English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
direction center مرکز هدایت عملیات
Other Matches
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
fire direction center مرکز هدایت اتش
core بخش هدایت مرکز یک کابل
cores بخش هدایت مرکز یک کابل
plotting room مرکز هدایت اتش توپخانه ناو
air defense direction center مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
centre of activities مرکز عملیات
operation center مرکز عملیات
air inst alations تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
air facility تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
control center مرکز کنترل عملیات
tactical operation center مرکز عملیات تاکتیکی
combat operations مرکز عملیات رزمی
army personnel center مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
beamrider موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
maces نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
navigator هدایت گر
conductance هدایت
direction هدایت
total conductivity هدایت کل
transduction هدایت
navigators هدایت گر
leads هدایت
conduction هدایت
guidance هدایت
lead هدایت
steerage هدایت
leading هدایت
conduction هدایت گرم
conductivity ضریب هدایت
conning tower برج هدایت
directed هدایت کردن
convect هدایت کردن
template ریل هدایت
vee guideways مسیر هدایت "وی "
templates ریل هدایت
conning هدایت کردن
direction هدایت رهبری
operating stand اطاق هدایت
directs هدایت کردن
superconductivity فوق هدایت
conductivity قابلیت هدایت
commutate هدایت وتغییر
navigating هدایت کردن
steerable هدایت کردنی
navigates هدایت کردن
navigated هدایت کردن
stream line خط هدایت جریان
navigate هدایت کردن
director هدایت کننده
cons هدایت کردن
conned هدایت کردن
conduct of fire هدایت تیراندازی
conductive قابل هدایت
conduction velocity سرعت هدایت
directors هدایت کننده
guide هدایت کردن
guided هدایت کردن
guides هدایت کردن
conductible قابل هدایت
rede هدایت کردن
conductibility قابلیت هدایت
conductance میزان هدایت
con هدایت کردن
direct هدایت کردن
conduction هدایت تنظیم
conveyed هدایت کردن
convey هدایت کردن
dirigible قابل هدایت
afferent conduction هدایت اورانی
conducted هدایت کردن
heat conduction هدایت حرارتی
managements هدایت یا سازماندهی
image line هدایت تصویر
management هدایت یا سازماندهی
heat conductivity هدایت حرارتی
hydraulic conductivity هدایت ابی
bus bar line سیم هدایت
electron conduction هدایت الکترون
conducts هدایت کردن
electric conduction هدایت الکتریسیته
conducting هدایت کردن
conveying هدایت کردن
conveys هدایت کردن
steering هدایت کردن
leading marks نشانههای هدایت
leading line خط هدایت هواپیما
joysticks سکان هدایت
enlightened هدایت شده
joystick سکان هدایت
avigation فن هدایت هواپیما
fire direction هدایت اتش
afferent transmission هدایت اورانی
canalization هدایت در مسیر
ionic conduction هدایت یونی
conduct هدایت کردن
undirected هدایت نشده
directing هدایت کردن
admittance هدایت فاهری
guide way مسیر هدایت
electrical conductivity هدایت الکتریکی
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
hot blast main هدایت هوای دم داغ
directing staff ستاد هدایت کننده
direction مسیر هدایت کردن
photoconductivity قابلیت هدایت نور
guded missile موشک هدایت شوند
conducted هدایت کردن بردن
specific electrical conductivity هدایت الکتریکی مخصوص
diathermacy خاصیت هدایت گرما
aircraft modification and control کنترل و هدایت هواپیما
directed exercise تمرین هدایت شده
fire direction net شبکه هدایت اتش
magnetic permeance مقدار هدایت مغناطیسی
fire control کنترل یا هدایت اتش
fire direction هدایت کردن اتش
current carring انتقال یا هدایت جریان
conduct هدایت کردن بردن
laser guidance سیستم هدایت لیزری
directed net شبکه هدایت شده
input of current تغذیه و هدایت جریان
conduct grade درجه هدایت یک ماده
high conductivity قابلیت هدایت زیاد
barrel وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrels وفیفه هدایت در یک ترمینال
heat conductivity قابلیت هدایت حرارت
conductivity ضریب هدایت یا انتشار
conducting staff ستاد هدایت کننده
ideal conductivity قابلیت هدایت ایده ال
conducts هدایت کردن بردن
dredging ladder هدایت کننده سطل
conducting هدایت کردن بردن
conductibility ضریب هدایت مخصوص
increase in conductivity افزایش قابلیت هدایت
conductance مقدار هدایت واقعی
absolute joystick سکان هدایت مطلق
guideway شیار هدایت کننده
directional وابسته به راهنمایی و هدایت
conduction رسانش الکتریکی هدایت
directors هدایت کننده اتش
traffic تجارت هدایت شده
ballistic director هدایت کننده بالیستیکی
channelising island سکوی هدایت کننده
guided missiles موشک هدایت شونده
lead سیر هدایت الکتریکی
transverse conductance مقدار هدایت عرضی
vectored تراست هدایت شونده
bell's bund دیوار هدایت کننده اب
leads سیر هدایت الکتریکی
trafficked تجارت هدایت شده
susceptance مقدار هدایت کور
director برج هدایت تیر
tactical control کنترل و هدایت تاکتیکی
guided missile موشک هدایت شونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com