English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
juxtaposition مرتب کردن موضوعات در کنار هم
Other Matches
passes یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
pass یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
collections 1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
collection 1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
references لیست موضوعات مرتب شده
reference لیست موضوعات مرتب شده
list مجموعه موضوعات مرتب شده داده
tile مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
tiles مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
number انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب
series گروه موضوعات مربوطه که مرتب شده اند
numbers انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب
sequence تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
sequences تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
list 1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
decollator ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
collated مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
cross block سد کردن خط دفاعی از کنار
justifications مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justification مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
lay by کنار گذاردن متروک کردن
lay-bys کنار گذاردن متروک کردن
put by قطع کردن کنار گذاردن
lay-by کنار گذاردن متروک کردن
semi processed data داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
collated مرتب کردن
collates مرتب کردن
clear up مرتب کردن
concert مرتب کردن
order مرتب کردن
graduate مرتب کردن
marshaled مرتب کردن
marshal مرتب کردن
marshaling مرتب کردن
draw up مرتب کردن
marshalled مرتب کردن
to map out مرتب کردن
marshals مرتب کردن
collate مرتب کردن
concerts مرتب کردن
straighten up <idiom> مرتب کردن
tidiest مرتب کردن
tidies مرتب کردن
fix up مرتب کردن
tidier مرتب کردن
tidied مرتب کردن
regularising مرتب کردن
arrange مرتب کردن
clean مرتب کردن
arranged مرتب کردن
arranges مرتب کردن
set in order مرتب کردن
arranging مرتب کردن
tidy مرتب کردن
tidying مرتب کردن
collocate مرتب کردن
regularizing مرتب کردن
lineup مرتب کردن
regularizes مرتب کردن
cleans مرتب کردن
cleanest مرتب کردن
cleaned مرتب کردن
regularize مرتب کردن
regularises مرتب کردن
regularised مرتب کردن
collocating مرتب کردن
collocates مرتب کردن
collocated مرتب کردن
put straight مرتب کردن
to cleanvp مرتب کردن
to put to rights مرتب کردن
graduating مرتب کردن
regularized مرتب کردن
graduates مرتب کردن
collating مرتب کردن
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
collating sort مرتب کردن داده
block sort مرتب کردن بلاکی
oscillating sort مرتب کردن نوسانی
tree sort مرتب کردن درختی
squaring مرتب کردن کلاه
internal sort مرتب کردن درونی
insertion sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن
shipshape مرتب کردن منظم
setting up نهادن مرتب کردن
selection sort مرتب کردن گزینشی
squares مرتب کردن کلاه
ripple sort مرتب کردن موجی
square مرتب کردن کلاه
data processing مرتب کردن داده ها
reorder دوباره مرتب کردن
quicksort مرتب کردن سریع
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
redd مرتب کردن رهاساختن
distributive sort مرتب کردن توزیعی
sets نهادن مرتب کردن
squared مرتب کردن کلاه
to fix up مرتب کردن جادادن
set نهادن مرتب کردن
bubble sort مرتب کردن حبابی
sequence به ترتیب مرتب کردن دنباله
multireel sorting مرتب کردن چند حلقهای
sequences به ترتیب مرتب کردن دنباله
multifile sorting مرتب کردن چند فایلی
sorting network شبکه مرتب کردن داده ها
collection و مرتب کردن در پایگاه داده
multipass sort مرتب کردن چند گذری
radix sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن مبنایی
polyphase sort مرتب کردن چند فازی
collections و مرتب کردن در پایگاه داده
exchange sorting algorithm مرتب کردن به روش حبابی
clear the decks <idiom> همه جارا مرتب کردن
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
angle block سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
scheduling مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
organizes مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizing مرتب کردن ارایش دادن موضع
selectively مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
organises مرتب کردن ارایش دادن موضع
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
adjust مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
selective مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
adjusts مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusting مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
quicksort روش مرتب کردن سریع فایل
jobs مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
filing system روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
alphasort مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
job مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
clocks باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
justifies دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
clock باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
permutation تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
formats تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
organization روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organizations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
justifying دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
justify دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
digital sorting روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
permutations تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
organisations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
straightens درست کردن مرتب کردن
straightening درست کردن مرتب کردن
straightened درست کردن مرتب کردن
straighten درست کردن مرتب کردن
ranged مرتب کردن میزان کردن
serialize مرتب کردن سریال کردن
serialising مرتب کردن سریال کردن
serialized مرتب کردن سریال کردن
serialises مرتب کردن سریال کردن
serializes مرتب کردن سریال کردن
serialised مرتب کردن سریال کردن
ranges مرتب کردن میزان کردن
dispose مرتب کردن مستعد کردن
serializing مرتب کردن سریال کردن
range مرتب کردن میزان کردن
sort مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sorted مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sorts مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
mercury delay line روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com