Dictiornary-Farsi | مرکز تنفسی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
respiratory center	مرکز تنفسی


Other Matches

inspiratory	تنفسی
respiratory	تنفسی
recessional	تنفسی
expiratory	تنفسی
respiratory system	دستگاه تنفسی
wind rocked out	نارسایی تنفسی
stoma	منفذ تنفسی
air vessel	لوله تنفسی
rq	بهره تنفسی
wind rocked out	وقفه تنفسی
resipatory quotient	بهره تنفسی
breathing vibration	ارتعاش تنفسی
breathing gear	وسیله تنفسی
breathing gear	ماسک تنفسی
dust respirator	ماسک تنفسی
air breathing	هوای تنفسی
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
respirator	ضربت گیر تنفسی
respirators	ضربت گیر تنفسی
respiratory exchange index	شاخص بهره تنفسی
cardiorespiratory system	دستگاه قلبی- تنفسی
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
phlegm [secretion in the airway during inflammation]	بلغم [مخاط] [ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب] [پزشکی]
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
oxygen convertor	مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
middle	مرکز
centered	مرکز
isocentre	هم مرکز
meddle	مرکز
center	مرکز
omphalos	مرکز
acentric	بی مرکز
centers	مرکز
middles	مرکز
intermediate exchange	مرکز
station	مرکز
centred	مرکز
meddles	مرکز
centre	مرکز
center line	خط مرکز
meddled	مرکز
stations	مرکز
centre forward	مرکز
concentric	هم مرکز
heart	مرکز
stationed	مرکز
hearts	مرکز
center punch	مرکز منگنه
central tendency	تمایل به مرکز
central office	مرکز تلفن
central control panel	مرکز کنترل
signal center	مرکز مخابرات
central city	مرکز شهر
symmerty center	مرکز تقارن
center punch	مرکز سوراخ
center web	مرکز چرخ
center sleeve	مرکز مجوف
centre of activities	مرکز عملیات
centre of pressure	مرکز فشار
cf	مرکز زمین
civic centre	مرکز شهر
chiral center	مرکز کایرال
centroid	شبه مرکز
centroid	مرکز ثقل
centroid	مرکز جرم
centripetal	مرکز گرا
centripetal	مایل به مرکز
cf	بازیکن مرکز
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	فرار از مرکز
health centre	مرکز سلامتی
centrifugal	گریزنده از مرکز
center of symmerty	مرکز تقارن
center of resistance	مرکز مقاومت
caoxial cable	سیم هم مرکز
burst center	مرکز گلوله
burst center	مرکز ترکش
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
brain center	مرکز مغزی
body centered cubic	مکعب مرکز پر
battery center	مرکز اتشبار
center of pressure	مرکز فشار
center of mass	مرکز جرم
center of mass	مرکز هدف
center of lift	مرکز برا
center of gravity	مرکز ثقل
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
nerve center	مرکز عصبی
center mark	مرکز سوراخ
center gage	مرکز سنج
center drill	مته مرکز
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
radio centeral	مرکز بی سیم
message center	مرکز پیام
shopping center	مرکز فروش
signal center	مرکز پیام
sleep center	مرکز خواب
sodom	مرکز فساد
mass concrete	مرکز جرم
speech center	مرکز گویایی
subcentral	نزدیک مرکز
subscriber's station	مرکز مشترک
mart	مرکز بازرگانی
manual exchange	مرکز دستی
main office	مرکز اصلی
main exchange	مرکز اصلی
mid channel	مرکز کانال
sensorium	مرکز احساس
training center	مرکز اموزش
provision center	مرکز توشه
profit centre	مرکز سود
primary center	مرکز اولیه
primary center	مرکز عمده
pivot point	مرکز چرخش
regional center	مرکز منطقهای
outskirt	دور از مرکز
operation center	مرکز عملیات
reserve center	مرکز احتیاط
off center	خارج از مرکز
rhinencephalon	مرکز شامه
school center	مرکز اموزش
local center	مرکز محلی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
surrending the centre	تفویض مرکز
data center	مرکز داده
data center	مرکز داده ها
cryptocenter	مرکز رمز
county seat	مرکز بخشداری
cost center	مرکز هزینه زا
contrifuge	گریز از مرکز
concentrically	باداشتن یک مرکز
concentric cable	کابل هم مرکز
computing center	مرکز محاسبات
computer center	مرکز کامپیوتر
communication center	مرکز مخابرات
wheel center	مرکز چرخ
coaxial cable	سیم هم مرکز
diffracting center	مرکز پراشنده
documentation center	مرکز اسناد
urban centre of a community	مرکز شهرک
inversion center	مرکز وارونگی
intermediate office	مرکز میانی
telephore e.	مرکز تلفن
theocentric	خدا مرکز
information center	مرکز اطلاعات
induction station	مرکز پذیرش
height of centers	ارتفاع مرکز
head quarters	مرکز فرماندهی
fluid centre	مرکز سیال
feeding center	مرکز تغذیه
toll exchange	مرکز تلفن
epicenter	مرکز زلزله
education center	مرکز اموزش
coaxial cable	کابل هم مرکز
outlying	دور از مرکز
police station	مرکز پلیس
police stations	مرکز پلیس
switchboards	مرکز تلفن
switchboard	مرکز تلفن
telephone exchange	مرکز تلفن
centralist	مرکز گرای
bull	مرکز هدف
headquarters	مرکز فرماندهی
bulls	مرکز هدف
telephone exchanges	مرکز تلفن
emporiums	مرکز بازرگانی
centrifuge	گریختن از مرکز
emporium	مرکز بازرگانی
centrifuge	مرکز گریز
centrifuges	گریختن از مرکز
centrifuges	مرکز گریز
emporia	مرکز بازرگانی
centralists	مرکز گرای
centre of gravity	مرکز ثقل
eccentrics	گریزنده از مرکز
eccentrics	خارج از مرکز
eccentricity	خروج از مرکز
eccentricity	دوری از مرکز
eccentrics	هم مرکز نبودن
eccentricities	دوری از مرکز
eccentric	هم مرکز نبودن
eccentric	خارج از مرکز
centre of mass	مرکز ثقل
centres of gravity	مرکز ثقل
point	محل مرکز
nerve centre	مرکز فرمان
nerve centres	مرکز فرمان
hive	مرکز تجمع
eccentric	گریزنده از مرکز
eccentricities	خروج از مرکز
factory	مرکز تولید
seat	مرکز مقر