Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
send yaghting |
مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه |
|
|
Other Matches |
|
send sailing |
مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه |
puddle |
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه |
puddles |
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه |
building sand |
خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی |
to puddle clay and sand |
ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن |
freestyle |
مسابقه تیراندازی بکمک وسیله هدفگیری کشتی ازاد |
quicksand |
ماسه روان ماسه دانه نچسبیده |
unlimited |
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور |
distances |
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله |
distance |
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله |
quicksand |
ماسه ناپای ماسه غلطان |
sag wagon |
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند |
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
skull practice |
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه |
hooligan |
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند |
hooligans |
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند |
old red sandstone |
سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی |
tug of war |
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن |
sack race |
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده |
selling plater |
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه |
opener |
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
seniors |
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی |
senior |
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی |
match play |
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر |
handicaps |
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان |
handicap |
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
tie down |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
green sand |
ماسه تر |
sands |
ماسه |
gravel |
ماسه |
ballast |
ماسه |
sand |
ماسه |
grit |
ماسه |
crushed stone sand |
ماسه |
yield of cdoncrete |
ماسه |
gritted |
ماسه |
gritting |
ماسه |
immersion proof |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
trainers |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
trainer |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
stable |
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان |
stables |
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان |
marine sand |
ماسه دریایی |
sandstorms |
ماسه باد |
running sand |
ماسه بادی |
gritting |
ماسه درشت |
grit |
ماسه درشت |
sanbar |
کران ماسه |
gritted |
ماسه درشت |
marine sand |
ماسه بادی |
masonry sand |
ماسه ملاتی |
sandblasting |
ماسه پرانی |
magazines |
مخزن ماسه |
quick sand |
ماسه روان |
masonry sand |
ماسه بنایی |
sandbank |
کرانه ماسه |
sandbanks |
کرانه ماسه |
detritic sand |
ماسه فرسایهای |
sandstorm |
ماسه باد |
sand blasting |
ماسه پاشی |
fine sand |
ماسه ریز |
sand pile |
توده ماسه |
sand stone |
ماسه سنگ |
sand store |
انبار ماسه |
dune sand |
ماسه بادی |
sand trap |
ماسه گیر |
sandrock |
ماسه سنگ |
sandband |
کران ماسه |
sandblast |
باپاشیدن ماسه |
greensand |
ماسه سبز |
sand layer |
لایه ماسه |
body sand |
ماسه پر کننده |
sand clay |
رس ماسه دار |
heap of sand |
توده ماسه |
pit sand |
ماسه معدنی |
sand dressing |
ماسه پاشی |
sand equivalent |
همسنگ ماسه |
arenaceous |
ماسه وار |
he was neat |
بی ماسه خالص |
sand filling |
ماسه گرفتگی |
desilter |
ماسه گیر |
magazine |
مخزن ماسه |
quicksand |
ماسه متحرک |
uniform sand |
ماسه یکدست |
quarrying |
معدن شن و ماسه |
sanding |
ماسه گذاری |
quarry |
معدن شن و ماسه |
quicksand |
ماسه بادی |
sands |
ماسه ریختن شن |
quarries |
معدن شن و ماسه |
sand |
ماسه ریختن شن |
uniform sand |
ماسه یکنواخت |
sandstone |
سنگ ماسه |
sandstone |
ماسه سنگ |
sanded |
ماسه دار |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
siliceous sandstone |
ماسه سنگ سیلیس |
sabulous |
ریگزار ماسه دار |
sand blast nozzle |
شیپوره ماسه پاشی |
sand cone method |
طریقه جابجایی ماسه |
aggradation |
فراسازی ماسه گرفتگی |
sand blast unit |
واحد ماسه پاشی |
backing sand |
ماسه پشت قالب |
sand blasting practice |
عملیات ماسه پاشی |
sand dredger |
ماشین مکنده ماسه |
sand lime brick |
اجر ماسه اهکی |
sand mix |
ماسه اغشته سرد |
sand pit |
گود ماسه برداری |
sandblast machine |
ماشین ماسه پاش |
sandy earth |
زمین ماسه دار |
sandy soil |
زمین ماسه زار |
calcareous sandstone |
ماسه سنگ اهکی |
core sand |
ماسه ریخته گری |
grit |
خاک ماسه سنگ |
explosion shot |
ضربه چوب به ماسه |
gritting |
خاک ماسه سنگ |
gritted |
خاک ماسه سنگ |
foundry sand |
ماسه ی ریخته گری |
feldspathic sandstone |
ماسه سنگ فلدسپاتی |
molding sand |
ماسه قالب گیری |
gritted |
درشت ماسه سنگ |
grit |
درشت ماسه سنگ |
micaceous sandstone |
ماسه سنگ میکادار |
pipe sand trap |
ماسه گیر لولهای |
gritting |
درشت ماسه سنگ |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
plotter |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
plotters |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
outputs |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
loamy sandstone |
ماسه سنگ خاک رسی |
mottled sandstone |
ماسه سنگ رگه دار |
chalky sandstone |
ماسه سنگ نرم اهکی |
sandy limestone |
سنگ اهک ماسه دار |
argillaceous sand stone |
ماسه سنگ خاک رسی |
blast grit |
ماسه هوا داده شده |
molasse |
سنگ ماسه اهکی رسدار |
sand asphalt |
ماسه اغشته گرم یا سرد |
brownstone |
[ماسه سنگ قهوه ای رنگ] |
devices |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
sandbox [British] |
جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها] |
sandpit |
جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها] |
Dry sand absorbs water. |
ماسه خشک آبرا جذب می کند |
sand trap |
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع |
molding sand preparation plant |
واحد تهیه ماسه قالب گیری |
flukes |
قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند |
sand box |
جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها] |
fluke |
قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند |
proportioning |
توزین شن و ماسه و سیمان و اب جهت تهیه بتن |
dragstrip |
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت |
dragway |
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت |
quadrangular meet |
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی |
communication |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
dual capable |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
from pillar to post |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
handshaking |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshakes |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshake |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
wet classifler |
سرندی که باان شن و ماسه را جهت دانه بندی شستشومیدهند |
interserviceable |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
cycled |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycle |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycles |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
accretion |
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود |
binders |
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود |
alluviation |
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه |
binder |
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود |
demand |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
touches |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
demands |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
touch |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
demanded |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
dangerous goods by road agreement |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
phases |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
tranship |
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری |
phased |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |