English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (40 milliseconds)
English Persian
vacillate مردد بودن نوسان کردن
vacillated مردد بودن نوسان کردن
vacillates مردد بودن نوسان کردن
vacillating مردد بودن نوسان کردن
Other Matches
lingered مردد بودن
lingering مردد بودن
linger مردد بودن
hesitated مردد بودن
lingers مردد بودن
hesitating مردد بودن
hesitates مردد بودن
hesitate مردد بودن
swither مردد بودن
hankers مردد ودودل بودن
hankered مردد ودودل بودن
hanker مردد ودودل بودن
oscillates ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
oscillate ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
oscillated ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
scotched مانع غلتیدن شدن مردد بودن
scotching مانع غلتیدن شدن مردد بودن
scotch مانع غلتیدن شدن مردد بودن
scotches مانع غلتیدن شدن مردد بودن
swayed در نوسان بودن تاب
sways در نوسان بودن تاب
sway در نوسان بودن تاب
to wobble [move unsteadily] در نوسان بودن [تلوتلو خوردن] [اصطلاح روزمره]
voltage swing نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
oscillogram نوسان سنج نوسان نگار
vibrometer نوسان نگار نوسان سنج
vibrograph نوسان نگار نوسان سنج
oscillograph نوسان سنج نوسان نگار
oscilloscope نوسان بین نوسان نما
swivels نوسان کردن
librate نوسان کردن
bulid up نوسان کردن
reciprocate نوسان کردن
reciprocated نوسان کردن
reciprocates نوسان کردن
waver نوسان کردن
wavered نوسان کردن
buffs نوسان کردن
buff نوسان کردن
wavering نوسان کردن
wavers نوسان کردن
oscillate نوسان کردن
swivel نوسان کردن
oscillated نوسان کردن
see-saws نوسان کردن
swivelled نوسان کردن
oscillates نوسان کردن
swings نوسان کردن
varies نوسان کردن
vary نوسان کردن
swing نوسان کردن
see-saw نوسان کردن
see-sawing نوسان کردن
see-sawed نوسان کردن
vibrated جنبیدن نوسان کردن
jib نوسان کردن واخوردن
vibrate جنبیدن نوسان کردن
rocks جنباندن نوسان کردن
tilted نوسان کردن کجی
rock جنباندن نوسان کردن
vibrating جنبیدن نوسان کردن
vibrates جنبیدن نوسان کردن
rocked جنباندن نوسان کردن
jibbed نوسان کردن واخوردن
jibs نوسان کردن واخوردن
tilt نوسان کردن کجی
tilts نوسان کردن کجی
jibbing نوسان کردن واخوردن
acatalectic مردد
hesitant مردد
wavery مردد
half hearted مردد
shilly shally مردد
undecided مردد
unready مردد
doubtful مردد
suspense مردد
irresolute دو دل مردد
hesitater مردد
fluctuated نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuate نوسان کردن بالا وپایین رفتن
uncertain مردد متغیر
vacillatory مردد مشکوک
doubtfully بطور مردد
suspense مردد اندروایی
uncertainly مردد متغیر
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
live up to <idiom> طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
paralleled برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
see-saw نوسان
fluctuates نوسان
vibrancy نوسان
to-ing and fro-ing نوسان
see-sawed نوسان
fluctuated نوسان
fluctuation نوسان
see-saws نوسان
swings نوسان
swing نوسان
head nystagmus نوسان سر
yo-yo در نوسان
see-sawing نوسان
fluctuate نوسان
lurch نوسان
lurched نوسان
lurches نوسان
yo-yos در نوسان
pulsation نوسان
vibration نوسان
lurching نوسان
sways نوسان
sway نوسان
ascillation نوسان
libration نوسان
oscillation نوسان
undulation نوسان
dead beat بی نوسان
swayed نوسان
oscillatory motion نوسان
oscillations نوسان
vibrational لرزه نوسان
swivelling نوسان دار
vibration excitation تحریک نوسان
swings تاب نوسان
amplitude میدان نوسان
swingy نوسان دار
swivelling feature قابلیت نوسان
undulate نوسان داشتن
amplitude of oscillation دامنه نوسان
vibrograph رسام نوسان
vibrograph نوسان نگار
oscillation نوسان سازی
quenching frequency فرکانس نوسان
sides way نوسان عرضی
oscillator نوسان ساز
oscillator نوسان کننده
stable oscillation نوسان پایدار
oscillating circuit مدار نوسان
vibrometer نوسان سنج
periodic fluctuation نوسان دورهای
undulated نوسان داشتن
aperiodic phenomenon پدیده بی نوسان
boom swing حیطه نوسان
fluctuate نوسان داشتن
downward swing نوسان رو به پایین
electron vibrations نوسان الکترونها
goniometer نوسان سنج
fluctuated نوسان داشتن
vacillant نوسان کننده
multivibrator نوسان ساز
back swing نوسان به عقب
barkhausen oscillation نوسان بارکهاوزن
natural vibration نوسان طبیعی
natural vibration نوسان ازاد
fluctuates نوسان داشتن
swingers نوسان دار
swinger نوسان دار
vibration لرزه نوسان
shaking لرزش نوسان
undulates نوسان داشتن
intermediate oscillation نوسان میانی
swing تاب نوسان
total amplitude of oscillation دامنه کل نوسان
swing bridge پل نوسان دار
swayer نوسان دار
torsional vibration نوسان پیچشی
vibration damping میرایی نوسان
generation of oscillations تولید نوسان
shake لرزش نوسان
pendulum پاندول نوسان
pendulums پاندول نوسان
shakes لرزش نوسان
vibration damper میراکننده نوسان
scope نوسان نما
vibratility لرزه نوسان
economic fluctuation نوسان اقتصادی
oscilloscope نوسان نما
vibrators وسیله نوسان
self excited/induced vibration نوسان خودالقایی
floating axle محور نوسان
light fluctuation نوسان نور
light fluctuation نوسان روشنایی
oscillograph نوسان نگار
oscillograph نوسان نما
line voltage variation نوسان ولتاژ
line voltage variation نوسان شبکه
free oscillation نوسان ازاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com