Total search result: 206 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
morgue |
مرده خانه |
morgues |
مرده خانه |
|
|
Search result with all words |
|
mortuaries |
مرده شوی خانه |
mortuary |
مرده شوی خانه |
funeral home |
مرده شوی خانه |
dead-house |
مرده شوی خانه |
Other Matches |
|
stillborn |
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده |
keb |
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است |
stillbirths |
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده |
stillbirth |
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده |
dog cheap |
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده |
dead wool |
پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.] |
lady help |
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن |
pigenhole |
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن |
knife boy |
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد |
it is but a step to my house |
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما |
mansion house |
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن |
our neighbour door |
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست |
houndstooth check |
طرح خانه خانه مورب پارچه |
hound's tooth check |
طرح خانه خانه مورب پارچه |
honeycombs |
ارایش شش گوش خانه خانه کردن |
homebody |
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه |
honeycomb |
ارایش شش گوش خانه خانه کردن |
tricotine |
پارچه زبر لباسی خانه خانه |
toft |
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی |
Honey comb design |
طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.] |
garde manger |
سرد خانه اشپز خانه |
bagnio |
فاحشه خانه جنده خانه |
weigh house |
قپاندار خانه ترازودار خانه |
cellular |
لانه زنبوری خانه خانه |
cells |
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص |
cell |
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص |
i do not know your house |
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست |
formulas |
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول |
formulae |
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول |
formula |
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول |
ranged |
یک خانه یا تعدادی خانه |
ranges |
یک خانه یا تعدادی خانه |
honey comb |
خانه خانه کردن |
range |
یک خانه یا تعدادی خانه |
vapid |
مرده |
deceased |
مرده |
lifeless |
مرده |
exanimate |
مرده |
in the dust |
مرده |
low spirited |
دل مرده |
low-spirited |
دل مرده |
hearse |
مرده کش |
hearses |
مرده کش |
six feet under <idiom> |
مرده |
dead |
مرده |
one man |
یک مرده |
at rest |
مرده |
his heart sank |
دل مرده شد |
one-man |
یک مرده |
defunct |
مرده |
extinct |
مرده |
dead space |
فضای مرده |
death day |
سال مرده |
swell |
موج مرده |
death feigning |
مرده نمایی |
swells |
موج مرده |
slaked lime |
اهک مرده اهک مرده |
saprophage |
مرده خوار |
resurrectionist |
مرده دزد |
resurrection man |
مرده دزد |
reliquiae |
مرده ریگ |
playing dead |
مرده نمایی |
death watch |
پاسبان مرده |
death's head |
جمجمه مرده |
swelled |
موج مرده |
deadness |
حالت مرده |
dead soils |
خاکهای مرده |
dead rise |
فاصله مرده |
dead band |
نوار مرده |
dead ball |
توپ مرده |
dead as a d. |
بکلی مرده |
dead load |
بار مرده |
dead storage |
گنجایش مرده |
dead storage |
حجم مرده |
still born |
مرده بدنیاامده |
dead time |
زمان مرده |
dead volume |
حجم مرده |
out of play |
توپ مرده |
dead as a doornail <idiom> |
کاملا مرده |
down with him |
مرده باد |
pah |
مرده شور |
autopsies |
تشریح مرده |
ground swell |
موج مرده |
widowers |
مرد زن مرده |
inhumationist |
مرده خاک کن |
widower |
مرد زن مرده |
idle wire |
سیم مرده |
idle turn |
کلاف مرده |
death masks |
قیافه مرده |
death mask |
قیافه مرده |
time lag |
زمان مرده |
time lags |
زمان مرده |
defunct |
مرده درگذشته |
cremation |
مرده سوزانی |
cremations |
مرده سوزانی |
air slaked lime |
اهک مرده |
lyke wake |
پاسبانی مرده در شب |
blate |
روح مرده |
non productive time |
زمان مرده |
necropsy |
مرده نگری |
necrophobia |
مرده هراسی |
necrophilia |
مرده گرایی |
necrophagous |
مرده خوار |
necrophagous |
مرده خور |
necromania |
مرده پرستی |
dull finish |
کالیبر مرده |
dull finish |
رخده مرده |
necrolatry |
مرده پرستی |
murrain |
گوشت مرده |
deadball |
توپ مرده |
exanimate |
دل مرده وبیروح |
autopsy |
تشریح مرده |
stillbirths |
مرده زاد |
parted |
درگذشته مرده |
living corpse |
مرده متحرک |
stillbirth |
مرده زاد |
the house is in my possession |
خانه در تصرف من است خانه در دست من است |
inheritance |
مرده ریگ وراثت |
he seems to have died |
ازقرارمعلوم مرده است |
cadaveric |
دارای رنگ مرده |
protoxlead |
سنگ مرده مرتک |
blast it |
مرده شورش را ببرد |
balefire |
اتش مرده سوزانی |
aeropause |
منطقه جوی مرده |
back lash eliminator |
تعادل در مسیر مرده |
gralloch |
احشای گوزن مرده |
Speak well of the dead . <proverb> |
پشت سر مرده بد نگو. |
departed |
مرده درگذشته مرحوم |
inheritances |
مرده ریگ وراثت |
eloge |
ستایش شخص مرده |
death masks |
ماسک صورت مرده |
sloughy |
شبیه پوست مرده |
time lag |
فاصله زمانی مرده |
time lags |
فاصله زمانی مرده |
necromimesis |
خود مرده انگاری |
He is not dead by any chance , is he ? |
نکند مرده باشد ؟ |
d. paleness |
رنگ ارام مرده |
sequestrum |
قسمت بافت مرده |
autopsies |
تشریح نسج مرده |
autopsy |
تشریح نسج مرده |
still born |
مرده زاییده شده |
death mask |
ماسک صورت مرده |
plague on it |
مرده شورش ببرد |
cirerar yurn |
فرف خاکستر مرده |
palled |
تابوت محتوی مرده حائل |
palling |
تابوت محتوی مرده حائل |
sciomantic |
غیبگو از روی سایه مرده |
heritage |
مرده ریگ سهم موروثی |
palls |
تابوت محتوی مرده حائل |
natimortality |
امار مرده زاییده شدگان |
prosector |
تشریح کننده بدن مرده |
To be crazy about agirl . |
کشته مرده دختری بودن |
pall |
تابوت محتوی مرده حائل |
cadaverous |
دارای رنگ پریده و مرده |
deathy |
مرگ نما مرده وار |
it is not true that he is dead |
اینکه میگویند مرده است حق ندارد |
necrotic |
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد |
postmortem |
مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن |
crematory |
کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند |
sciomacy |
غیب گویی از روی سایه مرده |
urns |
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده |
urn |
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده |
f. pile or pyre |
توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند |
ossuary |
فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده |
funeral pyre |
توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند |
under hatches |
زیر عرشه دوراز نظر مرده |
wraiths |
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ |
wraith |
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ |
ossuary |
محل امانت گذاری استخوان مرده |
obsequial |
وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده |
crematoriums |
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند |
crematorium |
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند |
crematoria |
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند |
zombiism |
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده |
incinerators |
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود |
incinerator |
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود |
pyre |
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده |
clavus |
میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده] |
corn |
میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده] |
lich gate |
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید |
twicer |
حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده |
pyres |
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده |
transmigration |
حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید |
But his body was eventually recovered. |
اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود. |
give someone an inch and they will take a mile <idiom> |
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم |
hatchment |
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود |
gavelkind |
تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش |
funeral home |
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند |
infarct |
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس |
zombi |
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد |
zombie |
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد |
direct loading |
مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد |
zombies |
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد |
a dead language <idiom> |
زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.] |
undertaker |
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد |
undertaking |
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد |
back frow |
اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است |
undertakers |
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد |
copyright |
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند |
copyrights |
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند |