English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English Persian
spatula مرهم کش کاردک مخصوص پهن کردن و مالیدن مرهم روی پارچه و زخم و غیره
spatulas مرهم کش کاردک مخصوص پهن کردن و مالیدن مرهم روی پارچه و زخم و غیره
Other Matches
dressing مرهم گذاری وزخم بندی مرهم
dressings مرهم گذاری وزخم بندی مرهم
gallipot پیاله کوچک مخصوص مرهم و دارو
inunction مرهم
balmiest مرهم
spatule مرهم کش
oils مرهم
balmier مرهم
ointments مرهم
salve مرهم
unguent مرهم
balmy مرهم
cerate مرهم
balms مرهم
ointment مرهم
oil مرهم
oiling مرهم
demulcent مرهم
balm مرهم
spathulate شبیه مرهم کش
iatraliptics مرهم گذاری
opodeldoc مرهم کافوری
basilic ointment مرهم باسلیقون
salvers مرهم گذار
opodeldoc مرهم صابونی
chrism مرهم تدهین
basilicon مرهم باسلیقون
inunction مرهم گذاری
unction مرهم مداهنه
salver مرهم گذار
cold cream یکجور مرهم
spatulate شبیه مرهم کش
carron oil مرهم روغن برزک
salve مرهم تسکین دهنده
deranyement اختلال مرهم زنی
unction مرهم گذاری تدهین
the doctor ordered an ointment پزشک مرهم تجویز کرد
liniments مرهم رقیق روغن مالش
liniment مرهم رقیق روغن مالش
balmier دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmy دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmiest دارای خاصیت مرهم خنک کننده
veneer چوب مخصوص روکش مبل و غیره
play نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
battering rams میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
playing نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
played نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
battering ram میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
plays نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
reference کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره
references کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره
canvas کرباس پارچه مخصوص نقاشی
canvases کرباس پارچه مخصوص نقاشی
whaleboat قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
cerement پارچه مومیایی مخصوص کفن اموات
kier یا پاتیل مخصوص جوشاندن پارچه وسفیدکردن ان
fuller's earth نوعی خاک رس مخصوص لکه گیری پارچه
stockinette پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
moquette پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
tailor's chalk گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه
silkaline پارچه ابریشمی سبک وحریرنمای مخصوص پرده وغیره
stockinet پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
tulle پارچه توری ابریشمی نازک مخصوص روسری ولباس زنانه
pallet knife کاردک
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
palette knives کاردک نقاشی
palette knife کاردک نقاشی
pallet knife کاردک نقاشی
to rub dry مالیدن وخشک کردن
rub down خوب مالیدن و خشک کردن
blade کاردک تیز جهت بریدن الیاف اضافی
biased fabric پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
tartan یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
canvas پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvases پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
marinade [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinate [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
sarcenet پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
slaver گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
nuzzle با پوزه کاویدن یا بو کردن پوزه بخاک مالیدن
nuzzling با پوزه کاویدن یا بو کردن پوزه بخاک مالیدن
nuzzles با پوزه کاویدن یا بو کردن پوزه بخاک مالیدن
nuzzled با پوزه کاویدن یا بو کردن پوزه بخاک مالیدن
wrecks لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
unlace بند کفش و غیره را باز کردن گشودن
wreck لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
beat around the bush <idiom> غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
reservations رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservation رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
accessorize اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
To smooth out a cloth by ironing it . پارچه را با اطوصاف کردن
faggot ریشه کردن حاشیه پارچه
yarn dye نخ پارچه بافی را رنگ کردن
faggots ریشه کردن حاشیه پارچه
fagot ریشه کردن حاشیه پارچه
calico printing عمل باسمه کردن پارچه
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
directives دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directive دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
knead مالیدن
curry مالیدن
curries مالیدن
glaire مالیدن به
kneaded مالیدن
kneading مالیدن
kneads مالیدن
daubs مالیدن
daubing مالیدن
rubs مالیدن
scrub مالیدن
scrubbed مالیدن
rub مالیدن
daub مالیدن
scrubbing مالیدن
scrubs مالیدن
daubed مالیدن
rubbed مالیدن
blob مالیدن
render plaster on the wall گچ مالیدن
splodge مالیدن
splodges مالیدن
plaster گچ مالیدن
blobs مالیدن
plasters گچ مالیدن
woof پارچه کتانی دارای پود کردن
woofs پارچه کتانی دارای پود کردن
drip dry خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
drip-dry خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
tassels پارچه برای تمیز کردن تیر
tassel پارچه برای تمیز کردن تیر
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
fucus سرخاب مالیدن
pomade روغن مالیدن
rub with ointment روغن مالیدن
to cast oneself down prostrate روبزمین مالیدن
glycerinate گلیسرین مالیدن
glair مالیدن بهgiddy
mould bricks مالیدن اجر
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
snoozle پوزه بخاک مالیدن
butter کره مالیدن روی
buttering کره مالیدن روی
butters کره مالیدن روی
To rub ones hands. دستها را بهم مالیدن
buttered کره مالیدن روی
sandpaper سنباده مالیدن یا زدن
mopped چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
to feel like something احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
mopping چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mop چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
to p oneself before a person پیش کسی روبزمین مالیدن
daub [مالیدن گل و خاک رس و پوشاندن سطح با آن]
To butter the bread . روی نان کره مالیدن
nose بینی مالیدن به مواجه شدن با
noses بینی مالیدن به مواجه شدن با
to unstitch something [sewing] کوکی [بخیه ای] را باز کردن [دوختن پارچه] [فناوری بافندگی]
To pull the wool over someones eyes . سر کسی را شیره مالیدن ( فریب دادن )
rouge گرد زنگ اهن سرخاب مالیدن
SGML استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
bolt پیچ مخصوص قفل کردن در
burn in حرارت دادن واکس برای مالیدن به کف اسکی
to pickle a person's back پشت کسیراپس از شلاق زدن نمک و سرکه مالیدن
spitton فرف مخصوص تف کردن
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
blenders ماشین مخصوص مخلوط کردن
drying furnace کوره مخصوص خشک کردن
drying chamber اطاق مخصوص خشک کردن
blender ماشین مخصوص مخلوط کردن
file brush برس مخصوص پاک کردن سوهان
rougher دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
antimateriel agent عامل مخصوص فاسد کردن اماد
jackhammer مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
hackamore مهاریاپوزه بند مخصوص رام کردن اسب
mountee اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
forklift ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
space heater بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
crop end saw اره مخصوص قطع کردن بخشهای اضافی شمش
ricer رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
tedder ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
reefknot گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com