
| squaring |
مرتب کردن کلاه |
| set |
نهادن مرتب کردن |
| tree sort |
مرتب کردن درختی |
| to fix up |
مرتب کردن جادادن |
| collating sort |
مرتب کردن داده |
| distributive sort |
مرتب کردن توزیعی |
| oscillating sort |
مرتب کردن نوسانی |
| square |
مرتب کردن کلاه |
| redd |
مرتب کردن رهاساختن |
| data processing |
مرتب کردن داده ها |
| ripple sort |
مرتب کردن موجی |
| prompted |
سریع کردن |
| prompts |
سریع کردن |
| prompt |
سریع کردن |
| juxtaposition |
مرتب کردن موضوعات در کنار هم |
| radix sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن مبنایی |
| multireel sorting |
مرتب کردن چند حلقهای |
| collection |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
| sequence |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
| multipass sort |
مرتب کردن چند گذری |
| collections |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
| sorting network |
شبکه مرتب کردن داده ها |
| clear the decks <idiom> |
همه جارا مرتب کردن |
| exchange sorting algorithm |
مرتب کردن به روش حبابی |
| sequences |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
| multifile sorting |
مرتب کردن چند فایلی |
| polyphase sort |
مرتب کردن چند فازی |
| To do up the room. |
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن ) |
sort |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| sorts |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| sorted |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| quenching |
سریع خنک کردن |
| stop dead/cold <idiom> |
سریع توقف کردن |
| Making fast progress. |
سریع ترقی کردن |
| selective |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
| scheduling |
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها |
| organizing |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| organising |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| make room for someone or something <idiom> |
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن |
| adjusting |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
| organizes |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| adjusts |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
| selectively |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
| alphameric |
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم |
| organize |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
adjust |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
| organises |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| posts |
ارسال سریع پست کردن |
| post- |
ارسال سریع پست کردن |
| posted |
ارسال سریع پست کردن |
| post |
ارسال سریع پست کردن |
| cannonball |
سریع السیر حرکت کردن |
| alphasort |
مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا |
| filing system |
روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه |
| jobs |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
| job |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
| drum sorting |
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی |
format |
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل |
| passes |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
| organization |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
| clock |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
| digital sorting |
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی |
| clocks |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
| permutations |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
| permutation |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
| organizations |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
| organisations |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
| pass |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
| justifies |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| formats |
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل |
| justify |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| justifying |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| chronologize |
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن |
| passed |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
| straighten |
درست کردن مرتب کردن |
| straightening |
درست کردن مرتب کردن |
| dispose |
مرتب کردن مستعد کردن |
| straightened |
درست کردن مرتب کردن |
| straightens |
درست کردن مرتب کردن |
| serialised |
مرتب کردن سریال کردن |
range |
مرتب کردن میزان کردن |
| ranged |
مرتب کردن میزان کردن |
| serialises |
مرتب کردن سریال کردن |
| serialize |
مرتب کردن سریال کردن |
| serialized |
مرتب کردن سریال کردن |
| serialising |
مرتب کردن سریال کردن |
| serializes |
مرتب کردن سریال کردن |
| ranges |
مرتب کردن میزان کردن |
| serializing |
مرتب کردن سریال کردن |
| sorts |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
| internal sort |
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم |
| sorted |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
sort |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
| mercury delay line |
روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه |
utility |
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد |
| To quicken ones pace . |
قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن ) |
| weighting |
مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها |
| speediness |
سریع السیر سریع |
| speedy |
سریع السیر سریع |
| indexes |
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا |
| pair exchange sorting algorithm |
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده |
| indexed |
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا |
| WAV file |
روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت . |
| WAVE file |
روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت . |