English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
treasurer مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurers مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
Other Matches
company secretary مسئول مالی و حقوقی شرکت
financial affairs امور مالی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
corporate treasurer مدیر امور مالی
deficit financing اداره امور مالی با کسرموازنه
financial data اطلاعات مربوط به امور مالی
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
homes امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
finance company شرکت تامین مالی
Our company has some pecuniary difficulties . شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
consortiums ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortium ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortia ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
corporate model نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
drill sergeant گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
fiscal drag اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
financial statement صورت مالی گزارش مالی
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
letterhead مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
constituent company شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
cere موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
parent company شرکت مادر شرکت مرکزی
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
treasury خزانه
reservoir خزانه
warison خزانه
repertoire خزانه
repertory خزانه
reservoirs خزانه
treasuring خزانه
storage خزانه
thesauruses خزانه
fisk خزانه
magazines خزانه
treasures خزانه
treasured خزانه
treasure خزانه
magazine خزانه
Exchequer خزانه
treasure trove خزانه
thesaurus خزانه
depository خزانه
tresury general خزانه داری کل
treasury warrant گواهی خزانه
tree farm خزانه درخت
treasury گنج خزانه
behavior repertoire خزانه رفتار
treasury خزانه داری
vesturer خزانه دار
quaestor خزانه دار
treasury bonds اسناد خزانه
receiver جعبه خزانه
Exchequer خزانه داری
storage level تراز خزانه
coffer خزانه وجوه
bursaries خزانه داری
pursing وجوهات خزانه
purses وجوهات خزانه
pursed وجوهات خزانه
purse وجوهات خزانه
chambers خزانه لوله
chamber خزانه لوله
questor خزانه دار
magazines خزانه فشنگ
magazine خزانه فشنگ
fisc خزانه کشور
treasurers خزانه دار
treasurer خزانه دار
receivers جعبه خزانه
government treasury خزانه دولت
treasury bills اسناد خزانه
treasury securities اسناد خزانه
treasury bill اسناد خزانه
treasurership خزانه داری
coffers خزانه وجوه
great chamberlain خزانه دار کل
the public purse خزانه ملی
necks خزانه فشنگ
neck خزانه فشنگ
chamberlain خزانه دار
chamberlains خزانه دار
bursary خزانه داری
fisk خزانه داری
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
chest تابوت خزانه داری
bursar صندوقدار خزانه دار
procurator general کفیل خزانه داری
Chancellors of the Exchequer وزیر خزانه داری
over and under تفنگ دو لوله دو خزانه
chamber خزانه فشنگ در اسلحه
chambers خزانه فشنگ در اسلحه
Chancellor of the Exchequer وزیر خزانه داری
bursars صندوقدار خزانه دار
magazine gun or rifle تفنگ خزانه دار
magazine gun تفنگ خزانه دار
leakage به خزانه وارد نمیشود
leakages به خزانه وارد نمیشود
chests تابوت خزانه داری
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
Treasury Department اداره خزانه داری [ در آمریکا]
Exchequer مالیه خزانه دار پادشاهی
treasury note اسکناس صادره از طرف خزانه
body corporate شرکت شرکت سهامی
business group شرکت سهامی [شرکت]
liable مسئول
responsible مسئول
accountable مسئول
frankpledge مسئول
warden مسئول
responsible <adj.> مسئول
responsive مسئول
in charge <adj.> مسئول
answerable مسئول
custodian مسئول سرپرست
undertaker جواب گو مسئول
liable for damages مسئول خسارات
helmsman مسئول سکان
undertakers جواب گو مسئول
furnace man مسئول کوره
lineman's plier انبردست مسئول خط
to hold responsible مسئول قراردادن
to hold responsible مسئول کردن
undertaking جواب گو مسئول
cryptographer مسئول رمز
helmsmen مسئول سکان
cupola tender مسئول کوره
That's not my province. من مسئول آن نیستم.
wagon master مسئول واگن
officer on duty افسر مسئول
authoring system سیستم مسئول
purchasing officer مسئول خرید
data administrator مسئول داده ها
accountable مسئول حساب
Not my department. <idiom> من مسئول نیستم.
custodian مسئول مرموزات
custodians مسئول مرموزات
issue commissary مسئول توزیع
account مسئول بودن
supplies officer مسئول مواد
officer in charge افسر مسئول
in charge <idiom> مسئول بودن
furnace attendant مسئول کوره
custodians مسئول سرپرست
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
tallyman مسئول کنترل محموله
shipment sponsor مسئول ارسال کالاها
corespondent مسئول جواب گویی
officer in charge افسر مسئول اجرا
operations detachment قسمت مسئول عملیات
courier transfer officer افسر مسئول پیک
be to blame <idiom> مسئول کارزشت بودن
cryptoguard مسئول حفافت رمز
irresponsible غیر مسئول نامعتبر
data base administrator مسئول پایگاه داده ها
demolition firing party گروه مسئول تخریب
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
anchor detail نفرات مسئول لنگر
irresponsibly بطور غیر مسئول
have a hand in <idiom> مسئول کاری شدن
captain of the top مسئول گروه کار
ambulanceman راننده یا مسئول آمبولانس
shipment unit یکان مسئول ارسال کالاها
detail officer افسر مسئول گروه بیگاری
make one's bed and lie in it <idiom> مسئول انجام کاری بودن
aircraft guide مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
finger in the pie <idiom> دست داشتن ،مسئول بودن
brakeman مسئول ترمز در تیم لوژسواری
range officer افسر مسئول میدان تیر
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
every man is a for his action هرکس مسئول کردارخویش است
tipstaff مامور مسئول زندانیان دردادگاه
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
blast furnaceman مسئول یا متصدی کوره بلند
amor امور
self service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
flight sister افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
ship's serviceman مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
burdened مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
to blame somebody for something کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
interceptor controller افسر مسئول پست استراق سمع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com