Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 205 (11 milliseconds)
English	Persian
ouch	مزین ساختن
bedight	مزین ساختن
primp	مزین ساختن
Search result with all words
emboss	مزین کردن پرجلوه ساختن
mense	نزاکت داشتن مزین ساختن
Other Matches
figurate	مزین
ornamented	مزین
adorned	مزین
clad	مزین
grnish	مزین کردن
lilied	مزین به سوسن
star spangled	مزین به ستاره
illustrate	مزین شدن
peacock	مزین به پرطاووس
peacocks	مزین به پرطاووس
ornate	مزین مصنوع
illustrates	مزین شدن
dresses	مزین کردن
dress	مزین کردن
illustrating	مزین شدن
cartouche	لوح نوشته مزین
impearl	بامروارید مزین کردن
drape	باپارچه مزین کردن
draped	باپارچه مزین کردن
drapes	باپارچه مزین کردن
draping	باپارچه مزین کردن
carbuncled	مزین به یاقوت قرمز
tapestried	مزین به پارچه مبلی
column caelata	[ستون با تیرهای مزین شده]
spangle	درخشش باپولک مزین کردن
spangles	درخشش باپولک مزین کردن
bridal door	[مدخل مزین در گوشه های کلیسا]
cushion	با کوسن وبالش نرم مزین کردن
cushioned	با کوسن وبالش نرم مزین کردن
cushions	با کوسن وبالش نرم مزین کردن
cushioning	با کوسن وبالش نرم مزین کردن
gin-palace	[خانه عمومی مزین شده در انگلستان]
gopura	[دروازه بلند و مزین مقبره های هندی]
to dress a salad with mayonnaise	مزین کردن [ترتیب دادن ] سالاد با مایونز
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
furnish	مزین کردن تهیه کردن
furnishing	مزین کردن تهیه کردن
besets	مزین کردن حمله کردن بر
beset	مزین کردن حمله کردن بر
furnishes	مزین کردن تهیه کردن
brooch	گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
brooches	گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
manufacture	ساختن
create	ساختن
indite	ساختن
creates	ساختن
creating	ساختن
fabricating	ساختن
construct	ساختن
constructed	ساختن
constructing	ساختن
constructs	ساختن
miscreate	بد ساختن
fabricates	ساختن
fashions	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
makes	ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
make	ساختن
invent	ساختن
invented	ساختن
inventing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
compose	ساختن
upgrade	ساختن
bulid	ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
fabrication	ساختن
dree	ساختن با
pills	حب ساختن
pill	حب ساختن
confect	ساختن
upgrading	ساختن
fashioning	مد ساختن
upgrades	ساختن
carbonize	کک ساختن
upgraded	ساختن
pellet	حب ساختن
composes	ساختن
minted	ساختن
remakes	از نو ساختن
remake	از نو ساختن
minting	ساختن
mints	ساختن
upbuild	ساختن
produces	ساختن
to t. up	ساختن
produced	ساختن
produce	ساختن
to make away	ساختن
mint	ساختن
idolizing	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolised	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
to make a shift	ساختن
bridge	پل ساختن
fabricate	ساختن
unifies	تک ساختن
to get along	ساختن
bridged	پل ساختن
unify	تک ساختن
generate	ساختن
generated	ساختن
generates	ساختن
set up	ساختن
generating	ساختن
bridges	پل ساختن
forborne	ساختن با
unifying	تک ساختن
fabricated	ساختن
to go in with	ساختن با
outrages	بی حرمت ساختن
familiarised	اشنا ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
disabling	ناتوان ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
disables	ناتوان ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
familiarising	اشنا ساختن
ensure	مطمئن ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
familiarises	اشنا ساختن
disable	ناتوان ساختن
diversify	گوناگون ساختن
insures	مطمئن ساختن
denigration	سیاه ساختن
reconciling	راضی ساختن
notified	اگاه ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
produced	ساختن محصول
subvert	واژگون ساختن
subverted	واژگون ساختن
discovering	مکشوف ساختن
produce	ساختن محصول
subverting	واژگون ساختن
subverts	واژگون ساختن
discovers	مکشوف ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
produces	ساختن محصول
discovered	مکشوف ساختن
reconciles	راضی ساختن
notifies	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
notifying	اگاه ساختن
gaunt	زننده ساختن
reconcile	راضی ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchres	قبر ساختن
discover	مکشوف ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
discourage	بی جرات ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
vitiate	معیوب ساختن
denuded	عاری ساختن
denude	عاری ساختن
snarls	خشمگین ساختن
snarling	خشمگین ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
snarled	خشمگین ساختن
vitiated	معیوب ساختن
snarl	خشمگین ساختن
vitiated	ناپاک ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
discourages	بی جرات ساختن
rescind	باطل ساختن
rescinding	باطل ساختن
rescinds	باطل ساختن
substantiating	مستند ساختن
substantiates	مستند ساختن
relieve	بر جسته ساختن
substantiated	مستند ساختن
relieves	بر جسته ساختن
relieving	بر جسته ساختن
denuding	عاری ساختن
humidified	مرطوب ساختن
denudes	عاری ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
vitiating	معیوب ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com