English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
limitation of actions مرور زمان دعاوی
Other Matches
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
lapse of time مرور زمان
time lapse مرور زمان
prescriptions مرور زمان
prescription مرور زمان
statute of limitation مرور زمان
negative prescription مرور زمان اسقاط حق
lapses استفاده از مرور زمان
creative prescription مرور زمان ایجاد حق
limitation act قانون مرور زمان
lapsing استفاده از مرور زمان
limitation period مدت مرور زمان
statutory limitation قانون مرور زمان
positive prescription مرور زمان ایجاد حق
positive prescription مرور زمان مملک
period of prescription مدت مرور زمان
negative prescription مرور زمان مسقط
lapse استفاده از مرور زمان
barred by statute مشمول مرور زمان
time barred مشمول مرور زمان
statute of limitations قانون مرور زمان
extinctive prescription مرور زمان اسقاط حق
acquisitive prescription مرور زمان مملک
ecquisitive prescription مرور زمان مملک
wear thin <idiom> به مرور زمان لاغر شدن
elapsation ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
lapses از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapsing از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
curfew زمان قطع عبور و مرور قرق
curfews زمان قطع عبور و مرور قرق
prescribe to استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
lapse از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
to scrape up [money] چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
tolled حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
prescription دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
patina [جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
prescriptions دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
limitation of actions در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
legitimacy claims دعاوی بر حق
trade disputes دعاوی تجارتی
barrister وکیل دعاوی
counsels وکیل دعاوی
barristers وکیل دعاوی
counseled وکیل دعاوی
rightful claims دعاوی حقه
counselled وکیل دعاوی
counsel وکیل دعاوی
legitimate claims دعاوی حقه
capital suits دعاوی مهمه
attorneys وکیل دعاوی
attorney at law وکیل دعاوی
attorney وکیل دعاوی
attorney at low وکیل دعاوی
counselling وکیل دعاوی
attorneyship وکالت دعاوی
preferent claims دعاوی مقدم
f.claims دعاوی خیالی
righful claims دعاوی حقه
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
go to the bar وکالت کردن در دعاوی
small claims court دادگاه دعاوی کوچک
QCs مخفف وکیل دعاوی
QC مخفف وکیل دعاوی
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
docketing دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docketed دفتر ثبت دعاوی حقوقی
u. claims دعاوی غیر مشروع یا ناحق
dockets دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docket دفتر ثبت دعاوی حقوقی
iran u.s. claims tribunal دیوان دعاوی ایران و امریکا
legitimacy claims دعاوی حقه دعویهای درست یا قانونی
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
perusal مرور
once-over مرور
once over مرور
tracts مرور
review مرور
revisal مرور
overview مرور
overviews مرور
tract مرور
reviewed مرور
reviewal مرور
reviews مرور
reviewing مرور
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
present زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
presents زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
scroll مرور کردن
trafficking عبور و مرور
trafficked عبور و مرور
traffic عبور و مرور
scrolls مرور کردن
run over مرور کردن
go through مرور کردن
go over مرور کردن
lapse انصراف مرور
lapses انصراف مرور
lapsing انصراف مرور
glances نظراجمالی مرور
rehearsals مرور ذهنی
rehearsal مرور ذهنی
turn over مرور کردن
glanced نظراجمالی مرور
glance نظراجمالی مرور
traffics عبور و مرور
rub up مرور کردن
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
revisions تجدید نظر مرور
traffic sign علامت عبور و مرور
review بررسی کردن مرور
access structures ساختمانهای عبور و مرور
revision تجدید نظر مرور
reliving در ذهن مرور کردن
traffic court دادگاه عبور و مرور
reviewed بررسی کردن مرور
traffic peak حداکثر عبور و مرور
eligible traffic عبور و مرور مجاز
traffic lane مسیر عبور و مرور
traffic density تکاشف عبور و مرور
reviews بررسی کردن مرور
traffic intensity شدت عبور و مرور
reviewing بررسی کردن مرور
relives در ذهن مرور کردن
relived در ذهن مرور کردن
relive در ذهن مرور کردن
bus traffic عبور و مرور اتوبوسها
traffic control کنترل عبور و مرور
informal design review مرور غیررسمی طرح
scans اجمالا مرور کردن
airfield traffic عبور و مرور فرودگاه
scanned اجمالا مرور کردن
scan اجمالا مرور کردن
wear off/away <idiom> به مرور محو شدن
airfield traffic عبورو مرور در فرودگاه
traffic density شدت عبور و مرور
die out <idiom> به مرور از بین رفتن
traffic density تراکم عبور و مرور
international court of justice دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
diacoustics علم مرور وشکست صدا
traffic cut تقاطع دو جریان عبور و مرور
to run over مرور کردن زیر گرفتن
air-traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
to be under curfew در منع عبور و مرور بودن
curfew period ساعات منع عبور و مرور
air traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
safe conduct جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
air movement section قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
safe conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
access structures ساختمان های قابل عبور و مرور
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
safe-conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
road discipline مقررات عبور و مرور روی جاده
res ipsa loquitur این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
pelican crossing دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
brush up on something <idiom> تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
air traffic regulation and identificatio سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
termed مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
terming مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
cone penetrometer وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
barristers وکیل مشاور وکیل دعاوی
barrister وکیل مشاور وکیل دعاوی
inbound traffic مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
walkthrough جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com