Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
ripple sort
مرتب کردن موجی
Other Matches
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
thread
موجی کردن
threads
موجی کردن
filing
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
format
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
rippling
بطور موجی حرکت کردن
rippled
بطور موجی حرکت کردن
ripple
بطور موجی حرکت کردن
ripples
بطور موجی حرکت کردن
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanges
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
sort
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
gather
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justifications
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justification
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
semi processed data
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
marshalled
مرتب کردن
graduates
مرتب کردن
to put to rights
مرتب کردن
to cleanvp
مرتب کردن
set in order
مرتب کردن
fix up
مرتب کردن
clear up
مرتب کردن
put straight
مرتب کردن
graduating
مرتب کردن
graduate
مرتب کردن
marshal
مرتب کردن
collated
مرتب کردن
order
مرتب کردن
to map out
مرتب کردن
clean
مرتب کردن
cleaned
مرتب کردن
collating
مرتب کردن
straighten up
<idiom>
مرتب کردن
cleanest
مرتب کردن
draw up
مرتب کردن
collate
مرتب کردن
marshaled
مرتب کردن
marshaling
مرتب کردن
lineup
مرتب کردن
marshals
مرتب کردن
cleans
مرتب کردن
regularizing
مرتب کردن
regularises
مرتب کردن
collocates
مرتب کردن
collates
مرتب کردن
arranged
مرتب کردن
arrange
مرتب کردن
tidiest
مرتب کردن
tidy
مرتب کردن
regularize
مرتب کردن
collocated
مرتب کردن
regularising
مرتب کردن
tidying
مرتب کردن
collocate
مرتب کردن
tidier
مرتب کردن
concerts
مرتب کردن
regularised
مرتب کردن
regularized
مرتب کردن
arranging
مرتب کردن
tidied
مرتب کردن
collocating
مرتب کردن
arranges
مرتب کردن
concert
مرتب کردن
tidies
مرتب کردن
regularizes
مرتب کردن
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
serviced
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
pick up
<idiom>
تمیز ،مرتب کردن
tree sort
مرتب کردن درختی
redd
مرتب کردن رهاساختن
selection sort
مرتب کردن گزینشی
shipshape
مرتب کردن منظم
oscillating sort
مرتب کردن نوسانی
to fix up
مرتب کردن جادادن
insertion sorting algorithm
الگوریتم مرتب کردن
block sort
مرتب کردن بلاکی
bubble sort
مرتب کردن حبابی
internal sort
مرتب کردن درونی
squared
مرتب کردن کلاه
collating sort
مرتب کردن داده
data processing
مرتب کردن داده ها
square
مرتب کردن کلاه
distributive sort
مرتب کردن توزیعی
set
نهادن مرتب کردن
reorder
دوباره مرتب کردن
squares
مرتب کردن کلاه
sets
نهادن مرتب کردن
quicksort
مرتب کردن سریع
squaring
مرتب کردن کلاه
setting up
نهادن مرتب کردن
multipass sort
مرتب کردن چند گذری
juxtaposition
مرتب کردن موضوعات در کنار هم
collections
و مرتب کردن در پایگاه داده
collection
و مرتب کردن در پایگاه داده
radix sorting algorithm
الگوریتم مرتب کردن مبنایی
multireel sorting
مرتب کردن چند حلقهای
sorting network
شبکه مرتب کردن داده ها
multifile sorting
مرتب کردن چند فایلی
polyphase sort
مرتب کردن چند فازی
clear the decks
<idiom>
همه جارا مرتب کردن
sequences
به ترتیب مرتب کردن دنباله
exchange sorting algorithm
مرتب کردن به روش حبابی
sequence
به ترتیب مرتب کردن دنباله
To do up the room.
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
adjusts
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjust
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
scheduling
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
organises
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes
مرتب کردن ارایش دادن موضع
adjusting
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
organising
مرتب کردن ارایش دادن موضع
alphameric
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
organize
مرتب کردن ارایش دادن موضع
quicksort
روش مرتب کردن سریع فایل
selectively
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
selective
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
organizing
مرتب کردن ارایش دادن موضع
make room for someone or something
<idiom>
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
flexural
موجی
sinuate
موجی
wavelike
موجی
undulatory
موجی
flecky
موجی
flexuous
موجی
flexuose
موجی
sinuous
موجی
jobs
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
job
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
filing system
روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
drum sorting
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
alphasort
مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
doucine
گچ بری موجی
wave function
تابع موجی
radiant energy
نیروی موجی
wave mecanics
مکانیک موجی
waviness
حالت موجی
wave motion
حرکت موجی
impedance level
مقاومت موجی
gorge
[گچ بری موجی]
undulatory current
جریان موجی
corrugate
موجی شدن
cyma
گچ بری موجی
sinuosity
حرکت موجی
cima
گچ بری موجی
cyma
گچ بری موجی
cyma recta
موجی افتاده
cyma reversa
موجی جمع
sinuous flow
جریان موجی
permutations
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
chronologize
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
permutation
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
digital sorting
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
organizations
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
clocks
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
passes
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
formats
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
organisations
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
clock
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
justifies
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
passed
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
format
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
pass
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
justify
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
serializing
مرتب کردن سریال کردن
serializes
مرتب کردن سریال کردن
straightened
درست کردن مرتب کردن
ranges
مرتب کردن میزان کردن
ranged
مرتب کردن میزان کردن
range
مرتب کردن میزان کردن
straightens
درست کردن مرتب کردن
straightening
درست کردن مرتب کردن
straighten
درست کردن مرتب کردن
serialized
مرتب کردن سریال کردن
serialised
مرتب کردن سریال کردن
dispose
مرتب کردن مستعد کردن
serialize
مرتب کردن سریال کردن
serialising
مرتب کردن سریال کردن
serialises
مرتب کردن سریال کردن
sinuate
دارای حاشیه موجی
full wave rectifier
یکسوکننده تمام موجی
half wave rectifier
یکسوکننده نیم موجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com