Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
center of buoyancy
مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
Other Matches
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
small computer systems interface
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
buffering
استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
port
مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
communication
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
male connector
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
floating base
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
iceberg
کوه یخ شناور توده یخ شناور
floated
شناور شدن شناور بودن
floats
شناور شدن شناور بودن
icebergs
کوه یخ شناور توده یخ شناور
float
شناور شدن شناور بودن
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
gulls
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
fibres
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkage
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
RJ connector
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
leads
قطب اتصال سیم اتصال
lead
قطب اتصال سیم اتصال
ramps
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals
محل اتصال پیچ اتصال
ramp
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal
محل اتصال پیچ اتصال
slip road
سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
T connector
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
pack ice
یخ شناور
floating fundation
پی شناور
vessels
شناور
on the float
شناور
afloat
شناور
ballcocks
شناور
ballcock
شناور
nectonic
شناور
above water
<adj.>
شناور
flying bridge
پل شناور
float
شناور
floaty
شناور
vessel
شناور
floated
شناور
floats
شناور
drift ice
یخ شناور
free swimming
شناور
float bridge
پل شناور
bouyant foundation
پی شناور
pontoons
پل شناور
floating bridge
پل شناور
floating
شناور
pontoon
پل شناور
buoyant
شناور
dipping varnish
لاک شناور
barged
تراده شناور
vessel
یگان شناور
floe
تخته یخ شناور
floated
شناور شدن
floated
شناور بودن
phytoplankton
گیاهان شناور
barges
تراده شناور
natatores
مرغان شناور
boom
دستگاه شناور
bays
پل رابط در پل شناور
boomed
دستگاه شناور
baying
پل رابط در پل شناور
booming
دستگاه شناور
booms
دستگاه شناور
float
شناور شدن
bayed
پل رابط در پل شناور
bay
پل رابط در پل شناور
submergible pump
پمپ شناور
float
شناور بودن
waft
شناور ساختن
barge
تراده شناور
antisurface
ضد ناوهای شناور
plunger piston
پیستون شناور
wafts
شناور ساختن
dipped electrode
الکترود شناور
levitative
شناور در هوا
ice field
یخزار یخ شناور
life bouy
رهنمای شناور
immersion thermometer
دماسنج شناور
lifebuoy
گوی شناور
nekton
جانور شناور
lifebuoys
گوی شناور
immersion heaters
اب گرم کن شناور
drifting mine
مین شناور
fluxed electrode
الکترود شناور
plunge valve
سوپاپ شناور
dipping enamel
لعاب شناور
floats
شناور شدن
submersible pump
پمپ شناور
adrift
شناور مهارشده
floats
شناور بودن
pontoon bridge
پل شناور قایقی
vessels
یگان شناور
plunger
پیستون شناور
plungers
پیستون شناور
iceberg
توده یخ شناور
icebergs
توده یخ شناور
immersion heater
اب گرم کن شناور
wafted
شناور ساختن
buoy
رهنمای شناور
buoyed
راهنمای شناور در اب
floating mine
مین شناور
floating point
با ممیز شناور
floating charactep
دخشه شناور
oil slicks
نفت شناور
oil slick
نفت شناور
floating point
ممیز شناور
swim
شناور شدن
swims
شناور شدن
zooplankton
جانوران شناور
pontoon
اسکله شناور
floating gyro
ژایرو شناور
buoy
جسم شناور
buoying
رهنمای شناور
buoy
شناور ساختن
buoy
راهنمای شناور در اب
buoyed
رهنمای شناور
floating dock
حوض شناور
buoyed
جسم شناور
buoyed
شناور ساختن
floating grid
شبکه شناور
pontoon
طراده شناور
float well
چاه شناور
buoys
شناور ساختن
buoying
شناور ساختن
bouyant foundation
پایه شناور
buoys
رهنمای شناور
float test
ازمون شناور
bouyancy pump
پمپ شناور
buoying
راهنمای شناور در اب
carburetor float
شناور کاربراتور
float into position
شناور شدن
float valve
دریچه شناور
float guage
اشل شناور
pontoons
اسکله شناور
floating audress
نشانی شناور
wafting
شناور ساختن
floating aquatics
ابزیان شناور
buoys
جسم شناور
floater
جسم شناور
buoys
راهنمای شناور در اب
buoying
جسم شناور
pontoons
طراده شناور
back float
شناور شدن روی اب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com