English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
forfeit مسابقه باطل شده
forfeited مسابقه باطل شده
forfeiting مسابقه باطل شده
forfeits مسابقه باطل شده
Other Matches
overrode باطل کردن باطل ساختن
overridden باطل کردن باطل ساختن
void باطل شدن باطل کردن
an absurd notion خیال باطل عقیده باطل
overrides باطل کردن باطل ساختن
override باطل کردن باطل ساختن
skull practice کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
opener مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
nulity باطل
invalids باطل
null and void باطل
void باطل
invalid باطل
null باطل
rescinding باطل ساختن
countercharm باطل سحر
quashes باطل کردن
defeasance باطل سازی
derogate باطل کردن
wastry باطل ضایع
invalidates باطل کردن
abrogate باطل کردن
nullified باطل کردن
invalidation باطل سازی
quashed باطل کردن
rescind باطل ساختن
knock on the head باطل کردن
undo باطل کردن
quash باطل کردن
rescinds باطل ساختن
annul باطل کردن
annulling باطل کردن
annuls باطل کردن
my cake is dough نقشه ام باطل شد
nulify باطل کردن
null and void باطل و بی اثر
vain باطل پوچ
daydreamed خیال باطل
futile باطل عبث
frustrating باطل کردن
frustrates باطل کردن
frustrate باطل کردن
over rule باطل کردن
revoker باطل کننده
annulled باطل کردن
strike out باطل کردن
thwarter باطل کننده
wastery باطل ضایع
diriment باطل کننده
void result نتیجه باطل
nullifier باطل کننده
void contract عقد باطل
inoperative باطل نامعتبر
disannul باطل کردن
undoes باطل کردن
to knock the bottom out of باطل کردن
lapsable باطل شدنی
to be defected باطل شدن
lapsed ppa باطل ملغی
disnnul باطل کردن
extinctive باطل کننده
invalid باطل پوچ
daydreaming خیال باطل
annulation باطل سازی
cancel باطل کردن
annulment باطل سازی
void باطل بی اثرکردن
invalids باطل پوچ
anullment باطل سازی
cancelation [American] باطل سازی
cancellation باطل سازی
nullification باطل سازی
recision باطل سازی
daydreams خیال باطل
invalidate باطل کردن
overrode باطل کردن
cancelling باطل کردن
cancels باطل کردن
to become inoperative باطل شدن
to cease to be in force باطل شدن
revocation باطل سازی
nullifies باطل کردن
withdraw باطل کردن
nullifying باطل کردن
nullify باطل کردن
revoke باطل کردن
remit باطل کردن
elide باطل کردن
invalidated باطل کردن
dissolve باطل کردن
abjure باطل کردن
cancel [booking, reservation] باطل ساختن
override باطل کردن
dispense باطل کردن
overridden باطل کردن
daydream خیال باطل
dispensing باطل کردن
dispenses باطل کردن
abolish باطل کردن
frustrated باطل بیهوده
countermand باطل ساختن
dispensed باطل کردن
overrides باطل کردن
daydream خیال باطل کردن
vicious circle of poverty دور باطل فقر
revocation باطل سازی برگردانی
void بی ارزش باطل کردن
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
daydreamed خیال باطل کردن
dispense with رهاشدن از باطل شدن
illusion خیال باطل وهم
daydreaming خیال باطل کردن
illusions خیال باطل وهم
daydreams خیال باطل کردن
unavailable energy نیروی عاطل و باطل
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque). باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
falsifying دست بردن در باطل ساختن
falsify دست بردن در باطل ساختن
falsifies دست بردن در باطل ساختن
falsified دست بردن در باطل ساختن
editis vanity همه چیز باطل است
all is vanity همه چیز باطل است
set aside باطل کردن تخصیص دادن
franking باطل کردن مصون ساختن
frank باطل کردن مصون ساختن
franked باطل کردن مصون ساختن
frankest باطل کردن مصون ساختن
to set a اندازه گرفتن باطل کردن
franks باطل کردن مصون ساختن
franker باطل کردن مصون ساختن
postmarks تمبر رابوسیله مهر باطل کردن
postmark تمبر رابوسیله مهر باطل کردن
irrepealable غیر قابل الغاء باطل نشدنی
indefeasibly بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
duress در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
dispels دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispel دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispelled دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispelling دفع کردن طلسم را باطل کردن
race مسابقه
setters یک مسابقه
chases مسابقه
chase مسابقه
raced مسابقه
contests مسابقه
setter یک مسابقه
match مسابقه
chasing مسابقه
matches مسابقه
contesting مسابقه
contested مسابقه
contest مسابقه
chased مسابقه
kyorougei مسابقه
competition مسابقه
tournament مسابقه
racing مسابقه
events مسابقه
competitions مسابقه
event مسابقه
agonism مسابقه
competitions مسابقه ها
tourney مسابقه
game مسابقه
ski racer مسابقه رو
ball games مسابقه
contests مسابقه ها
meet مسابقه
contest مسابقه
competition مسابقه
chace مسابقه
tournaments مسابقه
ball game مسابقه
races مسابقه
meets مسابقه
an entrant for arace دواطلب مسابقه
tournament یک دوره مسابقه
agonistics علم مسابقه
tournaments یک دوره مسابقه
racetrack خط سیر مسابقه
racetracks خط سیر مسابقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com