English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
team roping مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
Other Matches
sculling مسابقه قایقرانی یک نفره 2نفره یا 4 نفره
bullfighting مسابقه گاوبازی
corrida برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
tandems مسابقه دو نفره
tandem مسابقه دو نفره
eights مسابقه پاروزنی 8 نفره
quadruple scylls مسابقه قایقهای 4 نفره
foursomes مسابقه بین دو تیم دو نفره گلف
foursome مسابقه بین دو تیم دو نفره گلف
australian pursuit مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
sprint relay مسابقه امدادی 4 نفره درمسافتهای مختلف
speedway مسابقه موتورسیکلت رانی بین تیمهای 4 نفره درمسیرهموارخاکی
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
sculls قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
scull قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
sculled قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
minimim wage law قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
minimum range حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
darts پیکان اندازی 2 نفره یا 4 نفره با 3 پیکان در هربار برای هر نفر از مسافت 8 یا 9 متر
bullfight گاوبازی
buillfight گاوبازی
bullfights گاوبازی
max min system سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
bullrings صحنه یامیدان گاوبازی
bullring صحنه یامیدان گاوبازی
novillero گاوبازی که هنوز برنده نشده
torero گاوباز یا عضو تیم گاوبازی
skull practice کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
opener مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
single یک نفره
double دو نفره
three handed سه نفره
one-man یک نفره
two some دو نفره
one man یک نفره
one handed یک نفره
bob لوژ 2 یا 4 نفره
a double room یک اتاق دو نفره
a double bed یک تخت دو نفره
bobsleds لوژ 2 یا 4 نفره
bobsled لوژ 2 یا 4 نفره
touring car اتومبیل 4 یا 5 یا 6 نفره
luge لوژ یک نفره
fours قایقرانی 4 نفره
a single room یک اتاق یک نفره
bobs لوژ 2 یا 4 نفره
bobbing لوژ 2 یا 4 نفره
a sinlge room یک اتاق یک نفره
odd front خط دفاعی 4 نفره
single قایق یک نفره
three man block دفاع سه نفره
solitaires بازی یک نفره
boblet لوژ 2 نفره
five man line خط دفاعی 5 نفره
four قایق 4 نفره
double tent چادر دو نفره
solitaire بازی یک نفره
minims حداقل
minimal حداقل
minim حداقل
minimum حداقل
min حداقل
minimally حداقل
minimum stock level حداقل
To be out to do some thing . کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
I'd like a sinlge room. من یک اتاق یک نفره میخواهم.
I'd like a double room من یک اتاق دو نفره میخواهم.
tempest نوعی قایق 2 نفره
tempests نوعی قایق 2 نفره
jitterbug نوعی رقص دو نفره
dragon قایق مسابقهای 3 نفره
wherry قایق باریک یک نفره
four man team تیم چهار نفره
six man football فوتبال دو تیم 6 نفره
dragons قایق مسابقهای 3 نفره
two seater اتوموبیل یا هواپیمای دو نفره
minimised به حداقل رساندن
relative minimum حداقل نسبی
minimum حداقل کمینه
danger warning level حداقل موجودی
bottom price حداقل قیمت
trough حداقل موج
troughs حداقل موج
minimum size اندازه حداقل
minimizing به حداقل رساندن
minims وابسته به حداقل
minim وابسته به حداقل
minimizes به حداقل رساندن
minimized به حداقل رساندن
minimize به حداقل رساندن
minimising به حداقل رساندن
minimization به حداقل رسانیدن
minimum elevation حداقل درجه
minimum price حداقل قیمت
neap tide جذر و مد حداقل اب
minimum wage حداقل دستمزد
minimum range حداقل برد
minimises به حداقل رساندن
least price حداقل قیمت
price floor حداقل قیمت
base wage rate حداقل دستمزد
minimum charge حداقل هزینه
global minimum حداقل مطلق
least cost حداقل هزینه
minimum charge حداقل قیمت
I'd like a double bed room. من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
to go away in a foursome چهار نفره سفر کردن
flying dutchman قایق بادبان دار 3 نفره
helicopter double rescue harness کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
A pot of tea for 4, please. لطفا یک قوری چایی 4 نفره.
two person zero sum game بازی دو نفره با مجموع صفر
two person game بازی دو نفره در تئوری بازیها
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
thermal resolution حداقل اختلاف حرارت
thermal resolution حداقل سنجش حرارت
minimum subsistence level سطح حداقل معیشت
cost minimization حداقل کردن هزینه
minimum standard of living حداقل سطح زندگی
least cost combination ترکیب حداقل هزینه
least squares estimates براورد حداقل مربعات
minimum elevation حداقل ارتفاع لوله
reduced strenght حداقل استعداد جنگی
maximum and minimum thermometer گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum mortality حداقل مرگ و میر
buddy system شناگران بخاطر ایمنی دو نفره کردن
mixed foursome بازی گلف دو تیم دو نفره زن و مرد
double up در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
tetherball نوعی بازی دو نفره با راکت وتوپ
mixed doubles پینگ پنگ یاتنیس 2 نفره مختلط
eleven تیم 11 نفره هاکی روی چمن
elevens تیم 11 نفره هاکی روی چمن
two stage least squares method روش حداقل مربعات دومرحلهای
minimum down payment حداقل میزان پیش پرداخت
short term حداقل مدت تنبیه و زندانی
double amplitude peak value مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی
minimum elevation حداقل درجه مربوط به مانع
amphiploid دارای حداقل کرموسوم ارثی
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
neap حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
cut off ratio حداقل نرخ قابل قبول
meantide حداقل جذر و مدهای اب دریا
pilot line production تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
extremum حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
on the deck پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
ordinary least square method روش حداقل مربعات معمولی
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
baseball بازی بین دو تیم 9 نفره با چوب و توپ
hurling نوعی هاکی یا لاکراس بین دوتیم 51 نفره
curling بازی روی زمین یخ بین دوتیم 4 نفره
skeleton crew حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
minimum clearance حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
spinner play حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل
at least [no less than] [not less than] <adv.> کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
efficiency point حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
quorum حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
at a [the] minimum <adv.> کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
bridges تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
handball بازی بین دو تیم هفت نفره با شش بازیگر ویک دروازه بان
lawn bowling بازی بین 2 نفر یاتیمهای 2 تا 4 نفره بصورت غلطاندن گویها بسمت جک
discrimination حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
weighted least square method روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
error handling به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
wed thickness حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
probit واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
aces رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
perigee نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
limit velocity حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
ace رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
skittles بازی شبیه به بولینگ درانگلستان بین 2 نفر یا 2تیم تا 5 نفره با پرتاب گوی یا دیسک به 9 میله
three stage least squares method روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
coming in speed حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
optimal merge tree نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
ice racing مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com