English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (8 milliseconds)
English Persian
smew مرغابی شمال اروپاواسیا
Other Matches
eurasia اروپاواسیا
northing عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
northwest شمال غرب شمال غربی
north by cast میان شمال و شمال شرقی
north north east میان شمال و شمال خاور
north west شمال غرب شمال غربی
north-east شمال شرقی در شمال شرق
northeast شمال شرقی شمال شرق
north-west شمال غربی در شمال غرب
north east شمال شرق شمال شرقی
holarctic وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
ducks مرغابی
redshank مرغابی
drake مرغابی نر
duck مرغابی
duckings مرغابی
drakes مرغابی نر
ducked مرغابی
teal مرغابی جره
gaggles دسته مرغابی
scoter مرغابی سیاه
gaggle دسته مرغابی
ducking شکار مرغابی
eider مرغابی شمالی
sarcelle مرغابی جره
kingduck مرغابی شمالی
duckling جوجه مرغابی
goldeneye نوعی مرغابی
horned grebe مرغابی شانه بسر
mallard نوعی مرغابی وحشی
mallards نوعی مرغابی وحشی
decoy duck مرغابی ای که مرغان دیگررابدام میاندازد
grebe اسفرود بی دم مرغابی شابه بسر
ducker غوطه خور مرغابی گیر
marionette عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
crepuscular birds مرغابی که درسرخی شامگاه بیرون می اید
marionettes عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
eiderdowns پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
eiderdown پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
frigate bird مرغابی دریاهای گرمسیری که بالهای بلندقوی دارد
albatross یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
albatrosses یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
pass shooting شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
man darin duck یکجور مرغابی کاکل دار که اصل ان از چین است
north <adj.> شمال
north شمال
north در شمال
northerly شمال
north west شمال باختر
north wind باد شمال
epsilon bootis رایت شمال
Libya شمال افریقا
northeast شمال خاوری
north east در شمال خاور
northeastern شمال شرقی
north east شمال خاور
the north pole قطب شمال
northwest شمال باختری
grid north شمال شبکه
northwardly سوی شمال
northeastward شمال شرقی
ina northerly direction سوی شمال
north easterly شمال شرقی
north باد شمال
north روبه شمال
northerner اهل شمال
northerners اهل شمال
northbound عازم شمال
north-east شمال شرق
north western شمال غربی
north-western شمال غربی
north-westerly شمال غربی
northerly به سمت شمال
north-easterly شمال شرقی
north westerly شمال غربی
north westerly در شمال باختر
north-westerly در شمال باختر
north-west شمال غرب
arctic قطب شمال
North Pole قطب شمال
northwestern شمال غربی
magnetic north شمال مغناطیسی
north-eastern رو به شمال شرق
true north شمال حقیقی
compass north شمال مغناطیسی
NW شمال غربی
arcturus نگهبان شمال
true north شمال واقعی
true north شمال جغرافیایی
northern ساکن شمال
north-eastern از شمال خاوری
compass rose شمال نما
northwester باد شمال غربی
north-eastern به سوی شمال شرق
northwestwards بطرف شمال غربی
northwester طوفان شمال غربی
northernmost دورترین محل در شمال
upstater اهل شمال استان
rubicon رودی در شمال ایتالیا
NW مخفف شمال غرب
northwards بسوی شمال شمالا
northwardly بطرف شمال شمالی
northward بسوی شمال شمالا
Arctic Circle مدار قطب شمال
magnetic north pole قطب شمال مغناطیسی
ina northerly direction بطرف شمال شمالا
ice foot دیواره یخ درنواحی شمال
compass north شمال قطب نما
celestial north pole قطب شمال عالم
Nordic وابسته به شمال اروپا
north easter باد شمال خاور
Flemish Mannerism انقلاب شمال اروپا
norther بیشتر بطرف شمال
northeastward بطرف شمال شرقی
northeastern مربوط به شمال شرقی
northeaster نسیم شمال شرقی
northeaster باد شمال خاوری
north wester باد شمال باختر
north light roof بام شمال نور
polar وابسته به قطب شمال وجنوب
arctic وابسته بقطب شمال سرد
moors اهل شمال افریقا مسلمان
moored اهل شمال افریقا مسلمان
moor اهل شمال افریقا مسلمان
lemming موش صحرایی قطب شمال
lemmings موش صحرایی قطب شمال
uptown واقع در محلات شمال شهر
narwhal نهنگ دریایی قطب شمال
steelhead ماهی ازاد شمال امریکا
narwal نهنگ دریایی قطب شمال
moorish وابسته به اهالی شمال افریقا
narwhale نهنگ دریایی قطب شمال
low dutch زبان شمال المان و هلندی
euroclidon بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
barbary کشوران اسلامی شمال افریقا
piedmont ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
north-eastern وابسته به شمال شرق ایالات متحده
The aircrafts was flying in a northerly direction. هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
inkberry درخت خاص شمال شرق امریکا
laplander اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
shaman کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
white crappie ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
troy شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
trouvere شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
bald eagle نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
bald eagles نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
declination مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
fox grape انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
gadwall اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
English style [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
Nahavand شهر نهاوند [در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
new england نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
Expressionism [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
gyrocompass نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
azimuth نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
Ditterling [تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
wimp آدم دست و پا چلفته [شمال آلمان] [خفت آور ] [اصطلاحات نوجوانان]
true track تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
jackrabbit نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
blue laws قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Hispano-Moresque [سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
blue law قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
lapland ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
upstate وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
rhaeto romanic زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
arcturus نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
baltic دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
butterfly saddle rug قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
Tianjan شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Quchan قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com