English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (8 milliseconds)
English Persian
defunct مرده درگذشته
Search result with all words
parted درگذشته مرده
departed مرده درگذشته مرحوم
Other Matches
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
yore درگذشته
for some time past درگذشته
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
It was customary in the old days that. . . درگذشته رسم بر این بود که ...
eloge سخن رانی بافتخارکسیکه درگذشته است
to back up با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
month's mind ایین مذهبی بیاد بود کسیکه درگذشته در روز سی ام مردنش
hearses مرده کش
defunct مرده
one-man یک مرده
one man یک مرده
his heart sank دل مرده شد
dead مرده
lifeless مرده
hearse مرده کش
extinct مرده
vapid مرده
six feet under <idiom> مرده
exanimate مرده
at rest مرده
deceased مرده
low spirited دل مرده
low-spirited دل مرده
in the dust مرده
death feigning مرده نمایی
death day سال مرده
playing dead مرده نمایی
death watch پاسبان مرده
down with him مرده باد
death's head جمجمه مرده
deadness حالت مرده
out of play توپ مرده
dead load بار مرده
dead ball توپ مرده
dead band نوار مرده
dead rise فاصله مرده
dead soils خاکهای مرده
dead space فضای مرده
dead storage گنجایش مرده
dead storage حجم مرده
dead time زمان مرده
dead volume حجم مرده
deadball توپ مرده
dead as a d. بکلی مرده
dull finish کالیبر مرده
necrophilia مرده گرایی
necrophobia مرده هراسی
non productive time زمان مرده
pah مرده شور
reliquiae مرده ریگ
resurrection man مرده دزد
resurrectionist مرده دزد
saprophage مرده خوار
slaked lime اهک مرده اهک مرده
still born مرده بدنیاامده
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
necrophagous مرده خوار
necrophagous مرده خور
dull finish رخده مرده
necropsy مرده نگری
exanimate دل مرده وبیروح
ground swell موج مرده
idle turn کلاف مرده
idle wire سیم مرده
inhumationist مرده خاک کن
living corpse مرده متحرک
lyke wake پاسبانی مرده در شب
murrain گوشت مرده
necrolatry مرده پرستی
necromania مرده پرستی
cremation مرده سوزانی
morgues مرده خانه
swelled موج مرده
death masks قیافه مرده
death mask قیافه مرده
swells موج مرده
autopsy تشریح مرده
autopsies تشریح مرده
cremations مرده سوزانی
time lag زمان مرده
swell موج مرده
time lags زمان مرده
widowers مرد زن مرده
blate روح مرده
air slaked lime اهک مرده
widower مرد زن مرده
stillbirth مرده زاد
stillbirths مرده زاد
morgue مرده خانه
sequestrum قسمت بافت مرده
inheritance مرده ریگ وراثت
inheritances مرده ریگ وراثت
gralloch احشای گوزن مرده
he seems to have died ازقرارمعلوم مرده است
necromimesis خود مرده انگاری
plague on it مرده شورش ببرد
protoxlead سنگ مرده مرتک
mortuary مرده شوی خانه
mortuaries مرده شوی خانه
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
time lag فاصله زمانی مرده
sloughy شبیه پوست مرده
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
cadaveric دارای رنگ مرده
back lash eliminator تعادل در مسیر مرده
aeropause منطقه جوی مرده
dead-house مرده شوی خانه
balefire اتش مرده سوزانی
blast it مرده شورش را ببرد
d. paleness رنگ ارام مرده
cirerar yurn فرف خاکستر مرده
death masks ماسک صورت مرده
death mask ماسک صورت مرده
time lags فاصله زمانی مرده
still born مرده زاییده شده
eloge ستایش شخص مرده
funeral home مرده شوی خانه
autopsies تشریح نسج مرده
autopsy تشریح نسج مرده
cadaverous دارای رنگ پریده و مرده
To be crazy about agirl . کشته مرده دختری بودن
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
pall تابوت محتوی مرده حائل
palled تابوت محتوی مرده حائل
palling تابوت محتوی مرده حائل
prosector تشریح کننده بدن مرده
palls تابوت محتوی مرده حائل
natimortality امار مرده زاییده شدگان
deathy مرگ نما مرده وار
heritage مرده ریگ سهم موروثی
ossuary فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
wraiths روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
wraith روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
sciomacy غیب گویی از روی سایه مرده
funeral pyre توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
f. pile or pyre توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
under hatches زیر عرشه دوراز نظر مرده
urn گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
ossuary محل امانت گذاری استخوان مرده
crematory کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
postmortem مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
necrotic دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
zombiism اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
obsequial وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
incinerators کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerator کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
twicer حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
pyre توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
clavus میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
corn میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
pyres توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
give someone an inch and they will take a mile <idiom> اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
But his body was eventually recovered. اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود.
transmigration حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
hatchment صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
gavelkind تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
infarct ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
zombies روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombie روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
direct loading مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
zombi روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
undertaker کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
back frow اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
undertaking کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
copyright اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyrights اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com