Dictiornary-Farsi | مرکز هزینه زا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
cost center	مرکز هزینه زا


Search result with all words

cost centre	مرکز هزینه یابی
Other Matches

medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
cost center	قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
lighterage	هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
economic of scale	کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract	قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing	قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
omphalos	مرکز
middle	مرکز
center line	خط مرکز
meddles	مرکز
isocentre	هم مرکز
meddled	مرکز
concentric	هم مرکز
intermediate exchange	مرکز
center	مرکز
acentric	بی مرکز
stations	مرکز
stationed	مرکز
station	مرکز
centre	مرکز
heart	مرکز
centre forward	مرکز
centered	مرکز
centers	مرکز
hearts	مرکز
centred	مرکز
meddle	مرکز
middles	مرکز
expenditure	هزینه
out goings	هزینه
eight bit system	کم هزینه
toll	هزینه
tolling	هزینه
vouchers	هزینه
voucher	هزینه
cost	هزینه
outgoings	هزینه
disbursement	هزینه
tolls	هزینه
overall cost	هزینه کل
mise	هزینه
expenditures	هزینه ها
outlays	هزینه
outlay	هزینه
expense	هزینه
cost expenditure	هزینه
charges	هزینه
charge	هزینه
overhead expenses	به هزینه
at the expence of	به هزینه
at someone expense	به هزینه
light expense	هزینه کم
levying	هزینه
battels	هزینه
outgo	هزینه
tabs	هزینه
tab	هزینه
goings-on	هزینه ها
total cost	هزینه کل
cost benefit ratio	هزینه
benefit cost analysis	هزینه
levied	هزینه
levies	هزینه
outgoing	هزینه
levy	هزینه
centrifugal	فرار از مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
center punch	مرکز سوراخ
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	گریز از مرکز
center sleeve	مرکز مجوف
toll exchange	مرکز تلفن
switchboard	مرکز تلفن
theocentric	خدا مرکز
telephore e.	مرکز تلفن
centre of pressure	مرکز فشار
head quarters	مرکز فرماندهی
signal center	مرکز پیام
center web	مرکز چرخ
subcentral	نزدیک مرکز
central tendency	تمایل به مرکز
central city	مرکز شهر
central office	مرکز تلفن
speech center	مرکز گویایی
central control panel	مرکز کنترل
point	مرکز راس حد
rhinencephalon	مرکز شامه
sodom	مرکز فساد
signal center	مرکز مخابرات
shopping center	مرکز فروش
respiratory center	مرکز تنفسی
center punch	مرکز منگنه
school center	مرکز اموزش
training center	مرکز اموزش
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of activities	مرکز عملیات
point	محل مرکز
surrending the centre	تفویض مرکز
height of centers	ارتفاع مرکز
sensorium	مرکز احساس
subscriber's station	مرکز مشترک
sleep center	مرکز خواب
switchboards	مرکز تلفن
manual exchange	مرکز دستی
off center	خارج از مرکز
caoxial cable	سیم هم مرکز
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
active center	مرکز فعال
acentric	خارج از مرکز
operation center	مرکز عملیات
center of distribution	مرکز پخش
abaxile	خارج از مرکز
bull's-eyes	مرکز هدف
bull's eye	مرکز هدف
seats	مرکز مقر
seated	مرکز مقر
kuk kiwo	مرکز تکواندو
battery center	مرکز اتشبار
main office	مرکز اصلی
main exchange	مرکز اصلی
local center	مرکز محلی
body centered cubic	مکعب مرکز پر
brain center	مرکز مغزی
mart	مرکز بازرگانی
mass concrete	مرکز جرم
message center	مرکز پیام
burst center	مرکز ترکش
burst center	مرکز گلوله
mid channel	مرکز کانال
nerve center	مرکز عصبی
seat	مرکز مقر
outskirt	دور از مرکز
inversion center	مرکز وارونگی
radio centeral	مرکز بی سیم
center of gravity	مرکز ثقل
regional center	مرکز منطقهای
center of lift	مرکز برا
center of mass	مرکز هدف
center of mass	مرکز جرم
center of pressure	مرکز فشار
emporium	مرکز بازرگانی
center of resistance	مرکز مقاومت
center of symmerty	مرکز تقارن
reserve center	مرکز احتیاط
headquarters	مرکز فرماندهی
center of dispersion	مرکز پراکندگی
pivot point	مرکز چرخش
intermediate office	مرکز میانی
primary center	مرکز عمده
primary center	مرکز اولیه
center drill	مته مرکز
information center	مرکز اطلاعات
center gage	مرکز سنج
center mark	مرکز سوراخ
emporiums	مرکز بازرگانی
profit centre	مرکز سود
emporia	مرکز بازرگانی
induction station	مرکز پذیرش
symmerty center	مرکز تقارن
health centre	مرکز سلامتی
epicenter	مرکز زلزله
exchanging	مرکز مبادله
communication center	مرکز مخابرات
computer center	مرکز کامپیوتر
data center	مرکز داده ها
data center	مرکز داده
computing center	مرکز محاسبات
exchanges	مرکز مبادله
centrifuges	مرکز گریز
focusses	قطب مرکز
civic centre	مرکز شهر
coaxial cable	کابل هم مرکز
coaxial cable	سیم هم مرکز
centralists	مرکز گرای
centralist	مرکز گرای
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
exchange	مرکز مبادله
exchanged	مرکز مبادله
telephone exchanges	مرکز تلفن
concentric cable	کابل هم مرکز
bulls	مرکز هدف
bull	مرکز هدف
centrifuges	گریختن از مرکز
factories	مرکز تولید
centrifuge	مرکز گریز
centrifuge	گریختن از مرکز
outlying	دور از مرکز
factory	مرکز تولید
diffracting center	مرکز پراشنده
telephone exchange	مرکز تلفن