Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
gull
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gulls
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
Other Matches
ozone
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
grivet
نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
blacked
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
kittiwake
یکجورمرغ نوروزی
egg bird
مرغ نوروزی
mew
مرغ نوروزی اروپایی
mewing
مرغ نوروزی اروپایی
mewed
مرغ نوروزی اروپایی
grizzly
خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzlies
خاکستری یا مایل به خاکستری
duller
کمرنگ
faint
کمرنگ
fainted
کمرنگ
faints
کمرنگ
dullest
کمرنگ
faintest
کمرنگ
dulls
کمرنگ
dulled
کمرنگ
dull
کمرنگ
dulling
کمرنگ
palest
کمرنگ
fainter
کمرنگ
paler
کمرنگ
pale
کمرنگ
lunar
کمرنگ
Palegreen
<adj.>
<noun>
سبز کمرنگ
weak tea
چای کمرنگ
mats
کمرنگ شدن
fulvous
زرد کمرنگ
primroses
زرد کمرنگ
fallow
زرد کمرنگ
aqua
آبی کمرنگ
undertone
رنگ کمرنگ
undertones
رنگ کمرنگ
Pale pink
صورتی کمرنگ
lavender
بنفش کمرنگ
mat
کمرنگ شدن
washy
کمرنگ سست
primrose
زرد کمرنگ
inconspicuous
غیر برجسته کمرنگ
dun
رنگ قهوهای کمرنگ
matte
[matt]
[flat]
[dull]
<adj.>
رنگ کدر
[کمرنگ]
[تیره]
ignisfatuus
چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
ensign
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
ensigns
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
seed pearl
مروارید کوچک وبی قاعده رنگ کمرنگ مایل بخاکستری
bittersweet
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
drab
خاکستری
greyer
خاکستری
ash coloured
خاکستری
ashy
خاکستری
cindery
خاکستری
greyest
خاکستری
ashen
خاکستری
pewter
خاکستری
drabbest
خاکستری
salt-and-pepper
خاکستری
drabber
خاکستری
grey
خاکستری
grayest
خاکستری
grayer
خاکستری
grizzling
خاکستری
grizzles
خاکستری
grizzle
خاکستری
cinerary
خاکستری
cinerarium
خاکستری
grizzled
خاکستری
gray
خاکستری
cinderous
خاکستری
earth shine
روشنایی خاکستری
ash gray
خاکستری رنگ
greyness
رنگ خاکستری
greyness
خاکستری بودن
greyish
مایل به خاکستری
livid
خاکستری رنگ
median gray
خاکستری متوسط
gray matter
ماده خاکستری
mottled pig iron
چدن خاکستری
earth light
روشنایی خاکستری
He (his hair) turned grey.
مویش خاکستری شد
cinereous
خاکستری رنگ
neapolitan ointment
روغن خاکستری
grey propaganda
تبلیغات خاکستری
gray scale
اندازه خاکستری
grey cast iron
چدن خاکستری
gray or mercurial unguent
روغن خاکستری
gray ramus
شاخه خاکستری
gray bearded
رنگ خاکستری
gray cast iron
چدن خاکستری
grizzly bear
خرس خاکستری
grey unguent
روغن خاکستری
grey tin
قلع خاکستری
grayish
متمایل به خاکستری
grayly
بطور خاکستری
grayness
رنگ خاکستری
greyly
بارنگ خاکستری
grayness
خاکستری بودن
mercurial unguent
روغن خاکستری
high test grey iron
چدن خاکستری پرارزش
image contrast
درجه خاکستری تصویر
isabella
زرد مایل به خاکستری
isabel
زرد مایل به خاکستری
dark grey
رنگ خاکستری تیره
grizzling
نالیدن خاکستری کردن
griseous
خاکستری مایل به ابی
grizzle
خرس خاکستری امریکا
gray-white
رنگ سفید-خاکستری
grizzles
نالیدن خاکستری کردن
grizzles
خرس خاکستری امریکا
grizzle
نالیدن خاکستری کردن
grizzling
خرس خاکستری امریکا
ashen
دارای رنگ خاکستری
grege
اردهای مایل به خاکستری
krimmer
پوست گوسفند خاکستری
hoary
سفید مایل به خاکستری
grey iron foundry
ریخته گری خاکستری
grey iron scrap
قراضه اهن خاکستری
asses' ears
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
slate
<adj.>
<noun>
رنگی میان آبی و خاکستری
slate blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
Euro-
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
lyart
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
lyard
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
iron grey
رنگ خاکستری وسیاه اهن
euro
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
iron-grey
رنگ خاکستری وسیاه اهن
taupe
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
hoar
سفید مایل به خاکستری موسفید
iron gray
رنگ خاکستری وسیاه اهن
teal blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
thalamic
ماده خاکستری مغز میانی
podzolization
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
thalamus
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
monochrome
در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
grizzled
خاکستری رنگ دارای موهای سفید
gray matter
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
olive gray
رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
sallow
رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
towhead
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
beryllium
فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
grisaille
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
beige
رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
off white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
off-white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
grey matter
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
aliasing
روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
composite video
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
blae
ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
Rudbar
شهر رودبار
[این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
fellow feeling
حس هم نوعی
typical
نوعی
generic
نوعی
some kind
[of]
یک نوعی
[از]
a kind
[of]
نوعی
[از]
cutter
نوعی کرجی
cutters
نوعی کرجی
some kind of sickness
یک نوعی از بیماری
clove hitch
نوعی گره
dalmatian
نوعی سگ بزرگ
typical sample
نمونه نوعی
crapping
نوعی قمار
crapped
نوعی قمار
crap
نوعی قمار
cole
نوعی کلم
barnacle
نوعی صدف
saint bernard
نوعی سگ بزرگ
chowder
نوعی ابگوشت
copal
نوعی رزین
Rosepink
<adj.>
<noun>
نوعی صورتی
bodkin
نوعی جوالدوز
blocking capacitor
نوعی خازن
bills
نوعی شمشیرپهن
bill
نوعی شمشیرپهن
blintze
نوعی شیرینی
peanoforte
نوعی پیانو
greyhounds
نوعی تازی
greyhound
نوعی تازی
charade
نوعی بازی
charade
نوعی معما
calash
نوعی درشکه
blood knot
نوعی گره
phylogenesis
پدیدایی نوعی
plylogeny
پدیدایی نوعی
colts
نوعی طپانچه
colt
نوعی طپانچه
cutlasses
نوعی قمه
cutlass
نوعی قمه
poniter
نوعی سگ شکار ی
plug key
نوعی کلید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com