English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
drawman مرد میانی برای رویارویی
Other Matches
bracket رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
encounters رویارویی
encountering رویارویی
encountered رویارویی
encounter رویارویی
face off spot نقطه رویارویی
telex match رویارویی تلکسی
radio match رویارویی رادیویی
encounter group گروه رویارویی
encounter group therapy درمان با گروه رویارویی
draws رویارویی دو حریف در اغار
matches رویارویی بازیهای دو جانبه
match رویارویی بازیهای دو جانبه
cable match رویارویی تلگرافی شطرنج
draw رویارویی دو حریف در اغار
face off spot هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
candidates' matches رویارویی نامزدهای قهرمانی شطرنج جهان
face off circle هرکدام از پنج دایره کوچک مخصوص رویارویی
mesail میانی
innermost میانی
center land خط میانی
midline خط میانی
middle deck پل میانی
inmost میانی
mesal میانی
mesial میانی
centrical میانی
mesne میانی
mediated میانی
mediating میانی
centric میانی
mediates میانی
mediate میانی
medium میانی
center back بک میانی
mediums میانی
median میانی
medial میانی
mid میانی وسطی
halfback بازیگرخط میانی
interconnection اتصال میانی
mid- میانی وسطی
meddle میانی وسطی
median سکوی میانی
mesencephalon مغز میانی
intermediate field میدان میانی
intermediate distribution frame مقسم میانی
hogging تنش میانی
intermediate contact کنتاکت میانی
midpoint نقطه میانی
intermediate frequency فرکانس میانی
intermediate anneal التهاب میانی
midpoints نقطه میانی
middle layer قشر میانی
cut splice پیوند میانی
tympanum گوش میانی
meddles میانی وسطی
tun dish throught پاتیل میانی
i.f. فرکانس میانی
middle part قسمت میانی
middle insomnia بیخوابی میانی
middle fraction پاره میانی
middle fraction جزء میانی
middle ear گوش میانی
meddled میانی وسطی
halfback بازیگر میانی
neutral conductor سیم میانی
mid flap فلپ میانی
neutral wire سیم میانی
buffer حافظه میانی
interband باند میانی
intermediate band باند میانی
dorsomedial پشتی- میانی
intermediate transmitter فرستنده میانی
intermediate points جهات میانی
interphase فاز میانی
center stripe خط میانی زمین
intermediate frequency tank circuit فرکانس میانی
ridge rope سیم میانی
midfield line خط میانی زمین
intermediate phase فاز میانی
lower boom تیرک میانی
central strip نوار میانی
central reserve سکوی میانی
intermediate office مرکز میانی
intermediate link حلقه میانی
intermediate layer لایه میانی
intermediate image تصویر میانی
intermediate fuse فیوز میانی
median income درامد میانی
intermediate طبقه میانی
center circle دایره میانی
middles میانی وسطی
center wing بال میانی
drop keel تیغه میانی
intermediate zone ناحیه ی میانی
intermediate plate صفحه میانی
intermediate oscillation نوسان میانی
center line خط میانی زمین
middle میانی وسطی
intermediate عضو میانی
midsection قطعه میانی
center section بال میانی
lower boom بوم میانی
intermediate terminal ترمینال میانی
center ice circle داره میانی زمین
deepest نقطه میانی سر پیچ
deeper نقطه میانی سر پیچ
center نقط ه میانی چیزی
center back بازیگر میانی خط عقب
third ventricle بطن میانی مغز
deep نقطه میانی سر پیچ
dorsomedial thalamus تالاموس پشتی- میانی
grounded neutral سیم میانی زمین
half length illusion خطای ادراکی میانی
bilge board تخته میانی قایق
dermis غشاء میانی پوست
steering wheel hub قسمت میانی غربالک
looms قسمت میانی پارو
looming قسمت میانی پارو
loomed قسمت میانی پارو
intermediate transformer مبدل یا ترانسفورماتور میانی
loom قسمت میانی پارو
intermediate temperature درجه حرارت میانی
intermediate roll stand مقام نورد میانی
vermis قطعه میانی مخچه
medial layer لایه میانی [پزشکی]
flankerback بازیگر میانی جناح
interceding پادر میانی کردن
intercedes پادر میانی کردن
amidship قسمت میانی قایق
centered نقط ه میانی چیزی
Somewhere in the darkness جایی در میانی تاریکی
insulated intermediate layer لایه میانی عایق
intermediate amplifier تقویت کننده میانی
middle منطقه میانی زمین
interband telegraphy تلگراف باند میانی
medice قسمت میانی زمین
centred نقط ه میانی چیزی
media پوشش میانی سرخرگ
middles منطقه میانی زمین
centre نقط ه میانی چیزی
interjacent میانی در میان افتاده
medium frequency motor موتور با فرکانس میانی
intermediate frequency stage طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity حساسیت فرکانس میانی
intermediate repeater تقویت کننده میانی
intermediate aperiodic circuit مدار میانی اپریودیک
central concrete membrane پرده میانی بتنی
rail الت میانی در و پنجره
intermediate frequency amplification تقویت فرکانس میانی
interceded پادر میانی کردن
intercede پادر میانی کردن
intermediate frequency transformer مبدل فرکانس میانی
cif فرمت میانی معروف
midpoint rule قاعده نقطه میانی
middle lintel in window وادار میانی پنجره
intermediate frequency breakdown شکست فرکانس میانی
intermediate frequency section مقطع فرکانس میانی
centers نقط ه میانی چیزی
intermediate frequency band filter صافی باند فرکانس میانی
midpoints نقطه میانی یا نزدیک مرکز
infection of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
inflammation of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
big man بازیگر میانی بیس بال
midpoint نقطه میانی یا نزدیک مرکز
intermediate frequency amplifier تقویت کننده فرکانس میانی
middle ear inflammation [MEI] عفونت گوش میانی [پزشکی]
otitis media [OM] عفونت گوش میانی [پزشکی]
midgut قسمت میانی مجرای هاضمه
seats قسمت میانی زین اسب
thalamic ماده خاکستری مغز میانی
seated قسمت میانی زین اسب
seat قسمت میانی زین اسب
image camera tube لامپ تصویر میانی دوربین
mesoblast لایه جرثومه میانی جنین
interband recombination ترکیب مجدد باند میانی
proxinal نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
king-pendant [تیر عمودی در خرپای میانی]
mesocarp قشر میانی غلاف میوه
atrium اطاق میانی خانههای روم قدیم
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
thalamus تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
center ice spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center face off spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
Midwestern وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
set back مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
trombone شیپور دارای قسمت میانی متحرک
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
stapedial وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
interpage در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
midcourt منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
Biedermeier [سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
center forward نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
ES IS امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
acanthosisnigricans بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com