English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (6 milliseconds)
English Persian
smuggling مرتکب قاچاق شدن
Other Matches
contraband کالای قاچاق محموله قاچاق
roguishness قاچاق
smuggled merchandise قاچاق
swindlingly به قاچاق
smuggling قاچاق
illicit قاچاق
free trade قاچاق
contraband قاچاق
smuggling قاچاق کردن
owler قاچاق فرست
hovering acts قوانین ضد قاچاق
smuggle قاچاق کردن
poteen ویسکی قاچاق
smuggles قاچاق کردن
contraband of war قاچاق جنگی
smuggled <adj.> <past-p.> قاچاق شده
bootleg مشروب قاچاق
contraband کالای قاچاق
smuggled goods کالای قاچاق
swindlers قاچاق متقلب
stowaways مسافر قاچاق
stowaway مسافر قاچاق
bootlegged <adj.> <past-p.> قاچاق شده
stow away مسافر قاچاق
swindler قاچاق متقلب
smuggled merchandise کالای قاچاق
contraband تجارت قاچاق یاممنوع
blacklegs ادم قاچاق و قمارباز
rum running حمل مشروب قاچاق
bottlegger فروشنده مشروب قاچاق
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
blackleg ادم قاچاق و قمارباز
drug trafficking قاچاق مواد مخدر
violaor مرتکب
perpetrators مرتکب
perpetrator مرتکب
still hunt ماهیگیری بطور قاچاق وغیرمجاز
perpetrating مرتکب شدن
stealer مرتکب سرقت
guilty مجرم مرتکب
misdemeanant مرتکب جنحه
perpetrator of an offence مرتکب جرم
debt perpetrator مرتکب بدهی
perpetrates مرتکب شدن
perpetrated مرتکب شدن
committed مرتکب شدن
committing مرتکب شدن
perpetrate مرتکب شدن
commits مرتکب شدن
commit مرتکب شدن
speakeasy محل فروش مشروبات الکلی قاچاق
guilty of a minor offence مرتکب جرم خلافی
perpetrators مباشر در جرم مرتکب
bobble مرتکب خطا شدن
bobbles مرتکب خطا شدن
violaor مرتکب زنای به زور
incestuous مرتکب زنای با محارم
perpetrator مباشر در جرم مرتکب
recommit دوباره مرتکب شدن
misfeasance مرتکب جرم شدن
committing an offence مرتکب جرمی شدن
rapist مرتکب زنای بعنف
rapists مرتکب زنای بعنف
principals امر مرتکب اصلی
offends مرتکب خلاف شدن
offend مرتکب خلاف شدن
delinquent مرتکب جنایت یاجنحه
delinquents مرتکب جنایت یاجنحه
offended مرتکب خلاف شدن
commit a crime مرتکب جنایتی شدن
principal امر مرتکب اصلی
To smuggle in to ( out of ) a country . جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
rumrunner ادم یا قایق مخصوص حمل مشروبات قاچاق
racketeers از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
racketeer از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
perpetrates مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrating مرتکب کردن مقصر بودن
to perpetrate a crime گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
perpetrate مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrated مرتکب کردن مقصر بودن
commit a minor offence مرتکب جرم خلافی شدن
to commit terrorist act [ act of terrorism] مرتکب جرم تروریستی شدن
vehicle used for migrant-smuggling operations خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
contraband of war قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
double adultery زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
bloodguilty مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
committing وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
imposters کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
committed وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
impostor کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostors کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
burglarious مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
parol arrest جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
speaking with prosecutor در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
voluntary manslaughter قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com