Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
detoxification
مرتفع شدن حالت مسمومیت
Other Matches
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
poisoning
مسمومیت
saperaemia
مسمومیت
venenation
مسمومیت
intoxication
مسمومیت
blood poisoning
مسمومیت خون
alcoholic intoxication
مسمومیت الکلی
toxaemia
مسمومیت خون
toxemia
مسمومیت خونی
cocainism
مسمومیت ازکوکایین
saturnism
مسمومیت از سرب
leadpoisoning
مسمومیت از سرب
detoxification
دفع مسمومیت
chloralism
مسمومیت ازکلورال
bad blood
مسمومیت خون دراثرعصبانیت
plumbism
مسمومیت در اثر سرب
botulism
مسمومیت غذایی حاد
detoxify
رفع کردن مسمومیت
toxic epilepsy
حمله در نتیجه مسمومیت
acute alcoholic intoxication
مسمومیت حاد الکلی
ergotism
مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
phosphorism
مسمومیت در اثر فسفر تشعشع فسفری
strychninism
مسمومیت مزمن در اثراستعمال ممتد استرکنین
toxicosis
بیماری ناشی از خوردن زهر ایجاد مسمومیت
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
sepsis
مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
high
مرتفع
highs
مرتفع
highest
مرتفع
hiding
مرتفع
elevated
مرتفع
raised flooring
کف مرتفع
hidings
مرتفع
high
جای مرتفع
blast furnace
کوره مرتفع
blast furnaces
کوره مرتفع
obviating
مرتفع کردن
obviates
مرتفع کردن
obviated
مرتفع کردن
obviate
مرتفع کردن
high aerial
آنتن مرتفع
high cloud
ابرهای مرتفع
high level cistern
ابفشان مرتفع
outdoor antenna
انتن مرتفع
aerie
اشیانهء مرتفع
heights
جای مرتفع
plateau
جلگه مرتفع
highs
جای مرتفع
height
جای مرتفع
Cat
حصار مرتفع
Cat
قلعه مرتفع
plateaus
جلگه مرتفع
highest
جای مرتفع
champaign
زمین مرتفع
plateaux
جلگه مرتفع
aerie
خانهء مرتفع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
lifts
مرتفع بنظرامدن بلندی
lifted
مرتفع بنظرامدن بلندی
eagre
موج یا سدخیلی مرتفع
lift
مرتفع بنظرامدن بلندی
to make all doubts even
هرگونه شک را مرتفع کردن
cateran
اهل مناطق مرتفع
lifting
مرتفع بنظرامدن بلندی
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
uplands
زمین مرتفع دور از دریا
upland
زمین مرتفع دور از دریا
reserved for unexpired risks
ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
arch-band
[نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
aerie
لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
karoo
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
blast furnace slag
تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
karroo
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
williwaw
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
roller-coasters
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller coaster
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coaster
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
fjeld
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
deodorized
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorize
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizes
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorising
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorised
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizing
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorises
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
makes
حالت
queasiness
حالت قی
fettle
حالت
idiocrasy
حالت
posturing
حالت
glass eyed
بی حالت
mood
حالت
temper
حالت
postures
حالت
cases
حالت
tempered
حالت
moods
حالت
tempers
حالت
case
حالت
pyreticosis
حالت تب
stances
حالت
stance
حالت
postured
حالت
if
حالت
estate
حالت
phase
حالت
phases
حالت
phased
حالت
predicament
حالت
ill conditioned
بد حالت
make
حالت
self
حالت
posture
حالت
feverishness
حالت تب
febricity
حالت تب
line condition
حالت خط
estates
حالت
predicaments
حالت
attitude
حالت
stated
حالت
attitudes
حالت
unexpressive
بی حالت
stating
حالت
state-
حالت
situations
حالت
situation
حالت
condition
حالت
expression
حالت
expressions
حالت
manner
حالت
disposition
حالت
states
حالت
grain
حالت
temperament
حالت
temperaments
حالت
state
حالت
status
حالت
averaged
در حالت کلی
eburnation
حالت عاجی
eigenstate
حالت انرژی
waxiness
حالت مومی
well disposed
خوش حالت
y position
حالت- ایگرگ
heat proof quality
حالت نسوزی
energy state
حالت انرژی
equation of state
معادله حالت
humanness
حالت انسانیت
i.c.
حالت اولیه
idle position
حالت سکون
idiocrasy
حالت مخصوص
doubtfulness
حالت تردید
doughiness
حالت خمیری
downiness
حالت کرکی
drinking bout
حالت مستی
drive state
حالت سائقی
hang over
حالت خماری
waviness
حالت موجی
iciness
حالت یخی
drowsihead
حالت نیمخواب
ground state
حالت پایه
feminity
حالت زنانه
gen
حالت مالکیت
final state
حالت پایانی
free wheeling
حالت خلاصی
fugitiveness
حالت شخص
gas phase
حالت گازی
febile
دارای حالت تب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com