Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
master tournament
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
Other Matches
classics
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classic
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
derbies
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derby
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
free skating
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free dance
قسمت ازاد مسابقه رقص بااسکیت
green flag
پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
freestyle
مسابقه تیراندازی بکمک وسیله هدفگیری کشتی ازاد
glide path
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
annual
سالانه
yearly
سالانه
annuals
سالانه
per annum
سالانه
yearly profit
سود سالانه
annual accumulation of sediment
ته نشست سالانه
annual rainfall
بارش سالانه
annuity
پرداختهای سالانه
yearbook
گزارشات سالانه
yearbooks
گزارشات سالانه
annuities
مقرری سالانه
annual budget
بودجه سالانه
annual earnings
درامد سالانه
annual leave
مرخصی سالانه
annual increase
افزایش سالانه
annual report
گزارش سالانه
annual storage
مخزن سالانه
annual wage
دستمزد سالانه
annual increase
رشد سالانه
annual income
درامد سالانه
anuual discharge
بده سالانه
annual earnings
عواید سالانه
annual patent fee
حق الامتیاز سالانه
tax year
مالیات سالانه
annual preciptation
ریزش سالانه
selling plater
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
annual rate of growth
نرخ رشد سالانه
AGM
مجمع عمومی سالانه
annual general meeting
مجمع عمومی سالانه
interest rate per annum
نرخ بهره سالانه
AGMs
مجمع عمومی سالانه
fixture
برنامه سنتی سالانه
annual financial statement
گزارش مالی سالانه
annuity
مستمری سالانه مقرری مستمر
annual efficiency index
شاخص کارایی سالانه خدمتی
annuitant
دریافت دارنده مقرری سالانه
Bang went our annul holidays.
تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
tourist trophy
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
arrendare
اجاره دادن ملک یا زمین به طور سالانه
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
match play
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
periodicals
مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
west coast computer faire
یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
summoned
دعوت
summon
دعوت
summons
دعوت
invitations
دعوت
bidding
دعوت
invitation
دعوت
summonses
دعوت
calling
دعوت
summonsing
دعوت
summonsed
دعوت
arrentation
پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
high sea
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
challenges
دعوت بجنگ
to call in
دعوت کردن
asks
دعوت کردن
to invite
[to]
دعوت کردن
[به]
challenge
دعوت بجنگ
challenged
دعوت بجنگ
uninvited
دعوت نشده
callers
دعوت کننده
boarding call
دعوت به بازدید
conference call
دعوت به سخنرانی
unbidden
دعوت نشده
caller
دعوت کننده
convocate
دعوت کردن
convocator
دعوت کننده
ask
دعوت کردن
asked
دعوت کردن
asking
دعوت کردن
letter of invitation
رقعه دعوت
letter of invitation
دعوت نامه
invitatory
متضمن دعوت
invitation to treat
دعوت به معامله
invitation to treat
دعوت به مذاکره
invitation to tender
دعوت به مزایده
invitation to tender
دعوت به مناقصه
invite
دعوت کردن
invited
دعوت کردن
invites
دعوت کردن
I am invited tonight of all nights .
دعوت شدم آن هم امشب
defiance
دعوت به جنگ بی اعتنایی
invitee
شخص دعوت شده
tender notice
اگهی دعوت به مناقصه
to proffer an invitation
رسما دعوت کردن
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
invite to tender
دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
gauntlets
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).
باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
gauntlet
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
to fling down the gauntlet
بجنگ تن بتن دعوت کردن
to throw down the glove
بجنگ تن بتن دعوت کردن
rain check
نوید یا قول دعوت بعدی
to barge in
بدون دعوت وارد شدن
to crash in
[to a party]
بدون دعوت وارد شدن
call a metting
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour .
دعوت شما را با منت قبول می کنم
I'd like to ask her out.
من دوست داشتم او
[زن]
را به بیرون دعوت کنم.
to disinvite somebody from an event
دعوت
[نامه]
کسی به جشنی را پس گرفتن
to withdraw the invitation to an event
دعوت
[نامه]
کسی به جشنی را پس گرفتن
to bechon to a person to come
اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
have over
<idiom>
شخصی را به خانه خود دعوت کردن
gantelope
باند برای دست دعوت به مبارزه
treat someone
<idiom>
پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
crash the gate
<idiom>
بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
gantlope
باند برای دست دعوت به مارزه
to take a rain check
[ raincheck]
on an offer
[American E]
رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
gatecrashers
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
convoke
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
gatecrasher
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
pax britannica
اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
please reply
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
raise a fuss
<idiom>
قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
repondez s'il vous plait
[RSVP]
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
free enterprise
اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
quadrangular meet
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
I fiddled afew invitation cards.
باهر کلکی بود چند تا کارت دعوت گیر آوردم
to ask somebody out for dinner
کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن
[بیشتر دوست دختر و پسر]
slalom
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing
مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
call to order
به حفظ انتظام دعوت کردن نظم مجلسی را برقرار کردن
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
propositioning
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
proposition
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
self service
ازاد
free play
ازاد
self-service
ازاد
at ease
ازاد
immune
ازاد
freeman
ازاد
absolutes
ازاد
freemen
ازاد
unihibited
ازاد
fetterless
ازاد
loose
ول ازاد
unihibit
ازاد
sweep back
بک ازاد
suspended floor
کف ازاد
exempts
ازاد
exempting
ازاد
freed
ازاد
open
ازاد
exempt
ازاد
opened
ازاد
opens
ازاد
unattached
ازاد
self administered
ازاد
freeing
ازاد
looser
ول ازاد
stand easel
ازاد
stand at ease
ازاد
loosest
ول ازاد
free
ازاد
slack water
اب ازاد
exempted
ازاد
unrestrained
ازاد
sweepers
بک ازاد
sweeper
بک ازاد
idle line
خط ازاد
immundity
ازاد
degage
ازاد
disengaged
ازاد
go as you please
ازاد
frees
ازاد
footloose
ازاد
absolute
ازاد
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
free float
فرجه ازاد
open shot
با کارکرد ازاد
free flight
موشک ازاد
open shop
با کارکرد ازاد
plays
حرکت ازاد
idle junction
اتصال ازاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com