Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
word processing center |
مرکز پردازش کلمه |
|
|
Other Matches |
|
information processing center |
مرکز پردازش اطلاعات |
data processing center |
مرکز پردازش داده |
word processing |
پردازش کلمه |
word processing society |
انجمن پردازش کلمه |
wps |
انجمن پردازش کلمه |
word processing system |
سیستم پردازش کلمه |
word processing supervisor |
نافر پردازش کلمه |
word processing program |
برنامه پردازش کلمه |
word processing operator |
متصدی پردازش کلمه |
wp |
Processing Word پردازش کلمه |
bureau |
ادارهای که متخصص در پردازش کلمه است |
bureaus |
ادارهای که متخصص در پردازش کلمه است |
home |
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است |
homes |
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است |
pc write |
IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC |
framework |
بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه |
frameworks |
بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه |
edp |
پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است |
electronic |
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص |
pages |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
autoscore |
در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود |
superscripsit |
بسته نرم افزاری که به منظور پردازش کلمه درسیستمهای ریزکامپیوتر بکارمی رود |
paged |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
band street writer |
یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت BUNDSOFTWARE BROADER ساخته شده است |
page |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
microsoft word |
یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد |
exception |
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر |
exceptions |
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر |
word star |
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic |
scripsit |
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود |
accumulator register |
مهمترین ثبات ذخیره سازی داخلی CUP که شامل نتیجه یک عمل یا کلمه داده پردازش شونده است |
macwrite |
برنامه کاربردی پردازش کلمه برای ریزکامپیوتر مک اینتاش که توسط شرکت کامپیوتری APPLE ساخته شده است |
texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
accumulator |
مهمترین ثبات ذخیره سازی داخلی CPU که شامل نتیجه یک عمل یا کلمه داده پردازش شونده است |
hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
search and replace |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
column |
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است |
columns |
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
medical assemblage |
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران |
weather central |
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی |
centrifugal |
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز |
postprocessor |
برنامهای که داده را از برنامه دیگر پردازش میکند که پردازش شده است |
least significant bit |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
prefix |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
prefixes |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
statute at large |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
augmented |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
worded |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augmenting |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
markers |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augments |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
marker |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augment |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
word |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
provision center |
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد |
Persian rug |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
to rime one word with another |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
photocomposition |
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد |
interactive processing |
پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای |
ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
backing |
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی |
center mark |
علامت مرکز نشانه مرکز |
collision parameter |
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان |
batch |
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند |
batches |
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند |
gpr |
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند |
edp |
پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی |
pipelines |
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه |
pipeline |
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه |
hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
synonym |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
syllable |
جزء کلمه مقطع کلمه |
syllables |
جزء کلمه مقطع کلمه |
synonyms |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
lsb |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
whole blood center |
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون |
enclitic |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
softest |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
soft |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
softer |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
battery control central |
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار |
army operations center |
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش |
softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
softest |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
centralized data processing |
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز |
distributed processing system |
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز |
cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
in line processing |
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی |
center |
مرکز |
center line |
خط مرکز |
centre forward |
مرکز |
meddles |
مرکز |
centred |
مرکز |
centre |
مرکز |
centers |
مرکز |
meddled |
مرکز |
meddle |
مرکز |
omphalos |
مرکز |
intermediate exchange |
مرکز |
station |
مرکز |
stationed |
مرکز |
stations |
مرکز |
isocentre |
هم مرکز |
concentric |
هم مرکز |
centered |
مرکز |
heart |
مرکز |
acentric |
بی مرکز |
middles |
مرکز |
middle |
مرکز |
hearts |
مرکز |
center sleeve |
مرکز مجوف |
outlying |
دور از مرکز |
seated |
مرکز مقر |
coaxial cable |
سیم هم مرکز |
communication center |
مرکز مخابرات |
reserve center |
مرکز احتیاط |
center punch |
مرکز منگنه |
seats |
مرکز مقر |
respiratory center |
مرکز تنفسی |
regional center |
مرکز منطقهای |
center web |
مرکز چرخ |
profit centre |
مرکز سود |
central office |
مرکز تلفن |
nerve centre |
مرکز فرمان |
provision center |
مرکز توشه |
nerve centres |
مرکز فرمان |
headquarters |
مرکز فرماندهی |
central control panel |
مرکز کنترل |
central city |
مرکز شهر |
radio centeral |
مرکز بی سیم |
carpooling center [American E] |
مرکز همسفری |
centralism |
مرکز گرایی |
rhinencephalon |
مرکز شامه |
centrifuge |
گریختن از مرکز |
height of centers |
ارتفاع مرکز |
center of pressure |
مرکز فشار |
center of mass |
مرکز جرم |
head quarters |
مرکز فرماندهی |
centrifugal |
مرکز گریز |
shopping center |
مرکز فروش |
signal center |
مرکز مخابرات |
signal center |
مرکز پیام |
eccentric |
گریزنده از مرکز |
sleep center |
مرکز خواب |
sodom |
مرکز فساد |
computer center |
مرکز کامپیوتر |
sensorium |
مرکز احساس |
centrifuge |
مرکز گریز |
centrifuges |
گریختن از مرکز |
school center |
مرکز اموزش |
training center |
مرکز اموزش |
center punch |
مرکز سوراخ |
bull's eye |
مرکز هدف |
centrifuges |
مرکز گریز |
bull |
مرکز هدف |
symmerty center |
مرکز تقارن |
center of symmerty |
مرکز تقارن |
center of resistance |
مرکز مقاومت |
bulls |
مرکز هدف |
eccentric |
خارج از مرکز |
emporia |
مرکز بازرگانی |
local center |
مرکز محلی |
message center |
مرکز پیام |
centre of mass |
مرکز ثقل |
centre of gravity |
مرکز ثقل |
mid channel |
مرکز کانال |
centroid |
شبه مرکز |
inversion center |
مرکز وارونگی |
centrifugal |
گریز از مرکز |
centres of gravity |
مرکز ثقل |
centroid |
مرکز ثقل |
centripetal |
مرکز گرا |
centroid |
مرکز جرم |
main exchange |
مرکز اصلی |
main office |
مرکز اصلی |
manual exchange |
مرکز دستی |
mart |
مرکز بازرگانی |
kuk kiwo |
مرکز تکواندو |
mass concrete |
مرکز جرم |
centrifugal |
فرار از مرکز |
nerve center |
مرکز عصبی |
information center |
مرکز اطلاعات |
pivot point |
مرکز چرخش |
central tendency |
تمایل به مرکز |
coaxial cable |
کابل هم مرکز |
seat |
مرکز مقر |
factories |
مرکز تولید |