English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
wildfowl مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
Other Matches
res شی ء بخصوص ماده
particular خاص بخصوص
specifics بخصوص خاص
specific بخصوص خاص
mannerism سبک بخصوص نویسنده
featureless بدون سیمایاجنبه بخصوص
i mentioned one case in p یک مورد بخصوص را ذکرکردم
mannerisms سبک بخصوص نویسنده
why did you mention that onep چه شد که ان یکی را بخصوص ذکر کردید
mannered دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
to have a closed meeting نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
predates قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predating قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predated قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predate قبل از موقع بخصوص واقع شدن
typecasting ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
lion [حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
poking فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
pokes فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poked فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poke فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
typecasts ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecast ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
Expressionism [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
demand price حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
accrual افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
object language programming برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
declarative statement نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
caught with hand in the cookie jar <idiom> مچ کسی را گرفتن [بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
accrued benefit پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
elite طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
particular lien حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
escrow موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
Historicism [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
predatin شکار
quarrying شکار
quarry شکار
quarries شکار
hunts شکار
hunted شکار
hank شکار
hanks شکار
hunting شکار
ravin شکار
venery شکار
chevy شکار
gamey پر از شکار
chace شکار
chasing شکار
chases شکار
chased شکار
chase شکار
gameless بی شکار
hunt شکار
game شکار
prey شکار
gamy پراز شکار
game law قانون شکار
game keep پاسبان شکار
fowling شکار پرنده
shooting شکار باتفنگ
hanks طعمه شکار
hank طعمه شکار
victim دستخوش شکار
quarrying شکار موردنظر
quarrying لاشه شکار
quarry شکار موردنظر
king hunt شاه شکار
quarry لاشه شکار
area drive شکار دواندن
shootings شکار باتفنگ
gunning شکار با تفنگ
hunting ground شکار گاه
hunting district شکار گاه
huntsman شکار باز
victims دستخوش شکار
ducking شکار مرغابی
huntsmen شکار باز
falconry شکار با شاهین
quarries شکار موردنظر
hunters اسب شکار
hunted شکار کردن
shotgunner شکار با تفنگ
to go a hunting شکار رفتن
hunts شکار کردن
hunt شکار کردن
game سرگرمی شکار
shanking شکار کوسه
blood sports کشتن شکار
blood sport کشتن شکار
hunter اسب شکار
quarries لاشه شکار
fair game شکار قانونی
whaling شکار نهنگ
fair game شکار مجاز
poniter نوعی سگ شکار ی
predation شکار کردن
predatory habit خوی شکار
Calvinist austerity [معماری قرن بیست و بیست و یک بخصوص در هلند از مشخصه های آن تیرهایی با لبه های تیز و سخت بوده است.]
the concert of europe منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
shoots هدف گرفتن شکار
poached دزدکی شکار کردن
shoot هدف گرفتن شکار
checked و شدن بوی شکار
big game شکار حیوانات بزرگ
predator تغذیه کننده از شکار
bags شکار کردن با تیر
prowls درپی شکار گشتن
predatorial تغذیه کننده از شکار
hog dress بریدن گلوی شکار
prowling درپی شکار گشتن
foxhunt شکار روباه باتازی
raptatorial لازم برای شکار
prowled درپی شکار گشتن
deer stalking شکار اهو و گوزن
cub hunting شکار بچه روباه
chevy فریاد هنگام شکار
bag شکار کردن با تیر
raptatory لازم برای شکار
bow hunting شکار با تیر و کمان
poach دزدکی شکار کردن
predators تغذیه کننده از شکار
prowl درپی شکار گشتن
rabbit شکار خرگوش کردن
find یافتن بوی شکار
sniping پاشله شکار کردن
outfitters فروشنده لوازم شکار
outfitter فروشنده لوازم شکار
snipes پاشله شکار کردن
sniped پاشله شکار کردن
snipe پاشله شکار کردن
rabbits شکار خرگوش کردن
stool گروه فریبنده شکار
finds یافتن بوی شکار
ravens شکار طعمه شکاری
checks و شدن بوی شکار
raven شکار طعمه شکاری
shining پیداکردن شکار در شب بانورافکن
predatory تغذیه کننده از شکار
pointers سگ شکاری یابنده شکار
game شکار گرفته شده
poaches دزدکی شکار کردن
hunting شکار دشمن یا زیردریایی
pointer سگ شکاری یابنده شکار
check و شدن بوی شکار
open season فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
master of سرپرست گروه شکار روباه
hunt اداره کردن تازیها در شکار
jaeger علاقمند به شکار مرد شکارچی
close season فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
safaris سفر برای شکار بزرگ
safari سفر برای شکار بزرگ
predaceous شکاری تغذیه کننده از شکار
predacious شکاری تغذیه کننده از شکار
covers بوته زار پناهگاه شکار
tufter کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
to ride to hounds با تازی شکار روباه کردن
to rid to hounds با تازی شکار روباه کردن
to p on any one's preserves در جای قورق شکار کردن
hunts اداره کردن تازیها در شکار
still hunting شکار باروش در کمین نشستن
turtle لاک پشت شکار کردن
hunted اداره کردن تازیها در شکار
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
turtles لاک پشت شکار کردن
wood craft جنگل شناسی از لحاظ شکار
courses تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coursed تعقیب کردن شکار از طرف سگ
decoy shooting شکار به کمک مرغ دام
cover بوته زار پناهگاه شکار
falconers کسیکه با شاهین شکار میکند
closed season فصل منع ماهیگیری یا شکار
coverings بوته زار پناهگاه شکار
course تعقیب کردن شکار از طرف سگ
foxhound تازی مخصوص شکار روباه
retrievers سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
foxhounds تازی مخصوص شکار روباه
foxhunt باتازی شکار روباه کردن
retriever سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
falconer کسیکه با شاهین شکار میکند
poach برخلاف مقررات شکار صید کردن
covert بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
to give the tone هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
cases محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
weigh in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
case محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
weigh-ins وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
hunting bow کمان بلند و سنگین برای شکار
poached برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poach شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
weigh-in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
challenge [of a dog] پارس سگی [پس از دریافت بوی شکار]
poaches برخلاف مقررات شکار صید کردن
still hunting روش شکار با تعقیب اهسته بدون کمک سگ
setters سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
setter سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
shoot زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
stag hunting شکار اهو با حالت سواره وکمک تازیها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com