English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
threesome مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesomes مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
Other Matches
match play مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
carom ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
cannons ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
cannon ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
diagonal گامبرداری بطریق ضربه پا و فشارباپای دیگر
crosscourt shot ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
three cushion billiards بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
intermit نوبت داشتن نوبت شدن
the types are inked over در چاپخانه حروف را مرکب می زنند
The bell goes at 9 . ساعت 9 زنگ می خورد ( می زنند )
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
carom shot طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
bowing ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowed ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bow ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bows ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
aftershave [مایع خوشبویی که مردان بعد از اصلاح به صورت می زنند.]
tap dance نوعی رقص که در ان پنجه وپاشنه پا را به سرعت به زمین می زنند
To bring two persons face to face . دونفر رابا هم روبروکردن
chap and lie پرتاب گوی و ضربه به گوی دیگر و توقف ان
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
come between <idiom> درروابط دونفر دخالت کردن
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
fix someone up with someone <idiom> واسطه برای قرار ملاقات دونفر
duopoly انحصار فروش کالا بین دونفر
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
cowlstaff چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
two man rule قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
skull practice کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
opener مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
touring نوبت
tours نوبت
trick نوبت
alternation نوبت
tour نوبت
out of turn بی نوبت
tertian fever نوبت سه به یک
tertian fever نوبت غب
serves نوبت
intermittence نوبت
inning نوبت
served نوبت
serve نوبت
periodicity نوبت
tricking نوبت
turns نوبت
heat نوبت
heats نوبت
reprise نوبت
tricked نوبت
turn نوبت
toured نوبت
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
shift نوبت کار
shifted نوبت تعویض
shifted نوبت کار
it is my lead نوبت من است
handouts نوبت بازی
shifts نوبت تعویض
shifted نوبت کاری
shift نوبت کاری
shift نوبت تعویض
penalty از کف دادن نوبت
whose turn is it? نوبت کیست
tricking نوبت نگهبانی
tricked نوبت نگهبانی
handout نوبت بازی
every dog has his day <idiom> آسیاب به نوبت
shifts نوبت کاری
shifts نوبت کار
penalties از کف دادن نوبت
trick نوبت نگهبانی
out of turn خارج از نوبت
round robin نوبت گردشی
period روزگار نوبت
periods نوبت ایست
periods روزگار نوبت
period نوبت ایست
periods نوبت مرحله
period نوبت مرحله
round نوبت گردکردن
roundest نوبت گردکردن
periodic نوبت دار
intermittent نوبت دار
movement credit نوبت حرکت
prime shift نوبت اول
round robin با گردش نوبت
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
on deck در انتظار نوبت شنا
to be one's turn [go] نوبت [کسی] شدن
round نوبت گرد کردن
roundest نوبت گرد کردن
rotas جدول نوبت خدمت
My turn! حالا نوبت منه!
every other <idiom> به نوبت عرض شدن
it is your move نوبت شما است
rota جدول نوبت خدمت
air register تنظیم نوبت پرواز
batters توپزنی که نوبت اوست
batter توپزنی که نوبت اوست
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
outed نوبت سرویس اسکواش
first dogwatch نوبت نگهبانی عصر
out نوبت سرویس اسکواش
collocation نظم نوبت وترتیب
say نوبت حرف زدن
says نوبت حرف زدن
shift schedule برنامه نوبت کاری
on deck دونده منتظر نوبت
out- نوبت سرویس اسکواش
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
strikers بیلیارد بازی که نوبت اوست
bat around توپ زدن به نوبت در یک ردیف
striker بیلیارد بازی که نوبت اوست
every dog has his d. هرکسی چندروزه نوبت اوست
strikers کروکه بازی که نوبت اوست
striker کروکه بازی که نوبت اوست
He jumped the queue. پرید توی صف ( خارج از نوبت )
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
all things come to him who waits <proverb> بر اثر صبر نوبت ظفر آید
platoon بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
platoons بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
moved نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
move نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
queuing theory نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
every dog has his day <idiom> <none> هرکسی پنج روزه نوبت اوست
antiperiodic جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
moves نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
first come, first served <idiom> هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
innings نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
one and nine balls billiard بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
to catch out a batsman گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
concurrent اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
due از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
wickets میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
wicket میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
chases مسابقه
chasing مسابقه
competition مسابقه
tournament مسابقه
matches مسابقه
contested مسابقه
tournaments مسابقه
match مسابقه
ball games مسابقه
competitions مسابقه
events مسابقه
contesting مسابقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com