Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
center of mass	مرکز هیولای هدف
Other Matches
silhouette	هیولای هدف
silhouettes	هیولای هدف
siamese twin	هیولای زوج
prima materia	هیولای اولی
sea monster	هیولای دریایی
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
silhouette target	هدف مصنوعی هیولای هدف
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
intermediate exchange	مرکز
heart	مرکز
acentric	بی مرکز
concentric	هم مرکز
centre forward	مرکز
isocentre	هم مرکز
centred	مرکز
centre	مرکز
center	مرکز
centers	مرکز
centered	مرکز
center line	خط مرکز
middle	مرکز
hearts	مرکز
omphalos	مرکز
meddled	مرکز
meddles	مرکز
stations	مرکز
meddle	مرکز
station	مرکز
middles	مرکز
stationed	مرکز
brain center	مرکز مغزی
caoxial cable	سیم هم مرکز
mid channel	مرکز کانال
burst center	مرکز گلوله
burst center	مرکز ترکش
nerve center	مرکز عصبی
primary center	مرکز عمده
headquarters	مرکز فرماندهی
pivot point	مرکز چرخش
outskirt	دور از مرکز
emporia	مرکز بازرگانی
bull's-eyes	مرکز هدف
operation center	مرکز عملیات
emporiums	مرکز بازرگانی
off center	خارج از مرکز
message center	مرکز پیام
emporium	مرکز بازرگانی
seat	مرکز مقر
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
active center	مرکز فعال
acentric	خارج از مرکز
main office	مرکز اصلی
manual exchange	مرکز دستی
mart	مرکز بازرگانی
abaxile	خارج از مرکز
local center	مرکز محلی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
mass concrete	مرکز جرم
body centered cubic	مکعب مرکز پر
induction station	مرکز پذیرش
battery center	مرکز اتشبار
information center	مرکز اطلاعات
intermediate office	مرکز میانی
inversion center	مرکز وارونگی
seated	مرکز مقر
seats	مرکز مقر
bull's eye	مرکز هدف
coaxial cable	سیم هم مرکز
cost center	مرکز هزینه زا
county seat	مرکز بخشداری
cryptocenter	مرکز رمز
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	فرار از مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
centre of pressure	مرکز فشار
data center	مرکز داده ها
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of activities	مرکز عملیات
data center	مرکز داده
central tendency	تمایل به مرکز
contrifuge	گریز از مرکز
concentrically	باداشتن یک مرکز
coaxial cable	کابل هم مرکز
civic centre	مرکز شهر
communication center	مرکز مخابرات
chiral center	مرکز کایرال
computer center	مرکز کامپیوتر
centroid	شبه مرکز
centroid	مرکز ثقل
centroid	مرکز جرم
centripetal	مرکز گرا
centripetal	مایل به مرکز
computing center	مرکز محاسبات
concentric cable	کابل هم مرکز
central office	مرکز تلفن
diffracting center	مرکز پراشنده
center of gravity	مرکز ثقل
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
center mark	مرکز سوراخ
center gage	مرکز سنج
feeding center	مرکز تغذیه
center of mass	مرکز هدف
fluid centre	مرکز سیال
center drill	مته مرکز
head quarters	مرکز فرماندهی
epicenter	مرکز زلزله
center of lift	مرکز برا
central control panel	مرکز کنترل
central city	مرکز شهر
documentation center	مرکز اسناد
center web	مرکز چرخ
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
center of symmerty	مرکز تقارن
center of resistance	مرکز مقاومت
education center	مرکز اموزش
center of pressure	مرکز فشار
center of mass	مرکز جرم
height of centers	ارتفاع مرکز
primary center	مرکز اولیه
exchanging	مرکز مبادله
subscriber's station	مرکز مشترک
surrending the centre	تفویض مرکز
centralism	مرکز گرایی
telephore e.	مرکز تلفن
outlying	دور از مرکز
centralists	مرکز گرای
subcentral	نزدیک مرکز
speech center	مرکز گویایی
nerve centre	مرکز فرمان
signal center	مرکز پیام
centres of gravity	مرکز ثقل
centre of mass	مرکز ثقل
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
centre of gravity	مرکز ثقل
cf	مرکز زمین
sleep center	مرکز خواب
sodom	مرکز فساد
theocentric	خدا مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
health centre	مرکز سلامتی
bulls	مرکز هدف
bull	مرکز هدف
centrifuges	مرکز گریز
centrifuges	گریختن از مرکز
centrifuge	مرکز گریز
centrifuge	گریختن از مرکز
cf	بازیکن مرکز
telephone exchanges	مرکز تلفن
urban centre of a community	مرکز شهرک
telephone exchange	مرکز تلفن
wheel center	مرکز چرخ
factories	مرکز تولید
police stations	مرکز پلیس
factory	مرکز تولید
police station	مرکز پلیس
main exchange	مرکز اصلی
point	محل مرکز
focussed	قطب مرکز
respiratory center	مرکز تنفسی
rhinencephalon	مرکز شامه
focussing	قطب مرکز
school center	مرکز اموزش
training center	مرکز اموزش
focusses	قطب مرکز
point	مرکز راس حد
focuses	قطب مرکز
reserve center	مرکز احتیاط
switchboards	مرکز تلفن
switchboard	مرکز تلفن
pandemonium	مرکز دوزخ
provision center	مرکز توشه
centralist	مرکز گرای
radio centeral	مرکز بی سیم
regional center	مرکز منطقهای
focus	قطب مرکز
profit centre	مرکز سود
focused	قطب مرکز
eccentricity	خروج از مرکز
sensorium	مرکز احساس
eccentricity	دوری از مرکز
exchanges	مرکز مبادله
eccentricities	دوری از مرکز
eccentric	هم مرکز نبودن
exchange	مرکز مبادله
signal center	مرکز مخابرات
eccentrics	هم مرکز نبودن
eccentrics	خارج از مرکز
eccentricities	خروج از مرکز

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com