English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
creative prescription مرور زمان ایجاد حق
positive prescription مرور زمان ایجاد حق
Other Matches
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
statute of limitation مرور زمان
prescription مرور زمان
time lapse مرور زمان
lapse of time مرور زمان
prescriptions مرور زمان
negative prescription مرور زمان اسقاط حق
statute of limitations قانون مرور زمان
negative prescription مرور زمان مسقط
extinctive prescription مرور زمان اسقاط حق
time barred مشمول مرور زمان
limitation period مدت مرور زمان
limitation of actions مرور زمان دعاوی
barred by statute مشمول مرور زمان
acquisitive prescription مرور زمان مملک
statutory limitation قانون مرور زمان
ecquisitive prescription مرور زمان مملک
lapse استفاده از مرور زمان
limitation act قانون مرور زمان
positive prescription مرور زمان مملک
lapses استفاده از مرور زمان
lapsing استفاده از مرور زمان
period of prescription مدت مرور زمان
wear thin <idiom> به مرور زمان لاغر شدن
curfew زمان قطع عبور و مرور قرق
lapses از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapse از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
elapsation ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
lapsing از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
prescribe to استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
curfews زمان قطع عبور و مرور قرق
to scrape up [money] چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
tolled حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
patina [جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
prescriptions دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
limitation of actions در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
batch گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
batches گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
time ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
times ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
timed ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
immediate پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
bombs تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
switching خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند
bomb تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed out تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
overviews مرور
review مرور
reviewal مرور
revisal مرور
overview مرور
tracts مرور
tract مرور
reviews مرور
perusal مرور
reviewing مرور
reviewed مرور
once-over مرور
once over مرور
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
seek time زمان جستجو زمان طلب
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
presents زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
present زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
glanced نظراجمالی مرور
traffic عبور و مرور
trafficking عبور و مرور
scroll مرور کردن
traffics عبور و مرور
glance نظراجمالی مرور
glances نظراجمالی مرور
rehearsals مرور ذهنی
trafficked عبور و مرور
lapsing انصراف مرور
scrolls مرور کردن
turn over مرور کردن
run over مرور کردن
lapse انصراف مرور
rub up مرور کردن
go over مرور کردن
lapses انصراف مرور
go through مرور کردن
rehearsal مرور ذهنی
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
revision تجدید نظر مرور
traffic density تکاشف عبور و مرور
reliving در ذهن مرور کردن
die out <idiom> به مرور از بین رفتن
access structures ساختمانهای عبور و مرور
wear off/away <idiom> به مرور محو شدن
traffic court دادگاه عبور و مرور
traffic control کنترل عبور و مرور
traffic density تراکم عبور و مرور
relive در ذهن مرور کردن
revisions تجدید نظر مرور
relives در ذهن مرور کردن
review بررسی کردن مرور
eligible traffic عبور و مرور مجاز
airfield traffic عبورو مرور در فرودگاه
scan اجمالا مرور کردن
bus traffic عبور و مرور اتوبوسها
scanned اجمالا مرور کردن
scans اجمالا مرور کردن
reviewing بررسی کردن مرور
reviewed بررسی کردن مرور
airfield traffic عبور و مرور فرودگاه
relived در ذهن مرور کردن
traffic density شدت عبور و مرور
traffic intensity شدت عبور و مرور
traffic lane مسیر عبور و مرور
traffic peak حداکثر عبور و مرور
reviews بررسی کردن مرور
traffic sign علامت عبور و مرور
informal design review مرور غیررسمی طرح
to run over مرور کردن زیر گرفتن
traffic cut تقاطع دو جریان عبور و مرور
air traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
to be under curfew در منع عبور و مرور بودن
curfew period ساعات منع عبور و مرور
diacoustics علم مرور وشکست صدا
air-traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
safe conduct جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
road discipline مقررات عبور و مرور روی جاده
air movement section قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
safe conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
access structures ساختمان های قابل عبور و مرور
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
safe-conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
pelican crossing دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
air traffic regulation and identificatio سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
brush up on something <idiom> تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
cone penetrometer وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
inbound traffic مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
walkthrough جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
create ایجاد
generation ایجاد
developments ایجاد
development ایجاد
authorship ایجاد
production ایجاد
generations ایجاد
creation ایجاد
productions ایجاد
origination ایجاد
creations ایجاد
constructions ایجاد
construction ایجاد
bridging ایجاد پل
creating ایجاد
creates ایجاد
lacrimation ایجاد اشک
obstruction ایجاد مانع
obstructions ایجاد مانع
develops ایجاد کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com