Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
redshank
مرغ پا قرمز کرانه زی
Other Matches
storm warning
پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
carminic acid
اسید کارمینیک
[عامل اصلی رنگ قرمز حاصل از شیره کشی حشره دانه قرمز]
infrared line scan
ردیابی خطی با اشعه مادون قرمز ردیابی مستقیم بامادون قرمز
infrared imagery
عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
Turkaman rugs
فرش های ترکمن
[اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
limicoline
کرانه زی
littoral
کرانه
mete
کرانه
coasts
کرانه
rivage
کرانه
strands
کرانه
strand
کرانه
near shore
کرانه
strandline
خط کرانه
shore
کرانه
shores
کرانه
martello
دژ کرانه
coast
کرانه
infrared ray
اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
sands
شن کرانه دریا
sand
شن کرانه دریا
on shore
سوی کرانه
shores
کرانه ساحل
banks
کرانه دیواری
off shore
دور از کرانه
shore
کرانه ساحل
bank
کرانه دیواری
strand
کرانه بندرگاه
bounds register
ثبات کرانه ها
backshore beach
کرانه جزر و مد
backshore
کرانه جزر و مد
in shore
در اب نزدیک کرانه
beaches
کرانه شنی
beaches
پلاژ کرانه
beached
کرانه شنی
beached
پلاژ کرانه
beach
کرانه شنی
beach
پلاژ کرانه
sandbanks
کرانه ماسه
sandbank
کرانه ماسه
back beach
کرانه جزر و مد
medoterranean
دور از کرانه
strands
کرانه بندرگاه
coast guard
گارد کرانه
boundaries
کرانه کرانی
the means and the extremes
دو میان و دو کرانه
to push off
از کرانه دریادورشدن
groin
کرانه دار
seaboard
کرانه دریا
groin
کرانه دار
seaboards
کرانه دریا
boundary
کرانه کرانی
groins
کرانه دار
shore patrol
کرانه پاسدار
sea coast
کرانه دریا
sea shore
کرانه دریا
coast guard officer
افسر گارد کرانه
landding
کرانه رسمی فرودگاه
limicoline
وابسته به مرغان کرانه زی
off shore fisheries
شیلات دوراز کرانه
to set in
سوی کرانه روان شدن
lower limit
[of the integral]
کرانه پائین
[انتگرال]
[ریاضی]
land swell
خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
upper limit
[of the integral]
کرانه بالا
[انتگرال]
[ریاضی]
lagune
جای کم گود در دریا نزدیک به کرانه
the nile overflows its banks
نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
ionian
وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
long shoreman
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
laky a
قرمز
coralline
قرمز
vermeil
قرمز
redheads
مو قرمز
cramoisy
قرمز
ponceau
قرمز
erythrean
قرمز
reddest
قرمز
erythroid
قرمز
reds
قرمز
rubric
خط قرمز
gules
قرمز
vermilion
قرمز
aka
قرمز
redhead
مو قرمز
redder
قرمز
red line
خط قرمز
raddle
گل قرمز
rubrics
خط قرمز
vermillion
قرمز
vinaceous
قرمز
bloodshot
قرمز
sanguineous
قرمز
red
<adj.>
قرمز
infera red
مادون قرمز
roucou
قرمز بویا
redlining
خط قرمز کشیدن
rosily
برنگ قرمز
ripe lips
لبهای قرمز
staring red
قرمز زننده
infrared
زیر قرمز
hot pepper
فلفل قرمز
infrared
مادون قرمز
rel pole
قطب قرمز
gorcock
با قرقره قرمز
rufous
قرمز کم رنگ
ruffous
قرمز کم رنگ
cresol red
قرمز کرزول
dressed inred
قرمز پوش
encrimson
قرمز کردن
ruby of arsenic
زرنیخ قرمز
rubious
قرمز یاقوتی
rubefy
قرمز کردن
first class brick
اجر قرمز
rubefaction
قرمز سازی
rubefacient
قرمز کننده
Red chilli
فلفل قرمز
red nucleus
هسته قرمز
kidney bean
لوبیا قرمز
oxide of copper
توتیای قرمز
martagon
سوسن قرمز
methyl red
قرمز متیل
minium
شنجرف قرمز
neutral red
قرمز خنثی
red peppers
فلفل قرمز
red pepper
فلفل قرمز
hot lines
تلفن قرمز
minium
اکسید قرمز
rubescent
قرمز شونده
murrey
قرمز ارغوانی
nacarat
قرمز روشن
crimson
قرمز روناسی
phenol red
قرمز فنول
chilli pepper
فلفل قرمز
red lips
لبهای قرمز
safflower carmine
قرمز کافیشه
red letter
با حروف قرمز
scarlet
قرمز جگری
scarlet
قرمز لاکی
red lead
سرب قرمز
ladyfinger
فلفل قرمز
kidney beans
لوبیا قرمز
red card
کارت قرمز
red brick
اجر قرمز
hot line
تلفن قرمز
cochineal
قرمز شراب کش
reddening
قرمز شدن
reddening
قرمز کردن
redden
قرمز شدن
redden
قرمز کردن
ruddy
قرمز رنگ
cochineal
قرمز دانه
flushes
قرمز کردن
flush
قرمز کردن
reddened
قرمز شدن
reddens
قرمز کردن
reddens
قرمز شدن
flushing
قرمز کردن
angry
قرمز شده
reddened
قرمز کردن
angriest
قرمز شده
angrier
قرمز شده
elms
نارون قرمز
crimson
قرمز سیر
elm
نارون قرمز
goldfish
ماهی قرمز
gold fish
ماهی قرمز
caramels
مایل به قرمز
caramel
مایل به قرمز
infra-red
زیر قرمز
Cayenne
فلفل قرمز
bright red
قرمز روشن
red lights
چراغ قرمز
body brick
اجر قرمز
chlorophennol red
قرمز کلروفنول
red light
چراغ قرمز
congo red
قرمز کنگو
infra red
زیر قرمز
red zinc ore
اکسید قرمز روی
red clause credit
اعتبار با ماده قرمز
purple red
قرمز مایل به ارغوانی
auburn
قهوهای مایل به قرمز
ochreish
قرمز چون گل اخری
sanguine
قرمز برنگ خون
pharaoh ant
مورچه قرمز کوچک
carmine
نوعی رنگ قرمز
rubricate
قرمز نشان دادن
pyrope
لعل قرمز سیر
Indianred
<adj.>
<noun>
نوعی رنگ قرمز
rubella
قرمز کننده پوست
red oxide of zinc
اکسید قرمز روی
red shift
جابجایی به سوی قرمز
rubricize
قرمز نشان دادن
rudd
ماهی گول قرمز
red tape
نوار باریک قرمز
vermeil
لعل قرمز رنگ
bloody
خون الود قرمز
bloodiest
خون الود قرمز
to tinge with red
کمی قرمز کردن
magenta
یکجور رنگ قرمز
strawberry roan
اسب قرمز رنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com