Dictiornary-Farsi | مرمت ناپذیر خوب نشدنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
irreparable	مرمت ناپذیر خوب نشدنی


Other Matches

inexpiable	مرمت ناپذیر جبران نکردنی
unbeatable	شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
insuperable	شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
incorrigible	بهبودی ناپذیر درست نشدنی
drainless	پایان ناپذیر تمام نشدنی
incondensable	خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
inconsumable	سوخته نشدنی تمام نشدنی
unappeasable	اقناع نشدنی راضی نشدنی
incorrodible	خورده نشدنی سائیده نشدنی
insupressive	پامال نشدنی موقوف نشدنی
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
mending	مرمت
repair	مرمت
upkeep	مرمت
repairs	مرمت
repaired	مرمت
darn [conservate]	مرمت کردن
inexpiableness	مرمت ناپذیری
repaired	مرمت کردن
repair	مرمت کردن
pontage	مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
dry pack	مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
conservation [darn]	مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
unfeasible <adj.>	نشدنی
inexecutable <adj.>	نشدنی
indissoluble	حل نشدنی
indissoluble	اب نشدنی
impractical	نشدنی
infeasible	نشدنی
impracticable <adj.>	نشدنی
insolvable	حل نشدنی
irresoluble	اب نشدنی
indiminishable	کم نشدنی
inductile	خم نشدنی
irresolvable	حل نشدنی
inextricable	حل نشدنی
insoluble	حل نشدنی
impalpability	حس نشدنی
reclaimed	مرمت کردن اصلاح کردن
reclaim	مرمت کردن اصلاح کردن
reclaiming	مرمت کردن اصلاح کردن
reclaims	مرمت کردن اصلاح کردن
mend	مرمت کردن درست کردن
mended	مرمت کردن درست کردن
mends	مرمت کردن درست کردن
insatiate	سیر نشدنی
tameless	رام نشدنی
ineradicable	قلع نشدنی
inapplicable	اجرا نشدنی
ineradicable	ریشه کن نشدنی
unmanageable	رام نشدنی
ineligible	شامل نشدنی
unrelenting	تسلیم نشدنی
indefatigable	خسته نشدنی
imperishable	فاسد نشدنی
inexorable	تسلیم نشدنی
inexorable	نرم نشدنی
insatiably	سیر نشدنی
insatiable	سیر نشدنی
irrelievable	رها نشدنی
incalculable	شمرده نشدنی
invictive	مغلوب نشدنی
invincible	مغلوب نشدنی
irremovable	معزول نشدنی
intractable	رام نشدنی
unprintable	چاپ نشدنی
intractile	کشیده نشدنی
irrefragable	تسلیم نشدنی
irresoluble	رها نشدنی ول
unforgettable	فراموش نشدنی
insoluble	ماده حل نشدنی
irradicable	ریشه کن نشدنی
indecomposable	فاسد نشدنی
indocile	رام نشدنی
impregnability	تسخیر نشدنی
implacability	ارام نشدنی
implacability	نرم نشدنی
incognizable	شناخته نشدنی
ineffaceable	پاک نشدنی
impierceable	سوراخ نشدنی
imperforable	سوراخ نشدنی
impalpable	لمس نشدنی
indistributable	تقسیم نشدنی
inapproachable	نزدیک نشدنی
incodensable	منقبض نشدنی
indefeasible	الغاء نشدنی
indeclinable	صرف نشدنی
inconvincible	ملزم نشدنی
inconvincible	متقاعد نشدنی
incompressible	فشرده نشدنی
indefectible	خراب نشدنی
incommutable	سبک نشدنی
indigestive	هضم نشدنی
inexecutable	اجرا نشدنی
inexhaustibility	تهی نشدنی
an impossible act	کار نشدنی
insolubly	بطور حل نشدنی
insuppresible	موقوف نشدنی
impenetrable	داخل نشدنی
impenetrable	سوراخ نشدنی
impracticable	اجراء نشدنی
insurmountable	بر طرف نشدنی
incorruptible	فاسد نشدنی
indefinably	توصیف نشدنی
insolubility	حل نشدنی ناگذاری
an inflexible rod of iron	میل خم نشدنی
insatiability	اقناع نشدنی
inextinguishable	خاموش نشدنی
immiscible	امیخته نشدنی
immiscible	مخلوط نشدنی
illegibility	خوانده نشدنی
infintesimal	جزخرد نشدنی
infrangible	خرد نشدنی
indefeasibility	الغاء نشدنی
infusible	گداخته نشدنی
indefinable	توصیف نشدنی
irresuscitable	زنده نشدنی
unfeasible <adj.>	انجام نشدنی
never to be forgotten	فراموش نشدنی
next to impossible	تقریبا نشدنی
of proof	سوراخ نشدنی
irrepressible	مطیع نشدنی
irrepressible	خوابانده نشدنی
imperceptible	دیده نشدنی
quenchless	خاموش نشدنی
inexecutable <adj.>	انجام نشدنی
nonrecurring	تجدید نشدنی
unerring	اشتباه نشدنی
indomitable	رام نشدنی
never say die	رام نشدنی
indelible	پاک نشدنی
indiscernible	دیده نشدنی
unfailing	تمام نشدنی
non-starter	کار نشدنی
inseparable	جدا نشدنی
impracticable <adj.>	انجام نشدنی
non-starters	کار نشدنی
haunting	فراموش نشدنی
inviolate	غصب نشدنی
unflappable	مایوس نشدنی
inburnt	پاک نشدنی
invisible	دیده نشدنی
irretractile	جمع نشدنی
restoration	احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
irredeemable	باز خرید نشدنی
insuppresible	نخواباندنی پامال نشدنی
impossible	امکان نا پذیر نشدنی
an inseparable prefix	سر واژه جدا نشدنی
intractably	بطور رام نشدنی
irreducible	ناکاستنی ساده نشدنی
ineffaceably	بطور پاک نشدنی
inseparably	بطور جدا نشدنی
unmanagesble	رام نشدنی شرور
indissoluble	منحل نشدنی ماندگار
infintesimal	کوچک خرد نشدنی
unrelenting	بیرحم نرم نشدنی
illimitable	نامحدود محدود نشدنی
immiscibility	حالت مخلوط نشدنی
inextinguishably	بطور خاموش نشدنی
indelibly	بطور پاک نشدنی
inalienable	محروم نشدنی لایتجزا
noninterchanging states	حالتهای تعویض نشدنی
indissolubly	بطور منحل نشدنی
nonerasable storage	حافظه پاک نشدنی
irreconcilable	جور نشدنی ناسازگار
nonerasable storage	انباره پاک نشدنی
incalculably	بطور شمرده نشدنی
irremovable	برداشته نشدنی ثابت
indelible	محو نشدنی ماندگار
unequivocally	صریح اشتباه نشدنی
unequivocal	صریح اشتباه نشدنی
irrecoverably	بطور وصول نشدنی
impregnability	استواری ابستن نشدنی
prohibited risk	خطر بیمه نشدنی
ineffaceable	محو نشدنی ماندگار
indelibility	پاک نشدنی بودن
ireversible	دگرگون نشدنی بر نگشتنی
indomitably	بطور رام نشدنی
nonperishable items	اقلام فاسد نشدنی
incompressible	فشار نا پذیر خلاصه نشدنی
weatherproof	خراب نشدنی در اثر هوا
indestructible	از میان نرفتنی نابود نشدنی
incorruptible	فساد نا پذیر منحرف نشدنی
inexhaustible	پایان نا پذیر تهی نشدنی
irreclaimable	بازیافت نکردنی درست نشدنی
piece part	قطعه سرهم و جدا نشدنی
immitigable	سبک نشدنی تسکین ندادنی
nonexpendable	غیر استهلاکی مصرف نشدنی
inexcitable	دیر غضب تهیج نشدنی
interminable	تمام نشدنی بسیار دراز
infeasible	غیر عملی اجراء نشدنی
impossibility	عدم امکان کار نشدنی
unfrequented	دور افتاده تکرار نشدنی
incompressible	کوچک نشدنی غیر قابل تلخیص
inappeasable	غیر قابل تسکین قانع نشدنی
inconvincible	اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
unfaling	تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا
irresolvable	غیر قابل تجزیه جدا نشدنی