Total search result: 179 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
hearse |
مرده کش |
hearses |
مرده کش |
|
|
Search result with all words |
|
extinct |
مرده |
dead |
مرده |
vapid |
مرده |
deceased |
مرده |
parted |
درگذشته مرده |
stillbirth |
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده |
stillbirth |
مرده زاد |
stillbirths |
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده |
stillbirths |
مرده زاد |
morgue |
مرده خانه |
morgues |
مرده خانه |
crematoria |
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند |
crematorium |
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند |
crematoriums |
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند |
copyright |
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند |
copyrights |
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند |
cadaverous |
دارای رنگ پریده و مرده |
undertaker |
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد |
undertakers |
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد |
wraith |
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ |
wraiths |
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ |
low spirited |
دل مرده |
low-spirited |
دل مرده |
departed |
مرده درگذشته مرحوم |
swell |
موج مرده |
swelled |
موج مرده |
swells |
موج مرده |
pall |
تابوت محتوی مرده حائل |
palled |
تابوت محتوی مرده حائل |
palling |
تابوت محتوی مرده حائل |
palls |
تابوت محتوی مرده حائل |
inheritance |
مرده ریگ وراثت |
inheritances |
مرده ریگ وراثت |
undertaking |
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد |
mortuaries |
مرده شوی خانه |
mortuary |
مرده شوی خانه |
heritage |
مرده ریگ سهم موروثی |
lifeless |
مرده |
zombie |
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد |
zombies |
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد |
time lag |
زمان مرده |
time lag |
فاصله زمانی مرده |
time lags |
زمان مرده |
time lags |
فاصله زمانی مرده |
cremation |
مرده سوزانی |
cremations |
مرده سوزانی |
autopsies |
تشریح مرده |
autopsies |
تشریح نسج مرده |
autopsy |
تشریح مرده |
autopsy |
تشریح نسج مرده |
defunct |
مرده درگذشته |
defunct |
مرده |
death mask |
قیافه مرده |
death mask |
ماسک صورت مرده |
death masks |
قیافه مرده |
death masks |
ماسک صورت مرده |
pyre |
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده |
pyres |
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده |
urn |
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده |
urns |
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده |
widower |
مرد زن مرده |
widowers |
مرد زن مرده |
stillborn |
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده |
incinerator |
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود |
incinerators |
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود |
one man |
یک مرده |
one-man |
یک مرده |
aeropause |
منطقه جوی مرده |
air slaked lime |
اهک مرده |
at rest |
مرده |
back frow |
اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است |
back lash eliminator |
تعادل در مسیر مرده |
balefire |
اتش مرده سوزانی |
blast it |
مرده شورش را ببرد |
blate |
روح مرده |
cadaveric |
دارای رنگ مرده |
cirerar yurn |
فرف خاکستر مرده |
crematory |
کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند |
d. paleness |
رنگ ارام مرده |
dead load |
بار مرده |
dead as a d. |
بکلی مرده |
dead ball |
توپ مرده |
dead band |
نوار مرده |
dead rise |
فاصله مرده |
dead soils |
خاکهای مرده |
dead space |
فضای مرده |
dead storage |
گنجایش مرده |
dead storage |
حجم مرده |
dead time |
زمان مرده |
dead volume |
حجم مرده |
deadball |
توپ مرده |
out of play |
توپ مرده |
deadness |
حالت مرده |
death day |
سال مرده |
death feigning |
مرده نمایی |
playing dead |
مرده نمایی |
death watch |
پاسبان مرده |
death's head |
جمجمه مرده |
deathy |
مرگ نما مرده وار |
direct loading |
مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد |
Other Matches |
|
keb |
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است |
dog cheap |
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده |
dead wool |
پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.] |
his heart sank |
دل مرده شد |
in the dust |
مرده |
exanimate |
مرده |
six feet under <idiom> |
مرده |
down with him |
مرده باد |
dull finish |
کالیبر مرده |
necropsy |
مرده نگری |
non productive time |
زمان مرده |
pah |
مرده شور |
reliquiae |
مرده ریگ |
resurrection man |
مرده دزد |
resurrectionist |
مرده دزد |
saprophage |
مرده خوار |
slaked lime |
اهک مرده اهک مرده |
still born |
مرده بدنیاامده |
dead as a doornail <idiom> |
کاملا مرده |
living corpse |
مرده متحرک |
necrophobia |
مرده هراسی |
necrophilia |
مرده گرایی |
dull finish |
رخده مرده |
exanimate |
دل مرده وبیروح |
ground swell |
موج مرده |
idle turn |
کلاف مرده |
idle wire |
سیم مرده |
inhumationist |
مرده خاک کن |
lyke wake |
پاسبانی مرده در شب |
murrain |
گوشت مرده |
necrolatry |
مرده پرستی |
necromania |
مرده پرستی |
necrophagous |
مرده خور |
necrophagous |
مرده خوار |
gralloch |
احشای گوزن مرده |
still born |
مرده زاییده شده |
funeral home |
مرده شوی خانه |
he seems to have died |
ازقرارمعلوم مرده است |
dead-house |
مرده شوی خانه |
plague on it |
مرده شورش ببرد |
Speak well of the dead . <proverb> |
پشت سر مرده بد نگو. |
necromimesis |
خود مرده انگاری |
He is not dead by any chance , is he ? |
نکند مرده باشد ؟ |
sloughy |
شبیه پوست مرده |
sequestrum |
قسمت بافت مرده |
protoxlead |
سنگ مرده مرتک |
eloge |
ستایش شخص مرده |
To be crazy about agirl . |
کشته مرده دختری بودن |
sciomantic |
غیبگو از روی سایه مرده |
natimortality |
امار مرده زاییده شدگان |
prosector |
تشریح کننده بدن مرده |
postmortem |
مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن |
sciomacy |
غیب گویی از روی سایه مرده |
necrotic |
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد |
under hatches |
زیر عرشه دوراز نظر مرده |
f. pile or pyre |
توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند |
funeral pyre |
توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند |
ossuary |
فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده |
ossuary |
محل امانت گذاری استخوان مرده |
it is not true that he is dead |
اینکه میگویند مرده است حق ندارد |
zombiism |
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده |
obsequial |
وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده |
lich gate |
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید |
clavus |
میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده] |
corn |
میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده] |
twicer |
حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده |
give someone an inch and they will take a mile <idiom> |
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم |
But his body was eventually recovered. |
اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود. |
transmigration |
حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید |
hatchment |
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود |
gavelkind |
تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش |
funeral home |
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند |
infarct |
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس |
zombi |
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد |
a dead language <idiom> |
زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.] |
escheat |
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن |
out of bounds |
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده |