Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
computing center
مرکز محاسبات
Other Matches
spreadsheets
1-برنامه ایکه امکان اجرای محاسبات روی چندین ستون اعداد را برقرار کند. 2-چاپ محاسبات روی مقادیر عظیم کامپیوتر
spreadsheet
1-برنامه ایکه امکان اجرای محاسبات روی چندین ستون اعداد را برقرار کند. 2-چاپ محاسبات روی مقادیر عظیم کامپیوتر
celestial precomputation
محاسبات پیش بینی شده نجومی محاسبات نجومی
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
calculations
محاسبات
calculation
محاسبات
computations
محاسبات
computation
محاسبات
discrepancy
ناجوری محاسبات
financial tribunal
دیوان محاسبات
line shape calculations
محاسبات شکل خط
personal computing
محاسبات شخصی
depaartment of accounts
اداره محاسبات
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
central
واحد محاسبات و منط ق
structural analysis
محاسبات طرح ساختمانی
structural design
طرح و محاسبات ساختمانی
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
azimuth adjustment slide rule
خط کش محاسبات تنظیم گرا
numbers
انجام محاسبات سریع
number
انجام محاسبات سریع
floating point calculation
محاسبات اعداد نمایی یا علمی
numbers
پردازنده خاص برای محاسبات سریع
number
پردازنده خاص برای محاسبات سریع
whole blood center
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
basis
نقط ه یا شمارهای که محاسبات شروع شده اند
computing
میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
fortran
یک زبان سطح بالابرای انجام محاسبات ریاضی علمی و مهندسی
protecting
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protect
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protects
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
earthquake factor
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
plotting board
صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
design gross weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design strength
مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
design take off weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design landing weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
design stress resultant
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
noisy mode
سیستم محاسبات اعداد اعشاری که عددی غیر از صفر به محل کمترین ارزش در حین نرمالسازی عدد اعشاری افزوده میشود
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nsfnet
یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
centre
مرکز
centered
مرکز
centers
مرکز
centre forward
مرکز
center
مرکز
middles
مرکز
middle
مرکز
meddles
مرکز
meddled
مرکز
meddle
مرکز
center line
خط مرکز
heart
مرکز
centred
مرکز
acentric
بی مرکز
intermediate exchange
مرکز
omphalos
مرکز
isocentre
هم مرکز
concentric
هم مرکز
stations
مرکز
stationed
مرکز
station
مرکز
hearts
مرکز
main exchange
مرکز اصلی
toll exchange
مرکز تلفن
center mark
مرکز سوراخ
center of gravity
مرکز ثقل
main office
مرکز اصلی
center of dispersion
مرکز پراکندگی
center of distribution
مرکز پخش
radio centeral
مرکز بی سیم
kuk kiwo
مرکز تکواندو
center sleeve
مرکز مجوف
center punch
مرکز منگنه
center punch
مرکز سوراخ
symmerty center
مرکز تقارن
center of symmerty
مرکز تقارن
outskirt
دور از مرکز
center of pressure
مرکز فشار
center of mass
مرکز جرم
center of mass
مرکز هدف
center of lift
مرکز برا
regional center
مرکز منطقهای
local center
مرکز محلی
center of resistance
مرکز مقاومت
manual exchange
مرکز دستی
center gage
مرکز سنج
body centered cubic
مکعب مرکز پر
provision center
مرکز توشه
battery center
مرکز اتشبار
operation center
مرکز عملیات
cf
مرکز زمین
cf
بازیکن مرکز
profit centre
مرکز سود
pivot point
مرکز چرخش
aerodynamic center
مرکز ایرودینامیکی
active center
مرکز فعال
primary center
مرکز اولیه
acentric
خارج از مرکز
height of centers
ارتفاع مرکز
brain center
مرکز مغزی
burst center
مرکز ترکش
mart
مرکز بازرگانی
urban centre of a community
مرکز شهرک
center drill
مته مرکز
mass concrete
مرکز جرم
wheel center
مرکز چرخ
message center
مرکز پیام
mid channel
مرکز کانال
nerve center
مرکز عصبی
off center
خارج از مرکز
caoxial cable
سیم هم مرکز
burst center
مرکز گلوله
health centre
مرکز سلامتی
diffracting center
مرکز پراشنده
training center
مرکز اموزش
cryptocenter
مرکز رمز
county seat
مرکز بخشداری
school center
مرکز اموزش
primary center
مرکز عمده
induction station
مرکز پذیرش
cost center
مرکز هزینه زا
rhinencephalon
مرکز شامه
information center
مرکز اطلاعات
contrifuge
گریز از مرکز
subcentral
نزدیک مرکز
concentrically
باداشتن یک مرکز
concentric cable
کابل هم مرکز
sensorium
مرکز احساس
head quarters
مرکز فرماندهی
data center
مرکز داده ها
sodom
مرکز فساد
documentation center
مرکز اسناد
sleep center
مرکز خواب
signal center
مرکز پیام
education center
مرکز اموزش
epicenter
مرکز زلزله
signal center
مرکز مخابرات
speech center
مرکز گویایی
feeding center
مرکز تغذیه
shopping center
مرکز فروش
fluid centre
مرکز سیال
data center
مرکز داده
respiratory center
مرکز تنفسی
centrifugal
گریز از مرکز
centrifugal
مرکز گریز
centrifugal
فرار از مرکز
centrifugal
گریزنده از مرکز
centre of pressure
مرکز فشار
centre of crest circle
مرکز خمیدگی
centre of activities
مرکز عملیات
central tendency
تمایل به مرکز
central office
مرکز تلفن
central control panel
مرکز کنترل
central city
مرکز شهر
theocentric
خدا مرکز
center web
مرکز چرخ
telephore e.
مرکز تلفن
centripetal
مرکز گرا
centroid
مرکز جرم
computer center
مرکز کامپیوتر
communication center
مرکز مخابرات
coaxial cable
سیم هم مرکز
coaxial cable
کابل هم مرکز
intermediate office
مرکز میانی
reserve center
مرکز احتیاط
inversion center
مرکز وارونگی
civic centre
مرکز شهر
subscriber's station
مرکز مشترک
chiral center
مرکز کایرال
surrending the centre
تفویض مرکز
centroid
شبه مرکز
centroid
مرکز ثقل
centripetal
مایل به مرکز
switchboards
مرکز تلفن
eccentricity
خروج از مرکز
police station
مرکز پلیس
police stations
مرکز پلیس
eccentricity
دوری از مرکز
point
محل مرکز
switchboard
مرکز تلفن
outlying
دور از مرکز
centrifuge
گریختن از مرکز
centrifuge
مرکز گریز
centrifuges
گریختن از مرکز
centrifuges
مرکز گریز
bull
مرکز هدف
bulls
مرکز هدف
point
مرکز راس حد
eccentricities
خروج از مرکز
hive
مرکز تجمع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com