Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (23 milliseconds)
English
Persian
race
مسابقه دادن بسرعت رفتن
raced
مسابقه دادن بسرعت رفتن
races
مسابقه دادن بسرعت رفتن
Other Matches
fleeing
بسرعت رفتن
flee
بسرعت رفتن
dashes
بسرعت رفتن
flees
بسرعت رفتن
dash
بسرعت رفتن
dashed
بسرعت رفتن
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
scooted
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoots
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoot
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
dash
بسرعت انجام دادن
scurrying
بسرعت حرکت دادن
courses
بسرعت حرکت دادن
course
بسرعت حرکت دادن
scurry
بسرعت حرکت دادن
scurries
بسرعت حرکت دادن
dashes
بسرعت انجام دادن
scurried
بسرعت حرکت دادن
dashed
بسرعت انجام دادن
coursed
بسرعت حرکت دادن
popped
بسرعت عملی انجام دادن
pops
بسرعت عملی انجام دادن
pop
بسرعت عملی انجام دادن
competed
مسابقه دادن
compete
مسابقه دادن
competes
مسابقه دادن
tourney
مسابقه دادن
to scamper
مسابقه دادن
row a race
مسابقه کرجی رانی دادن
bump start
اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
to show somebody up
[in a competition]
کسی را شکست دادن
[در مسابقه ورزشی]
campaing
شرکت دادن اسب در یک دوره مسابقه
prodify
تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
experimental free handicap
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
palm
کش رفتن رشوه دادن
licences
اجازه رفتن دادن
licenses
اجازه رفتن دادن
palms
کش رفتن رشوه دادن
licence
اجازه رفتن دادن
license
اجازه رفتن دادن
licensing
اجازه رفتن دادن
lays
نشانه رفتن قرار دادن
lay
نشانه رفتن قرار دادن
to go off
بفروش رفتن نتیجه دادن
take gas
از دست دادن کنترل و به زیرموج رفتن
to make a move
پاشدن و رفتن مهره را تکان دادن
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
to show one out
راه بیرون رفتن را بکسی نشان دادن
show one out
راه بیرون رفتن را به کسی نشان دادن
observer
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
lead the way
<idiom>
جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to continue one's progress
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
To stay the course .
تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
quickly
بسرعت
hard
بسرعت
fleetly
بسرعت
harder
بسرعت
hardest
بسرعت
snacks
بسرعت
rapidily
بسرعت
snack
بسرعت
rapidly
بسرعت
likea
بسرعت
full tilt
بسرعت
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
snipped
بسرعت قاپیدن
snip
بسرعت قاپیدن
mushroomed
بسرعت رویاندن
mushrooming
بسرعت رویاندن
mushrooms
بسرعت رویاندن
snipping
بسرعت قاپیدن
fleet
بسرعت گذشتن
mushroom
بسرعت رویاندن
skyrocketed
بسرعت بالابردن
scuttling
بسرعت دویدن
scuttles
بسرعت دویدن
scuttled
بسرعت دویدن
scuttle
بسرعت دویدن
whish
بسرعت گذشته
fleets
بسرعت گذشتن
skyrockets
بسرعت بالابردن
skyrocketing
بسرعت بالابردن
sweep
بسرعت گذشتن از
skyrocket
بسرعت بالابردن
at a great rat
بسرعت زیاد
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
hopped
پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
hop
پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
hopping
پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
hops
پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
snowballing
بسرعت زیاد شدن
whomp up
بسرعت تهیه کردن
streaked
بسرعت حرکت کردن
light out
بسرعت ترک کردن
snowballed
بسرعت زیاد شدن
scrams
بسرعت دور شدن
jink
بسرعت چرخ زدن
jink
بسرعت حرکت کردن
streak
بسرعت حرکت کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
darting
بسرعت حرکت کردن
vamoose
بسرعت عازم شدن
snowball
بسرعت زیاد شدن
dart
بسرعت حرکت کردن
streaking
بسرعت حرکت کردن
scram
بسرعت دور شدن
snowballs
بسرعت زیاد شدن
darted
بسرعت حرکت کردن
mushroom
بسرعت ایجاد کردن
full drive
بسرعت هرچه تمامتر
mushroomed
بسرعت ایجاد کردن
mushrooms
بسرعت ایجاد کردن
hand over fist
بسرعت وبمقدار زیاد
swoops
بسرعت پایین امدن
swooping
بسرعت پایین امدن
mushrooming
بسرعت ایجاد کردن
sonic
وابسته بسرعت صوت
swooped
بسرعت پایین امدن
swoop
بسرعت پایین امدن
quick freeze
بسرعت سرد کردن
post haste
بسرعت شتاب فراوان
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
quicky
چیزیکه بسرعت انجام شود
booms
بسرعت درقیمت ترقی کردن
boom
بسرعت درقیمت ترقی کردن
quickie
چیزیکه بسرعت انجام شود
quickies
چیزیکه بسرعت انجام شود
precipitated
شتاباندن بسرعت عمل کردن
skirl
بسرعت باد فرار کردن
precipitating
شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitate
شتاباندن بسرعت عمل کردن
booming
بسرعت درقیمت ترقی کردن
precipitates
شتاباندن بسرعت عمل کردن
boomed
بسرعت درقیمت ترقی کردن
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
piss off
<idiom>
بسرعت دور شدن
[اصطلاح روزمره]
zoomed
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zooms
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoom
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
soup
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
triple tongue
نتهای سه تایی را بسرعت باساز نایی زدن
soups
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
improviser
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
let
اجاره دادن اجاره رفتن
lets
اجاره دادن اجاره رفتن
letting
اجاره دادن اجاره رفتن
improvisor
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
quadrangular meet
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
slaloms
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing
مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
run through
بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-through
بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run up
بسرعت خرج و تلف کردن شلیک کردن
run-throughs
بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
ke lighning
به تندی برق بسرعت برق
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
chase
مسابقه
competitions
مسابقه ها
chace
مسابقه
contests
مسابقه ها
chases
مسابقه
tourney
مسابقه
events
مسابقه
meets
مسابقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com