English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (4 milliseconds)
English Persian
standard مرسوم
standards مرسوم
customary مرسوم
alamode مرسوم
consuetudinary مرسوم
habitude مرسوم
in fashion مرسوم
quite the thing مرسوم
vogueish مرسوم
voguish مرسوم
Other Matches
orthodox مطابق مرسوم
vogue عادت مرسوم
introduced مرسوم کردن
introducing مرسوم کردن
introduces مرسوم کردن
prevalent فائق مرسوم
usual عادی مرسوم
to be in f. مرسوم بودن
introduce مرسوم کردن
outmode از مد افتادن غیر مرسوم
colloquialism جمله مرسوم درگفتگو
colloquialisms جمله مرسوم درگفتگو
conventional مرسوم مطابق ایین وقاعده
april fool شوخی هاو دروغهای مرسوم در این روز
Dravidian architecture [معماری مرسوم در قسمت شبه قاره هند]
concerted action عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
High Church فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
bourgeois <adj.> از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
chess board rug قالی با طرح خانه شطرنجی که بیشتر در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی مرسوم بوده و از نقوش ماهی و گل در ذوزنقه ها استفاده شده است
thumbnails نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnail نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
Lancet style [سبک گوتیکی اواخر قرن نوزده مرسوم به سبک نیزه ای]
wager of battle نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
dowry rug قالیچه جهیزیه [این نوع قالیچه بصورت سنت، توسط عروس جهت خانه جدید خود بافته می شود و بیشتر بین عشایر و روستاییان مرسوم است.]
standardize مرسوم کردن متعارف کردن
standardised مرسوم کردن متعارف کردن
standardizing مرسوم کردن متعارف کردن
standardises مرسوم کردن متعارف کردن
standardizes مرسوم کردن متعارف کردن
standardising مرسوم کردن متعارف کردن
sizing آهارزنی [گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
kanat نوعی گلیم ترکی [روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
gold washing شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com