Dictiornary-Farsi | مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
fringe benefits	مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی


Other Matches

fringe benefit	مزایای شغلی
advantages accruning from	مزایای حاصله
welfare benefits	مزایای رفاهی
authorized allowance	مزایا مزایای قانونی
underprivileged	محروم از مزایای اجتماعی واقتصادی
royalty	حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalties	حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
suspending	تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspend	تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
benefits payable to surviving dependents	مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
suspends	تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
university extension	تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
lock out	تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
subspecies	قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass	بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass	گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype	بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
occupational	شغلی
vocational	شغلی
inoccupation	بی شغلی
vocational maladjustment	ناسازگاری شغلی
vocational selection	گزینش شغلی
trade tests	ازمونهای شغلی
occupational psychology	روانشناسی شغلی
dead-end job	شغلی بی آینده
occupational test	ازمون شغلی
vocational adjustment	سازگاری شغلی
vocational counseling	مشاوره شغلی
occupational hazard	سانحه شغلی
occupational hazard	صدمه شغلی
occupational hazards	سانحه شغلی
occupational hazards	صدمه شغلی
occupational mobility	تحرک شغلی
vocational guidance	راهنمایی شغلی
occupational stability	ثبات شغلی
job evaluation	ارزشیابی شغلی
job security	امنیت شغلی
job satisfaction	رضایت شغلی
duty position	محل شغلی
job analysis	تحلیل شغلی
job description	توصیف شغلی
job elements	عناصر شغلی
job enlargement	گسترش شغلی
job specification	مشخصات شغلی
occupational interests	رغبتهای شغلی
occupational family	گروه شغلی
occupational aptitude	استعداد شغلی
job training	اموزش شغلی
job specification	ویژگیهای شغلی
prompted	نقدی
prompts	نقدی
prompt	نقدی
cash	نقدی
cashed	نقدی
cashes	نقدی
pocket	نقدی
pockets	نقدی
cashing	نقدی
pecuniary	نقدی
occupational hierarchy	سلسله مراتب شغلی
military occupational speciality	تخصص شغلی نظامی
But not just any job .	ولی البته نه هر شغلی
professional liability insurance	بیمه تعهدات شغلی
vocational rehabilitation	توان بخشی شغلی
job classification	طبقه بندی شغلی
vocational interest blank	پرسشنامه علائق شغلی
job description	شرح وفایف شغلی
vocational aptitude test	ازمون استعداد شغلی
to follow a profession	شغلی راپیشه کردن
dictionary of occupational titles	واژگان عنوانهای شغلی
jobs	پست شغلی و کار
runners	اداره کننده شغلی
to accept a job	کاری [شغلی] را پذیرفتن
vacancy	موقعیت شغلی آزاد
runner	اداره کننده شغلی
job	پست شغلی و کار
cash sale	فروش نقدی
lump sum payment	پرداخت نقدی
liquidated damages	خسارت نقدی
liquid capital	سرمایه نقدی
liquid assets	دارائیهای نقدی
net cash	نقدی خالص
non monetary	غیر نقدی
realization [American E] [of something]	نقدی [اقتصاد]
realisation [British E] [of something]	نقدی [اقتصاد]
pecuniary punishment	جزای نقدی
pecuniary punishment	مجازات نقدی
pecuniary pumishment	مجازات نقدی
money	جایزه نقدی
cash on delivery	فروش نقدی
noncash	غیر نقدی
illiquid	غیر نقدی
basic allowance for subsistence	جیره نقدی
cash discount	تخفیف نقدی
cash capital	سرمایه نقدی
cash budget	بودجه نقدی
cash balance	تراز نقدی
budget item	اقلام نقدی
cash balance	مانده نقدی
cash assets	داراییهای نقدی
cash account	حساب نقدی
quick asset	دارائی نقدی
cash dividened	سود نقدی
cash nexus	رابطه نقدی
cash price	قیمت نقدی
finest	جزای نقدی
fined	جزای نقدی
fine	جزای نقدی
commuted ration	جیره نقدی
liquidation [of something]	نقدی [اقتصاد]
cash security	وثیقه نقدی
cash rent	اجاره نقدی
cash price	بهای نقدی
capital in cash	سرمایه نقدی
spot price	قیمت نقدی
pursed	جایزه نقدی
share in cash	سهم نقدی
purse	جایزه نقدی
cashbook	دفتر نقدی
spot cash	پرداخت نقدی
spot market	بازار نقدی
cash books	دفتر نقدی
cash book	دفتر نقدی
purses	جایزه نقدی
pursing	جایزه نقدی
cash-wage	دستمزد نقدی
spot transaction	معامله نقدی
strong vocational interest blank	رغبت سنج شغلی استرانگ
entry group	واجدین شرایط تخصصی شغلی
kuder occupational interest survey	رغبت سنج شغلی کودر
tied down <idiom>	مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
to promote somebody	به کسی در شغلی درجه دادن
svib	رغبت سنج شغلی استرانگ
test protectors	بازرس ازمایشات کارایی شغلی
to upgrade somebody	به کسی در شغلی درجه دادن
cash crops	محصولات نقدی مانند
cash collection voucher	سند پرداخت نقدی
A cash ( credit ) transaction .	معامله نقدی ( اعتباری )
c/o	مخفف حوالهی نقدی
cash security	وجه الضمان نقدی
cash collection voucher	سندپرداخت غرامت نقدی
cash plans	طرح پرداختهای نقدی
non cash share	سهم غیر نقدی
spot rate	نرخ فروش نقدی
noncash expenditures	مخارج غیر نقدی
spot market	بازار معاملات نقدی
stock funds	اعتبار نقدی اماد
non cash shares	سهام غیر نقدی
monetization	پرداخت نقدی بدهی
sopt price	قیمت فروش نقدی
sinecures	هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure	هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
no branch	شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
spot price	بهای جنس در معامله نقدی
contribution not in cash	سهم الشرکه غیر نقدی
time deposits	مطالبه نقدی موجل از بانک
stbtitle	عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
test examiner	مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
cod	پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
peizefight	مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
spot sale	فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
subvention	اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
sublease	اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
lap money	جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
owelty	سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
frictional unemployment	اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
proficiency rating	طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
to pull off something [contract, job etc.]	چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
byeffect	اثر فرعی
adverse reaction	اثر فرعی
min	فرعی
sub dam	سد فرعی
fall-out [side effect]	اثر فرعی
second class	فرعی
secondary effect	اثر فرعی
spillover effect	اثر فرعی
succursal	فرعی
half deck	پل فرعی
by-effect	اثر فرعی
extrinsic	فرعی
minor	فرعی
accessory	فرعی
secondary	فرعی
inferiors	فرعی
inferior	فرعی
adjunct	فرعی
subsidiaries	فرعی
tributaries	فرعی
tributary	فرعی
branch line	خط فرعی
branch lines	خط فرعی
incidents	فرعی
accessorial	فرعی
subsidiary	فرعی
incident	فرعی
by	فرعی
lateral	فرعی
subalterns	فرعی
subaltern	فرعی
derivatives	فرعی