English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
shipment sponsor مسئول ارسال کالاها
Search result with all words
shipment unit یکان مسئول ارسال کالاها
Other Matches
shipping ارسال کالاها
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
releasing officer افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
equation of exchange متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
drill sergeant گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
carriers پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
goods کالاها
goods and services کالاها و خدمات
dunnage حفاظ کالاها
class of suplies گروه کالاها
class of suplies طبقه کالاها
materiel cognizance مدیریت کالاها
complete substitution جانشینی کالاها
subsitute جانشینی کالاها
commodity agreements قرارداد کالاها
prestowage plan طرح باربندی کالاها
consolidate goods کالاها را ادغام کردن
packing ماده محافظ کالاها.
supply تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supplying تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supplied تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
quality control کنترل کیفیت مواد و یا کالاها
xmodem پروتکل استاندارد ارسال فایل و تشخیص خطا که در ارسال داده سنکرون
relayed ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relay ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relays ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
messages روش ارسال پیام ذخیره و ارسال که در Novell استفاده میشود
message روش ارسال پیام ذخیره و ارسال که در Novell استفاده میشود
XON/XOFF پروتکل ارسال آسنکرون که هر انتهای آن جریان داده را با ارسال کد مخصوص مناسب میکند
overflows وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
lockouts مانع کاربر شدن از ارسال پیام به صورت ارسال پیاپی روی شبکه
overflow وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
lockout مانع کاربر شدن از ارسال پیام به صورت ارسال پیاپی روی شبکه
jitter خطا در خط ارسال که باعث میشود برق بیتهای داده ارسال آسیب ببیند
overflowed وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
scrolls حالت ارسال که هر کلید انتخاب شده را ارسال میکند وبا گیرنده نمایش میدهد
scroll حالت ارسال که هر کلید انتخاب شده را ارسال میکند وبا گیرنده نمایش میدهد
constructive receipt billing ارسال صورت اقلام ارسالی روش ارسال بارنامه
asynchronous ارسال داده بین وسایلی که مط ابق با ساعت نیستند و هر وقت آماده بودند ارسال می شوند
marshalling yard محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
The goods were shipped by air . کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
materiel history خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
He swore to having paid for the goods . قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
point of sale محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
daily movement summary خلاصه وضعیت حرکت کشتیهادر روز یا کالاها
service marking علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
primary که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
correct روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
corrects روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
correcting روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
point of sale سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
management coding سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
honey combing روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
packing عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
limited distance modem وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
backwards تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backward تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
synchronous پروتکل ارسال داده که در lsnal معماری شبکه سیستم IBM استفاده میشود و نحوه ارسال داده سنکرون را بیان میکند
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
veil of money نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
warden مسئول
frankpledge مسئول
accountable مسئول
in charge <adj.> مسئول
responsive مسئول
answerable مسئول
responsible <adj.> مسئول
liable مسئول
responsible مسئول
upload 1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
sequential پروتکل ارسال شبکه ساخت شبکه سافت VOVELL برای اجرای ارسال و دریافت شبکه IPX
destination محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
block shipment ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
destinations محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
helmsman مسئول سکان
data administrator مسئول داده ها
account مسئول بودن
issue commissary مسئول توزیع
furnace man مسئول کوره
furnace attendant مسئول کوره
undertakers جواب گو مسئول
undertaker جواب گو مسئول
to hold responsible مسئول قراردادن
officer in charge افسر مسئول
Not my department. <idiom> من مسئول نیستم.
That's not my province. من مسئول آن نیستم.
officer on duty افسر مسئول
helmsmen مسئول سکان
in charge <idiom> مسئول بودن
authoring system سیستم مسئول
undertaking جواب گو مسئول
cryptographer مسئول رمز
custodians مسئول سرپرست
liable for damages مسئول خسارات
custodian مسئول سرپرست
lineman's plier انبردست مسئول خط
custodian مسئول مرموزات
custodians مسئول مرموزات
purchasing officer مسئول خرید
supplies officer مسئول مواد
accountable مسئول حساب
cupola tender مسئول کوره
wagon master مسئول واگن
to hold responsible مسئول کردن
corespondent مسئول جواب گویی
have a hand in <idiom> مسئول کاری شدن
officer in charge افسر مسئول اجرا
courier transfer officer افسر مسئول پیک
anchor detail نفرات مسئول لنگر
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
irresponsibly بطور غیر مسئول
tallyman مسئول کنترل محموله
captain of the top مسئول گروه کار
data base administrator مسئول پایگاه داده ها
demolition firing party گروه مسئول تخریب
ambulanceman راننده یا مسئول آمبولانس
irresponsible غیر مسئول نامعتبر
operations detachment قسمت مسئول عملیات
be to blame <idiom> مسئول کارزشت بودن
cryptoguard مسئول حفافت رمز
idles نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
modem وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
S HTTP سیستمی که خط امنیتی بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده ایجاد تا به کاربران امکان پرداخت قیمت کالاها از طریق اینترنت بدهد
cumulative delivery diagram منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
tipstaff مامور مسئول زندانیان دردادگاه
detail officer افسر مسئول گروه بیگاری
every man is a for his action هرکس مسئول کردارخویش است
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
range officer افسر مسئول میدان تیر
aircraft guide مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
blast furnaceman مسئول یا متصدی کوره بلند
brakeman مسئول ترمز در تیم لوژسواری
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
company secretary مسئول مالی و حقوقی شرکت
make one's bed and lie in it <idiom> مسئول انجام کاری بودن
finger in the pie <idiom> دست داشتن ،مسئول بودن
message نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
MTA نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
messages نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
secure encryption payment protocol سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
coordinated procurement assigness شعبه مسئول خرید کلی اماد
courier transfer officer افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
self service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
flight sister افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
mensch [انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
interceptor controller افسر مسئول پست استراق سمع
ship's serviceman مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
officiant کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
vouch ضمانت کردن مسئول واقع شدن
beach unit یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
proponents مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent مقام مسئول اموال یا اجرای کار
burdened مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
to blame somebody for something کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
self-service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
broadband ISDN سرویس ارسال داده سریع که به داده و صوت اجازه ارسال در یک شبکه گسترده میدهد در حال حاضر سیستمهای Asynchronous Transfer Mode Multimegabit Data Services دو نوع از این سرویس هستند
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
air defense artillery controller مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
treasurer مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
accountably بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
treasurers مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
general delivery بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
section gang دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
eaves droper مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
beach organization یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
section crew دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
test examiner مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
despatched ارسال کردن ارسال
dispatches ارسال کردن ارسال
dispatched ارسال کردن ارسال
despatching ارسال کردن ارسال
dispatch ارسال کردن ارسال
despatches ارسال کردن ارسال
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
SEPP سیستم تامین کننده خط امن بین جستجوگری کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان فروش کالاها از طریق اینترنت میدهد
income velocity of money سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
wireless network شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
cryptocustodian مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
guardship ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
Would you call the head waiter, please? لطفا ممکن است مسئول سرپیشخدمت را صدا کنید؟
fcc CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
security specialist فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
dock receipt رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com