English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
an out match مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
Other Matches
Most home helps prefer to live out. بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
out of bounds بیرون از زمین بازی [ورزش]
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
Viewdata سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
priestcraft دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
He was engrossed in conversation . فوتبالیستها دارند قبل از بازی خودرا گرم می کنند
MSX استاندارد سخت افزار و نرم افزار برای کامپیوترهای خانگی که می توانند از نرم افزار متغیر استفاده کنند
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
Those who lose must step out. هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
acrade game نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
intrusive bodies ساختمانهای زمین شناسی بیرون زده
field زمین بازی
playgrounds زمین بازی
playground زمین بازی
field of play زمین بازی
playing field زمین بازی
pitches زمین بازی
playing court زمین بازی
fields زمین بازی
pitch زمین بازی
playing fields زمین بازی
fielded زمین بازی
extraterrestrials بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
outdoor relief اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
rugby field زمین بازی رگبی
squash court زمین بازی اسکواش
links زمین بازی گلف
long service line خط طولی زمین در بازی دونفره
team handball court زمین بازی هند بال
home run بازی پر هیجان با امتیازتماس با زمین
baseline game بازی در انتهای زمین تنیس
The ball was out of bounds. توپ خارج [از زمین بازی] بود.
curling بازی روی زمین یخ بین دوتیم 4 نفره
sticky wicket زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
service line خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
volleyball بازی بین دو تیم 6نفره در زمین مستطیل باتوری در وسط
lagged زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lag زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lags زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
golf course زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
golf courses زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
competetive مسابقهای
competitive مسابقهای
competitiveness مسابقهای
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
sensei مبارزه مسابقهای
panniers سبد کبوترهای مسابقهای
drive رانندگی ارابه مسابقهای
dragons قایق مسابقهای 3 نفره
drives رانندگی ارابه مسابقهای
dragon قایق مسابقهای 3 نفره
pannier سبد کبوترهای مسابقهای
to time a race وقت مسابقهای را نگاه داشتن
handicap stake مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
slugfest مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
overnight مسابقهای که ثبت نام 27ساعت پیش از مسابقه پایان می یابد
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
afoot برپا
erects برپا کردن
rise and shine فرمان برپا
rigs برپا کردن
rigged برپا کردن
erect برپا کردن
rig برپا کردن
raises برپا داشتن
erecting برپا کردن
erected برپا کردن
set up برپا کردن
erections برپا کردن
erection برپا کردن
emplacement برپا کردن
raise برپا داشتن
postal match مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
wage جنگ برپا کردن
to pull caps هایهو برپا کردن
wages جنگ برپا کردن
waged جنگ برپا کردن
waging جنگ برپا کردن
encamp خیمه برپا کردن
set up برپا کردن برپایی
encamped خیمه برپا کردن
encamping خیمه برپا کردن
re establish دوباره برپا کردن
encamps خیمه برپا کردن
juryrig برپا کردن موقت
foundering برپا کننده موسس
foundered برپا کننده موسس
founders برپا کننده موسس
founder برپا کننده موسس
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
to raise a monument برپا کردن بنای یادگاری
walkover برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
set up <idiom> راه انداختن ،برپا کردن چیزی
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
eject بیرون راندن بیرون انداختن
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
homebred خانگی
domestic خانگی
indoor خانگی
household خانگی
domiciliary خانگی
households خانگی
home like خانگی
home-grown خانگی
free-range خانگی
homelike خانگی
home-made <adj.> خانگی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
post race مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
burion سهره خانگی
cottage industries فرآورد خانگی
firesides زندگی خانگی
cottage industry فرآورد خانگی
domestic fuel سوخت خانگی
domestic waste water فاضلاب خانگی
cottage industry کارگاه خانگی
homer کبوتر خانگی
houseplants گیاه خانگی
houseplant گیاه خانگی
homespun بافت خانگی
sparrow گنجشگ خانگی
lares and penates بتهای خانگی
sparrows گنجشگ خانگی
Home appliances لوازم خانگی
homing pigeon کبوتر خانگی
cottage industries کارگاه خانگی
homing pigeons کبوتر خانگی
lar n خدای خانگی
mouse موش خانگی
fireside زندگی خانگی
store-room انبار خانگی
store room انبار خانگی
store-rooms انبار خانگی
household economy اقتصاد خانگی
house-party دوره خانگی
house party دوره خانگی
linnet سهره خانگی
house party مجالس خانگی
Calor Gas گاز خانگی
house-parties دوره خانگی
house-parties مجالس خانگی
dishabille جامه خانگی
home brew مشروبات خانگی
home-brew مشروبات خانگی
house-party مجالس خانگی
home work کار خانگی
domestic consumption مصرف خانگی
mouses موش خانگی
hen مرغ خانگی
gecko مارمولک خانگی
home computers کامپیوتر خانگی
home computer کامپیوتر خانگی
home consumption مصرف خانگی
hens مرغ خانگی
Home appliances وسایل خانگی
leet دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
eight bit system کامپیوتر خانگی کوچک
poultry مرغ خانگی ماکیان
homemade خانگی خانه بافت
john barleycorn مشروب الکلی خانگی
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
hot rod اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
jersey giant نژاد ماکیان خانگی بزرگ
runt کبوتر خانگی درشت کوتوله
minorca مرغ خانگی سواحل مدیترانه
domesticity زندگانی خانگی رام شدگی
runts کبوتر خانگی درشت کوتوله
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com