Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
maiden race
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
Other Matches
nonwinner
هرگز برنده نشده
produce race
مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
winner of a match
برنده مسابقه
victor
برنده مسابقه
victors
برنده مسابقه
maidens
اسبی که هنوز برنده نشده
maiden
اسبی که هنوز برنده نشده
novillero
گاوبازی که هنوز برنده نشده
runner up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
cupholder
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
photo finish
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
selling race
مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
greenest
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
roundups
سواران و اسبهایی که در این گردآوری شرکت دارند
roundup
سواران و اسبهایی که در این گردآوری شرکت دارند
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
never
هرگز
not for an instant
هرگز
over one's dead body
<idiom>
هرگز
when hell freezes over
<idiom>
هرگز
neer
هرگز
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
nulipara
زن هرگز نزاییده
never more
هرگز دیگر
Eternal (everlasting)life.
ابدا" (هرگز ) !
ever-
هرگز هیچ
ever
هرگز هیچ
nevermore
هرگز دیگر
the jealouse never had tranquillity.
<proverb>
یسود هرگز نیاسود .
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
Better late then never.
<proverb>
تاخیر بهتر از هرگز است .
that will be the day
<idiom>
چیزی که هرگز تکرار نخواهد شد
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
he has never seen a lion
او هرگز شیر ندیده است
I could never make her understand .
هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
he never saw a lion
او هرگز شیر ندیده است
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
I never saw anything like it.
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
Better late than never.
<proverb>
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Not on your life !
هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
Better late than never!
<proverb>
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
THe flesh will never be separated from the finger .
<proverb>
گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
Never look a gift horse in the mouth.
<proverb>
دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
an impersonal deity
خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
A tale never loses in the telling .
<proverb>
یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
Time and tide wait for no man .
<proverb>
زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
A watched pot never boils.
<proverb>
چون به قورى چشم دوزى هرگز بجوش نیاید .
Borrowed garments never fit well .
<proverb>
لباس عاریه هرگز به خوبى اندازه نمى شود.
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
Never put off till tomorrow what maybe done today.
<proverb>
آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
match play
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
incomplete
انجام نشده پر نشده
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
vehicle
برنده
winnings
برنده
winning
برنده
incisive
برنده
portative
برنده
cutters
برنده
cutter
برنده
vehicles
برنده
heuristic
پی برنده
cutting
برنده
conductive
برنده
winners
برنده
incisory
برنده
incisor tooth
برنده
foretooth
برنده
mutilator
برنده
high proof
برنده
scissile
برنده
deferent
برنده
trenchant
برنده
discoverer
پی برنده
discoverers
پی برنده
winner
برنده
deferent
بیرون برنده
perseus
برنده سر دیو
promoter
پیش برنده
persi
برنده سر دیو
medallists
برنده مدال
matrolinous
بارث برنده
incisively
بطور برنده
wearing
تحلیل برنده
prizer
برنده جایزه
contenders
برنده احتمالی
prizewinner
برنده جایزه
cutting head
نوک برنده
decision
برنده با امتیاز
decisions
برنده با امتیاز
winning position
پوزیسیون برنده
medallist
برنده مدال
medalists
برنده مدال
edged tool
الت برنده
gestatorial
برنده پاپ
lacerative
برنده یا درنده
gonfalonier
برنده پرچم
uptake
بالا برنده
highest bidder
برنده مزایده
medalist
برنده مدال
impeller
پیش برنده
contender
برنده احتمالی
impellor
پیش برنده
edge tool
الت برنده
promoters
پیش برنده
shoo-in
<idiom>
برنده مطلق
outpoint
برنده با امتیاز
dissolvent
حل کننده برنده
winning move
حرکت برنده
dark horses
برنده غیرمترقبه
dark horse
برنده غیرمترقبه
boosters
بالا برنده
raider
یورش برنده
raiders
یورش برنده
users
بکار برنده
user
بکار برنده
achiever
از پیش برنده
resolutive
تحلیل برنده
annihilator
از بین برنده
propelling
پیش برنده
heiresses
ارث برنده زن
heiress
ارث برنده زن
utilizer
بکار برنده
winners
برنده بازی
promotor
پیش برنده
booster
بالا برنده
propulsive
جلو برنده
uplifter
بالا برنده
winner
برنده بازی
Never spend money before you have earned it.
هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
backsword
شمشیر یک لبهء برنده
emasculative
برنده نیروی مردی
emasculatory
برنده نیروی مردی
painstakingly
ساعی رنج برنده
emulous
رشک برنده طالب
file cutter
قسمت برنده سوهان
liquidator
برچیننده از بین برنده
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
limivorous
فرو برنده گل ولای
walk all over someone
<idiom>
براحتی برنده شدن
bearing capacity
قدرت برنده باربرد
won ending
اخر بازی برنده
cutler
فروشنده الات برنده
decisions
برنده کشتی با امتیاز
Nobel Prize winner
برنده جایزه نوبل
decision
برنده کشتی با امتیاز
jackpots
برنده تمام پولها
jackpot
برنده تمام پولها
chung seung
برنده هوگوابی تکواندو
raise the hand
بالابردن دست برنده
painstaking
ساعی رنج برنده
benefic
فایده برنده نیکوکار
winterer
بسر برنده زمستان
carry the day
<idiom>
برنده یا موفق شدن
liquidators
برچیننده از بین برنده
benefitical
منتفع فایده برنده
Nobel laureate
برنده جایزه نوبل
To win on points.
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
hoong seung
برنده هوگو قرمز تکواندو
hybrid propulation
نیروی پیش برنده مختلط
to ease to a victory
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
hellward
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
gulfs
هر چیز بلعنده وفرو برنده
sharp tongued
بکار برنده سخنان زننده
cutting angle
سطح برنده تیغه برش
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com