Dictiornary-Farsi | مرکز زلزله | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
epicenter	مرکز زلزله


Other Matches

medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
earthquakes	زلزله
earthquake proof	ضد زلزله
earthquake	زلزله
seism	زلزله
temblor	زلزله
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
seismometry	زلزله سنجی
seismometer	زلزله سنج
earthquake factor	فاکتور زلزله
earthquake fountains	شکافهای زلزله
seismographs	زلزله نگار
seismographs	زلزله سنج
seismography	زلزله نگاری
seismograph	زلزله نگار
seismograph	زلزله سنج
seismoscope	زلزله بین
seismologist	زلزله شناس
earthquake proof foundation	شالوده ضد زلزله
seismographer	زلزله نگار
seismic focus	کانون زلزله
the earthquake sufferers	زلزله زدگان
seismic belt	کمربند زلزله
seismic loads	سربارهای زلزله
the earthquake sufferers	زلزله دیدگان
seismology	زلزله شناسی
earthquake factor	ضریب زلزله
shock point	نقطه ایجاد زلزله
earthquake period	دوره تناوب زلزله
seismic method	روش زلزله نگاری
sea quake	زلزله زیر دریایی
earthquake proof foundation	غیر مقاوم درمقابل زلزله
microseismograph	زلزله سنج میکرومتری یاجزیی
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
microseism	زمین لرزه غیرمحسوس زلزله خفیف
seismogram	منحنیهای ترسیم شده بوسلیه زلزله نگار
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
atlantis	جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
Brontide	نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
base shear	نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
centered	مرکز
meddle	مرکز
meddled	مرکز
meddles	مرکز
intermediate exchange	مرکز
middle	مرکز
centred	مرکز
centre	مرکز
centers	مرکز
middles	مرکز
isocentre	هم مرکز
heart	مرکز
station	مرکز
acentric	بی مرکز
concentric	هم مرکز
omphalos	مرکز
stations	مرکز
stationed	مرکز
center line	خط مرکز
hearts	مرکز
center	مرکز
centre forward	مرکز
burst center	مرکز گلوله
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centrifugal	مرکز گریز
urban centre of a community	مرکز شهرک
central tendency	تمایل به مرکز
central office	مرکز تلفن
central control panel	مرکز کنترل
centripetal	مایل به مرکز
central city	مرکز شهر
health centre	مرکز سلامتی
centrifugal	فرار از مرکز
burst center	مرکز ترکش
centrifugal	گریز از مرکز
brain center	مرکز مغزی
body centered cubic	مکعب مرکز پر
battery center	مرکز اتشبار
centre of pressure	مرکز فشار
toll exchange	مرکز تلفن
theocentric	خدا مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
center web	مرکز چرخ
center gage	مرکز سنج
center of pressure	مرکز فشار
center of mass	مرکز جرم
cf	بازیکن مرکز
center mark	مرکز سوراخ
center of lift	مرکز برا
center of dispersion	مرکز پراکندگی
center of distribution	مرکز پخش
center of gravity	مرکز ثقل
cf	مرکز زمین
center of resistance	مرکز مقاومت
caoxial cable	سیم هم مرکز
wheel center	مرکز چرخ
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
center of mass	مرکز هدف
center punch	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
center drill	مته مرکز
center of symmerty	مرکز تقارن
centripetal	مرکز گرا
training center	مرکز اموزش
mid channel	مرکز کانال
message center	مرکز پیام
mass concrete	مرکز جرم
mart	مرکز بازرگانی
manual exchange	مرکز دستی
main office	مرکز اصلی
main exchange	مرکز اصلی
local center	مرکز محلی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
inversion center	مرکز وارونگی
sensorium	مرکز احساس
intermediate office	مرکز میانی
shopping center	مرکز فروش
information center	مرکز اطلاعات
nerve center	مرکز عصبی
school center	مرکز اموزش
rhinencephalon	مرکز شامه
respiratory center	مرکز تنفسی
reserve center	مرکز احتیاط
regional center	مرکز منطقهای
radio centeral	مرکز بی سیم
provision center	مرکز توشه
profit centre	مرکز سود
primary center	مرکز اولیه
primary center	مرکز عمده
pivot point	مرکز چرخش
outskirt	دور از مرکز
operation center	مرکز عملیات
off center	خارج از مرکز
signal center	مرکز مخابرات
induction station	مرکز پذیرش
signal center	مرکز پیام
cost center	مرکز هزینه زا
contrifuge	گریز از مرکز
telephore e.	مرکز تلفن
concentrically	باداشتن یک مرکز
concentric cable	کابل هم مرکز
computing center	مرکز محاسبات
computer center	مرکز کامپیوتر
communication center	مرکز مخابرات
coaxial cable	سیم هم مرکز
coaxial cable	کابل هم مرکز
civic centre	مرکز شهر
chiral center	مرکز کایرال
centroid	شبه مرکز
centroid	مرکز ثقل
county seat	مرکز بخشداری
cryptocenter	مرکز رمز
sleep center	مرکز خواب
height of centers	ارتفاع مرکز
head quarters	مرکز فرماندهی
fluid centre	مرکز سیال
speech center	مرکز گویایی
subcentral	نزدیک مرکز
feeding center	مرکز تغذیه
subscriber's station	مرکز مشترک
education center	مرکز اموزش
sodom	مرکز فساد
surrending the centre	تفویض مرکز
documentation center	مرکز اسناد
diffracting center	مرکز پراشنده
data center	مرکز داده
data center	مرکز داده ها
centroid	مرکز جرم
emporium	مرکز بازرگانی
eccentricities	دوری از مرکز
police station	مرکز پلیس
police stations	مرکز پلیس
telephone exchange	مرکز تلفن
point	مرکز راس حد
switchboard	مرکز تلفن
switchboards	مرکز تلفن
centrifuge	گریختن از مرکز
telephone exchanges	مرکز تلفن
emporia	مرکز بازرگانی
centrifuge	مرکز گریز
centrifuges	گریختن از مرکز
centrifuges	مرکز گریز
headquarters	مرکز فرماندهی
bull	مرکز هدف
bulls	مرکز هدف
point	محل مرکز
centralist	مرکز گرای
centre of gravity	مرکز ثقل
eccentrics	هم مرکز نبودن
centre of mass	مرکز ثقل
centres of gravity	مرکز ثقل
eccentrics	خارج از مرکز
nerve centre	مرکز فرمان
eccentrics	گریزنده از مرکز