English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (4 milliseconds)
English Persian
humid مرطوب
raw مرطوب
wet مرطوب
wets مرطوب
wetted مرطوب
wettest مرطوب
muggy مرطوب
soppy مرطوب
mesic مرطوب
sappy مرطوب
wettish مرطوب
Other Matches
dank مرطوب و سرد مرطوب کردن
dewy ترکرده مرطوب
wettest مرطوب کردن
wettest مرطوب ساختن
dewiest ترکرده مرطوب
dampen مرطوب کردن
dampened مرطوب کردن
humidification مرطوب شدن
dampening مرطوب کردن
dampens مرطوب کردن
tropical <adj.> گرم و مرطوب
humidification مرطوب کردن
firm clay خاک رس مرطوب
dewier ترکرده مرطوب
wetland زمین مرطوب
moil مرطوب کردن
wetted مرطوب ساختن
saturation مرطوب کردن
humidify مرطوب ساختن
humidifies مرطوب ساختن
humidified مرطوب ساختن
rheumy مرطوب وخنک
moistest گریان مرطوب
moister گریان مرطوب
moist گریان مرطوب
precipitation مرطوب کردن
humidifying مرطوب ساختن
wet مرطوب کردن
wet مرطوب ساختن
wets مرطوب کردن
wets مرطوب ساختن
wetted مرطوب کردن
moistens ترشدن مرطوب شدن
moistened ترشدن مرطوب شدن
moist curing نگهداری مرطوب بتن
moisten ترشدن مرطوب شدن
moistening مرطوب شدن نم زدن
mesarch زیست کننده درناحیه مرطوب
good مسیر خاکی مرطوب و محکم
swale سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
centrifugal moisture equivalent مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
wet bulb termometere ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
temper مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempered مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
moisten نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
moistened نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
moistens نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
imbrue مرطوب کردن اشباع کردن
dampers خیس کردن مرطوب کردن
damp خیس کردن مرطوب کردن
dampest خیس کردن مرطوب کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com