Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
inheritance
مرده ریگ وراثت
inheritances
مرده ریگ وراثت
Other Matches
stillbirth
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
dog cheap
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
inheritance
وراثت
heredity
وراثت
descents
وراثت
successions
وراثت
succession
وراثت
inheritances
وراثت
heirship
وراثت
descent
وراثت
heirdom
وراثت
genetics
علم وراثت
hereditability
وراثت پذیری
succession law
قوانین وراثت
charge and discharge statements
حساب انحصار وراثت
certificate of exclusive inheritance
گواهی انحصار وراثت
use inheritance
وراثت ناشی از کاربرد
letter testamentary
تصدیق انحصار وراثت
mendel's law
قانون وراثت مندل درموردجانوران وگیاهان
genetics
شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
genetic
وابسته به پیدایش یا اصل هر چیز مربوط به تولید و وراثت
probate
تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
probate
گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
lysenkoism
نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
his heart sank
دل مرده شد
defunct
مرده
in the dust
مرده
one-man
یک مرده
exanimate
مرده
one man
یک مرده
extinct
مرده
at rest
مرده
hearse
مرده کش
six feet under
<idiom>
مرده
low spirited
دل مرده
deceased
مرده
vapid
مرده
low-spirited
دل مرده
lifeless
مرده
hearses
مرده کش
dead
مرده
dead storage
حجم مرده
death feigning
مرده نمایی
playing dead
مرده نمایی
death watch
پاسبان مرده
death's head
جمجمه مرده
living corpse
مرده متحرک
dead rise
فاصله مرده
dead band
نوار مرده
dead soils
خاکهای مرده
dead space
فضای مرده
dead time
زمان مرده
dead volume
حجم مرده
deadball
توپ مرده
dead storage
گنجایش مرده
out of play
توپ مرده
dull finish
رخده مرده
deadness
حالت مرده
death day
سال مرده
down with him
مرده باد
dull finish
کالیبر مرده
resurrection man
مرده دزد
reliquiae
مرده ریگ
pah
مرده شور
non productive time
زمان مرده
necropsy
مرده نگری
murrain
گوشت مرده
necrolatry
مرده پرستی
necromania
مرده پرستی
necrophobia
مرده هراسی
necrophilia
مرده گرایی
resurrectionist
مرده دزد
necrophagous
مرده خور
lyke wake
پاسبانی مرده در شب
exanimate
دل مرده وبیروح
ground swell
موج مرده
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
still born
مرده بدنیاامده
slaked lime
اهک مرده اهک مرده
saprophage
مرده خوار
idle turn
کلاف مرده
idle wire
سیم مرده
inhumationist
مرده خاک کن
necrophagous
مرده خوار
dead ball
توپ مرده
morgues
مرده خانه
death masks
قیافه مرده
swells
موج مرده
death mask
قیافه مرده
defunct
مرده درگذشته
autopsy
تشریح مرده
autopsies
تشریح مرده
cremations
مرده سوزانی
swell
موج مرده
cremation
مرده سوزانی
swelled
موج مرده
time lags
زمان مرده
time lag
زمان مرده
morgue
مرده خانه
widower
مرد زن مرده
stillbirths
مرده زاد
dead as a d.
بکلی مرده
blate
روح مرده
air slaked lime
اهک مرده
parted
درگذشته مرده
dead load
بار مرده
stillbirth
مرده زاد
widowers
مرد زن مرده
plague on it
مرده شورش ببرد
back lash eliminator
تعادل در مسیر مرده
balefire
اتش مرده سوزانی
mortuaries
مرده شوی خانه
necromimesis
خود مرده انگاری
sequestrum
قسمت بافت مرده
cadaveric
دارای رنگ مرده
time lags
فاصله زمانی مرده
cirerar yurn
فرف خاکستر مرده
departed
مرده درگذشته مرحوم
time lag
فاصله زمانی مرده
d. paleness
رنگ ارام مرده
protoxlead
سنگ مرده مرتک
mortuary
مرده شوی خانه
autopsy
تشریح نسج مرده
Speak well of the dead .
<proverb>
پشت سر مرده بد نگو.
autopsies
تشریح نسج مرده
eloge
ستایش شخص مرده
He is not dead by any chance , is he ?
نکند مرده باشد ؟
death masks
ماسک صورت مرده
blast it
مرده شورش را ببرد
funeral home
مرده شوی خانه
still born
مرده زاییده شده
sloughy
شبیه پوست مرده
dead-house
مرده شوی خانه
death mask
ماسک صورت مرده
he seems to have died
ازقرارمعلوم مرده است
aeropause
منطقه جوی مرده
gralloch
احشای گوزن مرده
palled
تابوت محتوی مرده حائل
pall
تابوت محتوی مرده حائل
prosector
تشریح کننده بدن مرده
To be crazy about agirl .
کشته مرده دختری بودن
sciomantic
غیبگو از روی سایه مرده
cadaverous
دارای رنگ پریده و مرده
deathy
مرگ نما مرده وار
palling
تابوت محتوی مرده حائل
natimortality
امار مرده زاییده شدگان
palls
تابوت محتوی مرده حائل
heritage
مرده ریگ سهم موروثی
wraiths
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
sciomacy
غیب گویی از روی سایه مرده
urns
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
wraith
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
funeral pyre
توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
urn
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
under hatches
زیر عرشه دوراز نظر مرده
necrotic
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
f. pile or pyre
توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
ossuary
فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
ossuary
محل امانت گذاری استخوان مرده
crematory
کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
postmortem
مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
obsequial
وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
incinerators
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
crematoria
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
zombiism
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
incinerator
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
lich gate
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
pyres
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
corn
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
pyre
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
clavus
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
twicer
حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
But his body was eventually recovered.
اما ممکن بود او
[مرد]
فقط مرده بازیافته شود.
give someone an inch and they will take a mile
<idiom>
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
transmigration
حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
gavelkind
تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
hatchment
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
infarct
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
zombie
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombies
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombi
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
direct loading
مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
undertaker
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
back frow
اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
undertaking
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
copyrights
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyright
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
escheat
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com