Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English
Persian
fire direction center
مرکز هدایت اتش
Search result with all words
core
بخش هدایت مرکز یک کابل
cores
بخش هدایت مرکز یک کابل
air defense direction center
مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
direction center
مرکز هدایت عملیات
plotting room
مرکز هدایت اتش توپخانه ناو
Other Matches
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
provision center
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
conduction
هدایت
conductance
هدایت
total conductivity
هدایت کل
transduction
هدایت
leading
هدایت
steerage
هدایت
guidance
هدایت
navigators
هدایت گر
direction
هدایت
lead
هدایت
leads
هدایت
navigator
هدایت گر
fire direction
هدایت اتش
conning
هدایت کردن
con
هدایت کردن
conducted
هدایت کردن
cons
هدایت کردن
electron conduction
هدایت الکترون
electrical conductivity
هدایت الکتریکی
electric conduction
هدایت الکتریسیته
navigated
هدایت کردن
navigates
هدایت کردن
navigate
هدایت کردن
guide way
مسیر هدایت
ionic conduction
هدایت یونی
avigation
فن هدایت هواپیما
conducts
هدایت کردن
image line
هدایت تصویر
hydraulic conductivity
هدایت ابی
conducting
هدایت کردن
direction
هدایت رهبری
conned
هدایت کردن
heat conductivity
هدایت حرارتی
heat conduction
هدایت حرارتی
enlightened
هدایت شده
conductivity
ضریب هدایت
bus bar line
سیم هدایت
navigating
هدایت کردن
conductance
میزان هدایت
conduct of fire
هدایت تیراندازی
conduction
هدایت تنظیم
commutate
هدایت وتغییر
steering
هدایت کردن
admittance
هدایت فاهری
joysticks
سکان هدایت
convey
هدایت کردن
canalization
هدایت در مسیر
conveyed
هدایت کردن
conveying
هدایت کردن
conduction
هدایت گرم
joystick
سکان هدایت
conductibility
قابلیت هدایت
afferent conduction
هدایت اورانی
dirigible
قابل هدایت
afferent transmission
هدایت اورانی
convect
هدایت کردن
conning tower
برج هدایت
conductivity
قابلیت هدایت
conductive
قابل هدایت
conduction velocity
سرعت هدایت
conduct
هدایت کردن
conductible
قابل هدایت
conveys
هدایت کردن
guide
هدایت کردن
directors
هدایت کننده
direct
هدایت کردن
guided
هدایت کردن
guides
هدایت کردن
templates
ریل هدایت
template
ریل هدایت
director
هدایت کننده
steerable
هدایت کردنی
undirected
هدایت نشده
operating stand
اطاق هدایت
directs
هدایت کردن
stream line
خط هدایت جریان
directed
هدایت کردن
rede
هدایت کردن
directing
هدایت کردن
leading marks
نشانههای هدایت
superconductivity
فوق هدایت
leading line
خط هدایت هواپیما
management
هدایت یا سازماندهی
managements
هدایت یا سازماندهی
vee guideways
مسیر هدایت "وی "
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
conducting staff
ستاد هدایت کننده
current carring
انتقال یا هدایت جریان
specific electrical conductivity
هدایت الکتریکی مخصوص
conduction
رسانش الکتریکی هدایت
steered wheel
چرخ هدایت شده
conductivity
ضریب هدایت یا انتشار
conductibility
ضریب هدایت مخصوص
barrel
وفیفه هدایت در یک ترمینال
vectored
تراست هدایت شونده
conducting
هدایت کردن بردن
directors
برج هدایت تیر
leads
سیر هدایت الکتریکی
vectored thrust
تراست هدایت شونده
directors
هدایت کننده اتش
lead
سیر هدایت الکتریکی
conducted
هدایت کردن بردن
bell's bund
دیوار هدایت کننده اب
channelising island
سکوی هدایت کننده
conducts
هدایت کردن بردن
conductance
مقدار هدایت واقعی
susceptance
مقدار هدایت کور
barrels
وفیفه هدایت در یک ترمینال
tactical control
کنترل و هدایت تاکتیکی
director
برج هدایت تیر
ballistic director
هدایت کننده بالیستیکی
director
هدایت کننده اتش
transverse conductance
مقدار هدایت عرضی
conduct
هدایت کردن بردن
laser guidance
سیستم هدایت لیزری
traffic
تجارت هدایت شده
trafficked
تجارت هدایت شده
heat conductivity
قابلیت هدایت حرارت
high conductivity
قابلیت هدایت زیاد
trafficking
تجارت هدایت شده
absolute joystick
سکان هدایت مطلق
direction
مسیر هدایت کردن
fire direction
هدایت کردن اتش
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
conduct grade
درجه هدایت یک ماده
guided missile
موشک هدایت شونده
photoconductivity
قابلیت هدایت نور
increase in conductivity
افزایش قابلیت هدایت
ideal conductivity
قابلیت هدایت ایده ال
input of current
تغذیه و هدایت جریان
magnetic permeance
مقدار هدایت مغناطیسی
guideway
شیار هدایت کننده
traffics
تجارت هدایت شده
aircraft modification and control
کنترل و هدایت هواپیما
directing staff
ستاد هدایت کننده
guided missiles
موشک هدایت شونده
directed net
شبکه هدایت شده
dredging ladder
هدایت کننده سطل
directed exercise
تمرین هدایت شده
fire control
کنترل یا هدایت اتش
fire direction net
شبکه هدایت اتش
guded missile
موشک هدایت شوند
directional
وابسته به راهنمایی و هدایت
debunk
کسی را اگاه و هدایت کردن
debunking
کسی را اگاه و هدایت کردن
debunks
کسی را اگاه و هدایت کردن
canalize
هدایت اجباری منشعب کردن
lead
هدایت کردن بست اتصال
airmanship
متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
aircraft guide
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
insulator
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
to direct traffic through
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
insulators
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
debunked
کسی را اگاه و هدایت کردن
tail race
کانال هدایت اب از توربین به خارج
job stick
سکان هدایت دسته فرمان
conductibility of heat
قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
guided weapon
جنگ افزار هدایت شونده
secondary cone
برج هدایت یدکی ناو
high frequency conductivity
قابلیت هدایت فرکانس بالا
cryogenic memory
استفاده از خصوصیات هدایت مواد
ortho director
هدایت کننده به موقعیت ارتو
automation
کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
directive planning
برنامه ریزی هدایت شده
pgm
نوعی موشک هدایت شونده
para director
هدایت کننده به موقعیت پارا
laser guidance
هدایت لیزری بمب یا موشک
free rocket
موشک غیر هدایت شونده
input admittance of the tube
مقدار هدایت اولیه لامپ
cruise missiles
موشک هدایت شونده کروز
input admittance
مقدار هدایت طاهری اولیه
meta director
هدایت کننده به موقعیت متا
vectored attacks
تک هدایت شده هواپیما به هدف
leads
هدایت کردن بست اتصال
fire direction net
شبکه مخابراتی هدایت اتش
cruise missile
موشک هدایت شونده کروز
induced conductivity
قابلیت هدایت القاء شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com