Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
gentry	مردمان محترم و با تربیت اصالت
Other Matches
prytaneum	تالارپذیرایی سفراو مردمان محترم
levy in mess	نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
phenomen	اصالت عرض اصالت عارضه
well-bred	با تربیت تربیت شده
people	مردمان
peopling	مردمان
peopled	مردمان
peoples	مردمان
lives of great men	مردمان بزرگ
many persons	مردمان بسیار
gentlefolk	مردمان شریف
the common run of men	مردمان عادی
gentlemen of the robe	مردمان قضائی
these people	این مردمان
people of quality	مردمان متشخص
the quality	مردمان متشخص
great persons	مردمان بزرگ
great minds	مردمان با کله یا فکور
within living memory	تا انجا که مردمان زنده
golden ages	وابسته به مردمان عصر طلایی
golden age	وابسته به مردمان عصر طلایی
pict	مردمان غیر سلتی انگلیس
respecter	کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
respecters	کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
ism	اصالت
gentrice	اصالت
ism	اصالت .
genteelness	اصالت
gentility	اصالت
genuineness	اصالت
originality	اصالت
the inquisition	دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
honourable	محترم
worshipful	محترم
respectable	محترم
reverent	محترم
venerable	محترم
honorable	محترم
principle of permissibility	اصالت الجواز
primordiality	اصالت اصلیت
nobility	اصالت خانوادگی
genuineness	اصلیت اصالت
reality	اصالت وجود
ingenuousness	اصالت نجابت
empiricism	اصالت تجربه
principle of validity	اصالت الصحه
trinitarianism	اصالت تثلیت
materialism	اصالت ماده
realities	اصالت وجود
textualism	اصالت متن یا نص
to have an steem for	محترم داشتن
sir	شخص محترم
to regard with reverence	محترم داشتن
gentlemen	شخص محترم
gentleman	شخص محترم
to hold in reverence	محترم داشتن
honor	محترم شمردن
to hold in respect	محترم داشتن
creditable	محترم و ابرومند
our esteemed patron	حامی محترم ما
to be kindly regarded	محترم بودن
to rold in steem	محترم داشتن
monetarism	مکتب اصالت پول
materialist	معتقد به اصالت ماده
revivalism	اصالت احیا مذهب
materialists	معتقد به اصالت ماده
individualism	مکتب اصالت فرد
individualism	فلسفه اصالت فرد
pragmatism	فلسفه اصالت عمل
humanism	مکتب اصالت انسان
rationalistic	معتقد به اصالت عقل
rationalism	فلسفه اصالت عقل
particianship	نجیب زادگی اصالت
institutionalism	مکتب اصالت نهاد
sophisticate	از اصالت وسادگی انداختن
vitalism	اعتقاد به اصالت حیات
respects	محترم داشتن بزرگداشت
to hold in estimation	محترم یاارجمند داشتن
dishonour a contract	قرارداد را محترم نشمردن
respect	احترام محترم شمردن
respect	محترم داشتن بزرگداشت
a highly esteemed scientist	یک دانشمند بسیار محترم
signor	شخص محترم مسیو
worshipless	غیر محترم ناشایسته
sacredly	بطور مقدس یا محترم
honour a contract	قرارداد را محترم شمردن
respects	احترام محترم شمردن
realism	مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
ultra individualism	اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
legalism	عقیده به اصالت و الویت قانون
Esteemed commissioner!	مامور عالی رتبه محترم!
Dear Mr. Green .	آقای گرین عزیز ( محترم )
esteem	لایق دانستن محترم شمردم
naturalism	فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
idealism	خیال پرستی مسلک اصالت تصور
subjectivism	اصالت ذهن وحس فردیت تفکر
bibliotics	بررسی دست نوشته برای تعیین اصالت ان
one of the most respected families	یکی از خانواده های بسیار محترم شمرده
The suspected offender [perpetrator] is a previously respectable father.	پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
natural philosopher	فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
objectivism	روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
randy	بی تربیت
grosser	بی تربیت
grossed	بی تربیت
gross	بی تربیت
upbringing	تربیت
mannerless	بی تربیت
grosses	بی تربیت
grossest	بی تربیت
mannerliness	تربیت
grossing	بی تربیت
barbarous	بی تربیت
pedagogy	تربیت
low bred	بی تربیت
lowbred	بی تربیت
education	تربیت
ill-bred	بی تربیت
true bred	با تربیت
manner	تربیت
cultivation	تربیت
gentrice	تربیت
uncivilly	بی تربیت
uncivil	بی تربیت
gentry	تربیت
nurture	تربیت
nurtured	تربیت
unmannerly	بی تربیت
unpolished	بی تربیت
nurturing	تربیت
well bred	با تربیت
nurtures	تربیت
ill mannered	بی تربیت
good breeding	تربیت
caddish	بی تربیت
bearish	بی تربیت
genteelness	تربیت
chuff	بی تربیت
churl	بی تربیت
gentle	با تربیت
gentler	با تربیت
blowzed	بی تربیت
ill bred	بی تربیت
impolite	بی تربیت
half bred	بی تربیت
gentlest	با تربیت
an a woman	زن تربیت شده
boors	ادم بی تربیت
made	تربیت شده
abetting	تربیت کردن
abetted	تربیت کردن
boor	ادم بی تربیت
carl	ادم بی تربیت
schooling	تربیت اسب
undisiplined	تربیت نشده
fish culture	تربیت ماهی
trainable	تربیت پذیر
abets	تربیت کردن
abet	تربیت کردن
rear	تربیت کردن
physical education	تربیت بدنی
educate	تربیت کردن
give lessons	تربیت کردن
instruct	تربیت کردن
schools	تربیت اسب
genteel	تربیت شده
cultured	تربیت شده
rears	تربیت کردن
train [teach]	تربیت کردن
rearing	تربیت کردن
reared	تربیت کردن
school	تربیت اسب
teach	تربیت کردن
education	تعلیم و تربیت
to bring up	تربیت کردن
educating	تربیت کردن
trained	تربیت کردن
educates	تربیت کردن
cad	ادم بی تربیت
reeducation	تربیت مجدد
rudesby	ادم بی تربیت
hoyden	روستایی بی تربیت
teacher training	تربیت معلم
trains	تربیت کردن
steerage	اداره تربیت
educative	تربیت امیز
cads	ادم بی تربیت
accomplished	تربیت شده
train	تربیت کردن
genteely	از روی تربیت
educate	تربیت کردن
aviculture	تربیت مرغ مرغداری
culture of bees	پرورش یا تربیت زنبور
ineducable	غیر قابل تربیت
manege	محل تربیت اسب
motor education	تعلیم و تربیت حرکتی
school	تادیب یا تربیت کردن
schools	تادیب یا تربیت کردن
housebroken	حیوان تربیت شده
educationally	از راه تعلیم و تربیت
underbred	نااصل زاده بی تربیت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com