Dictiornary-Farsi | مرکز اتشبار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
battery center	مرکز اتشبار


Search result with all words

battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
Other Matches

medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
counter battery	ضد اتشبار
spitfire	اتشبار
battery	اتشبار
fiery	اتشبار
batteries	اتشبار
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
separate battery	اتشبار مستقل
cross fire	اتشبار متقاطع
firing battery	اتشبار تیر
counterbattery fire	تیر ضد اتشبار
counter battery criteria	خط مشی ضد اتشبار
counter battery	عملیات ضد اتشبار
headquarters battery	اتشبار ارکان
battery headquarters	ارکان اتشبار
headquarters battery	اتشبار قرارگاه
hostile battery	اتشبار دشمن
battery commander	فرمانده اتشبار
battery executive	افسرتیر اتشبار
batteries	اتشبار صدای طبل
battery	اتشبار صدای طبل
safety card	کارت تامین اتشبار
firing battery	اتشبار تیراندازی کننده
suspect battery	اتشبار مشکوک دشمن
battery defense	پدافند دور تا دور اتشبار پدافند از اتشبار
battery executive	افسر اجرائیات اتشبار
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
battery groung pattern	طرح گسترش توپهای اتشبار
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
missile monitor	نوعی سیستم توزیع اتش الکترونیکی متحرک پدافندهوایی که در سطح گروه وگردان و اتشبار مورد استفاده میباشد
range section	قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
saluting battery	توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
omphalos	مرکز
intermediate exchange	مرکز
hearts	مرکز
middles	مرکز
centre	مرکز
centred	مرکز
centers	مرکز
isocentre	هم مرکز
centered	مرکز
middle	مرکز
stations	مرکز
meddles	مرکز
meddled	مرکز
meddle	مرکز
concentric	هم مرکز
heart	مرکز
center line	خط مرکز
acentric	بی مرکز
station	مرکز
stationed	مرکز
center	مرکز
centre forward	مرکز
computing center	مرکز محاسبات
coaxial cable	کابل هم مرکز
computer center	مرکز کامپیوتر
civic centre	مرکز شهر
concentric cable	کابل هم مرکز
centroid	شبه مرکز
centroid	مرکز ثقل
centroid	مرکز جرم
centripetal	مرکز گرا
coaxial cable	سیم هم مرکز
concentrically	باداشتن یک مرکز
communication center	مرکز مخابرات
centripetal	مایل به مرکز
chiral center	مرکز کایرال
centrifugal	گریز از مرکز
center of mass	مرکز جرم
center of lift	مرکز برا
center of gravity	مرکز ثقل
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
center mark	مرکز سوراخ
center gage	مرکز سنج
center drill	مته مرکز
caoxial cable	سیم هم مرکز
burst center	مرکز گلوله
burst center	مرکز ترکش
brain center	مرکز مغزی
body centered cubic	مکعب مرکز پر
center of pressure	مرکز فشار
center of resistance	مرکز مقاومت
center of symmerty	مرکز تقارن
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	فرار از مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
center of mass	مرکز هدف
centre of pressure	مرکز فشار
centre of activities	مرکز عملیات
central tendency	تمایل به مرکز
central office	مرکز تلفن
central control panel	مرکز کنترل
central city	مرکز شهر
center web	مرکز چرخ
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
surrending the centre	تفویض مرکز
subscriber's station	مرکز مشترک
subcentral	نزدیک مرکز
speech center	مرکز گویایی
sodom	مرکز فساد
sleep center	مرکز خواب
signal center	مرکز پیام
signal center	مرکز مخابرات
shopping center	مرکز فروش
sensorium	مرکز احساس
training center	مرکز اموزش
school center	مرکز اموزش
rhinencephalon	مرکز شامه
respiratory center	مرکز تنفسی
reserve center	مرکز احتیاط
regional center	مرکز منطقهای
radio centeral	مرکز بی سیم
telephore e.	مرکز تلفن
theocentric	خدا مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
health centre	مرکز سلامتی
cf	بازیکن مرکز
cf	مرکز زمین
wheel center	مرکز چرخ
urban centre of a community	مرکز شهرک
provision center	مرکز توشه
profit centre	مرکز سود
intermediate office	مرکز میانی
information center	مرکز اطلاعات
induction station	مرکز پذیرش
height of centers	ارتفاع مرکز
head quarters	مرکز فرماندهی
fluid centre	مرکز سیال
feeding center	مرکز تغذیه
epicenter	مرکز زلزله
education center	مرکز اموزش
documentation center	مرکز اسناد
diffracting center	مرکز پراشنده
data center	مرکز داده
data center	مرکز داده ها
cryptocenter	مرکز رمز
county seat	مرکز بخشداری
cost center	مرکز هزینه زا
inversion center	مرکز وارونگی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
local center	مرکز محلی
primary center	مرکز اولیه
primary center	مرکز عمده
pivot point	مرکز چرخش
outskirt	دور از مرکز
operation center	مرکز عملیات
off center	خارج از مرکز
nerve center	مرکز عصبی
mid channel	مرکز کانال
message center	مرکز پیام
mass concrete	مرکز جرم
mart	مرکز بازرگانی
manual exchange	مرکز دستی
main office	مرکز اصلی
main exchange	مرکز اصلی
contrifuge	گریز از مرکز
centralists	مرکز گرای
nerve centre	مرکز فرمان
emporium	مرکز بازرگانی
centrifuges	گریختن از مرکز
centrifuge	گریختن از مرکز
emporiums	مرکز بازرگانی
nerve centres	مرکز فرمان
hive	مرکز تجمع
centrifuges	مرکز گریز
eccentric	گریزنده از مرکز
outlying	دور از مرکز
factory	مرکز تولید
factories	مرکز تولید
eccentric	خارج از مرکز
eccentric	هم مرکز نبودن
emporia	مرکز بازرگانی
point	محل مرکز
bull	مرکز هدف
telephone exchanges	مرکز تلفن
telephone exchange	مرکز تلفن
switchboard	مرکز تلفن
centralist	مرکز گرای
switchboards	مرکز تلفن
police stations	مرکز پلیس
police station	مرکز پلیس
centre of gravity	مرکز ثقل
centre of mass	مرکز ثقل
centres of gravity	مرکز ثقل
headquarters	مرکز فرماندهی
point	مرکز راس حد
bulls	مرکز هدف
seat	مرکز مقر
seated	مرکز مقر

battery center

مرکز اتشبار