Dictiornary-Farsi | مرکز قوه محرکه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
powerhouse	مرکز قوه محرکه
powerhouses	مرکز قوه محرکه


Other Matches

medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
driving force	نیروی محرکه
firepower	نیروی محرکه
driving power	قدرت محرکه
propellent	نیروی محرکه
electric drive	محرکه الکتریکی
propulsion	نیروی محرکه
driving pulley	قرقره محرکه
drive shafts	محور محرکه
drive shaft	محور محرکه
gasoline driven	محرکه بنزینی
lineshaft drive	محرکه انتقال
hydro	نیروی محرکه اب
splenius	عضله محرکه
propellant	نیروی محرکه
propellants	نیروی محرکه
drives	محرکه گیربکس
motor drive	محرکه موتوری
group drive	محرکه گروهی
impulse charge	خرج محرکه
drive	محرکه گیربکس
variable speed drive	محرکه پلهای
driving clutch	کلاج محرکه
motivational factors	عوامل محرکه
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
induced e.m.f.	نیروی محرکه القائی
back voltage	نیروی ضد محرکه الکتریکی
magneto e.m.f.	نیروی محرکه مغناطیسی
electromotive force	نیروی محرکه الکتریکی
rear axle drive	محرکه چرخ عقب
impulse charge	نیروی محرکه اولیه
final drive	محرکه محور عقب
main drive motor	موتور محرکه اصلی
magnetomotive force	نیروی محرکه مغناطیسی
dynamic pressure	فشار محرکه درونی
cone pulley drive	محرکه صفحه پلهای
power plants	محرکه وسیله نقلیه
diesel driven generation set	دستگاه محرکه دیزلی
power plant	محرکه وسیله نقلیه
d.c. drive	محرکه جریان دائم
dynamic	وابسته به نیروی محرکه جنباننده
locomotives	حرکت دهنده نیروی محرکه
locomotive	حرکت دهنده نیروی محرکه
volt	واحد نیروی محرکه برقی
volts	واحد نیروی محرکه برقی
hydropower	قوه محرکه مولد برق
abasia	عدم همکاری عضلات محرکه
dynamically	وابسته به نیروی محرکه جنباننده
dynamoelectric	دارای نیروی محرکه برقی
hydraulic	وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
ship influence	عامل محرکه عبور کشتی
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
power plant	کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plants	کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
volt	واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volts	واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
e.m.f	force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
hidden momentum of population growth	نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
hydro kinetic	وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
electromotive force	نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
kinetic	وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
centre	مرکز
omphalos	مرکز
centred	مرکز
intermediate exchange	مرکز
meddle	مرکز
isocentre	هم مرکز
meddled	مرکز
meddles	مرکز
center line	خط مرکز
center	مرکز
hearts	مرکز
middle	مرکز
station	مرکز
stationed	مرکز
stations	مرکز
acentric	بی مرکز
concentric	هم مرکز
heart	مرکز
centers	مرکز
middles	مرکز
centered	مرکز
centre forward	مرکز
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
caoxial cable	سیم هم مرکز
acentric	خارج از مرکز
mart	مرکز بازرگانی
mass concrete	مرکز جرم
burst center	مرکز ترکش
active center	مرکز فعال
mid channel	مرکز کانال
local center	مرکز محلی
bull's eye	مرکز هدف
bull's-eyes	مرکز هدف
battery center	مرکز اتشبار
abaxile	خارج از مرکز
message center	مرکز پیام
main exchange	مرکز اصلی
main office	مرکز اصلی
manual exchange	مرکز دستی
seats	مرکز مقر
body centered cubic	مکعب مرکز پر
brain center	مرکز مغزی
burst center	مرکز گلوله
inversion center	مرکز وارونگی
data center	مرکز داده
chiral center	مرکز کایرال
centroid	شبه مرکز
centroid	مرکز ثقل
centroid	مرکز جرم
centripetal	مرکز گرا
centripetal	مایل به مرکز
education center	مرکز اموزش
toll exchange	مرکز تلفن
epicenter	مرکز زلزله
feeding center	مرکز تغذیه
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	فرار از مرکز
civic centre	مرکز شهر
coaxial cable	کابل هم مرکز
data center	مرکز داده ها
cryptocenter	مرکز رمز
county seat	مرکز بخشداری
cost center	مرکز هزینه زا
contrifuge	گریز از مرکز
diffracting center	مرکز پراشنده
concentrically	باداشتن یک مرکز
concentric cable	کابل هم مرکز
computing center	مرکز محاسبات
documentation center	مرکز اسناد
computer center	مرکز کامپیوتر
communication center	مرکز مخابرات
coaxial cable	سیم هم مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
centre of pressure	مرکز فشار
center of mass	مرکز جرم
center of mass	مرکز هدف
center of lift	مرکز برا
center of gravity	مرکز ثقل
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
induction station	مرکز پذیرش
central tendency	تمایل به مرکز
center mark	مرکز سوراخ
center gage	مرکز سنج
information center	مرکز اطلاعات
center drill	مته مرکز
center of pressure	مرکز فشار
center of resistance	مرکز مقاومت
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of activities	مرکز عملیات
fluid centre	مرکز سیال
central office	مرکز تلفن
head quarters	مرکز فرماندهی
central control panel	مرکز کنترل
central city	مرکز شهر
height of centers	ارتفاع مرکز
center web	مرکز چرخ
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
center of symmerty	مرکز تقارن
intermediate office	مرکز میانی
seated	مرکز مقر
eccentric	هم مرکز نبودن
centralist	مرکز گرای
urban centre of a community	مرکز شهرک
telephone exchanges	مرکز تلفن
telephone exchange	مرکز تلفن
cf	مرکز زمین
cf	بازیکن مرکز
police stations	مرکز پلیس
police station	مرکز پلیس
health centre	مرکز سلامتی
centralists	مرکز گرای
theocentric	خدا مرکز
telephore e.	مرکز تلفن
eccentric	خارج از مرکز
eccentric	گریزنده از مرکز
hive	مرکز تجمع
nerve centres	مرکز فرمان
nerve centre	مرکز فرمان
speech center	مرکز گویایی
centres of gravity	مرکز ثقل
centre of mass	مرکز ثقل
centre of gravity	مرکز ثقل
subcentral	نزدیک مرکز
subscriber's station	مرکز مشترک
surrending the centre	تفویض مرکز
wheel center	مرکز چرخ
bulls	مرکز هدف