English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English Persian
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
Other Matches
lead curve خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
to get the better of سبقت گرفتن بر
grabbed سبقت گرفتن
grab سبقت گرفتن
outdistance سبقت گرفتن بر
forereach سبقت گرفتن از
overtake سبقت گرفتن
outdistanced سبقت گرفتن بر
grabbing سبقت گرفتن
grabs سبقت گرفتن
overtaken سبقت گرفتن
overtakes سبقت گرفتن
precess سبقت گرفتن
outmaneuver سبقت گرفتن بر
outdistances سبقت گرفتن بر
outdistancing سبقت گرفتن بر
best سبقت گرفتن
overtaken سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtakes سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtake سبقت گرفتن بر رد شدن از
anticipate پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
passes سبقت گرفتن از خطور کردن
passed سبقت گرفتن از خطور کردن
anticipating پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipates پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipated پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
pass سبقت گرفتن از خطور کردن
outfoot در سرعت سبقت گرفتن بر جلو افتادن از
outpoint سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
isolead curve خط میزان منحنی نقاط هم سبقت در تیراندازی خط نمایش سبقت
wand shoot مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
linear speed روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
phoned تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phone تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phones تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phoning تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
photo distance مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
lay up ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
time distance مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path for attenuation مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
range scale طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
attenuation mean free path مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
scattering mean free path مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
halving نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
short international مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
range resolution قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
range section قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
thick Ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
windsor round مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
enlist برای سربازی گرفتن
enlisting برای سربازی گرفتن
enlists برای سربازی گرفتن
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
catch at برای گرفتن چیزی کوشیدن
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks برای ... هفته قرض گرفتن
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
darts پیکان اندازی 2 نفره یا 4 نفره با 3 پیکان در هربار برای هر نفر از مسافت 8 یا 9 متر
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
telescopes وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
move مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
gig نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
moved مانوور برای گرفتن نفر جلو
bass bug حشره برای گرفتن ماهی خاردار
gigs نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
put to the question برای گرفتن اعتراف زجر دادن
telescope وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
To have design on someone . To malign someone . برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
to hog <idiom> بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
moves مانوور برای گرفتن نفر جلو
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carry گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
greats امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
carries گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
burdended فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carried گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
cp دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
tampion توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
carrying گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
coincidence range finder مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
absorption mean free path مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
mean free path absorption مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
dummies کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
floats ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disables دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floated ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disabling دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dead letter box فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
bids بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
shut out <idiom> مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
dummy کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
bid بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
disable دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
little go نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
pass pattern مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
provisor کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoying طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoy طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
ATC مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
braids الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
gauging rod میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
antedates سبقت
antedate سبقت
overtaking سبقت
precession سبقت
precedence سبقت
antecedence سبقت
antedated سبقت
overtaking lane خط سبقت
competitive سبقت جو
transcendence or cy سبقت
competitiveness سبقت جو
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
caban طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
telemetering ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
prediction angle زاویه سبقت
GIVE WAY سبقت آزاد
transcend سبقت جستن
passant سبقت گیر
outguess سبقت جستن
GIVE WAY محل سبقت
stadia line خط انحراف سبقت
lead angle زاویه سبقت
lateral tell سبقت عرضی
one-upmanship یک قدم سبقت
lead زاویه سبقت
transcends سبقت جستن
transcending سبقت جستن
leads زاویه سبقت
transcended سبقت جستن
lead pursuit مسیر سبقت
competition سبقت جوئی
lead lag relation رابطه سبقت
leads سبقت هادی
leads and lags سبقت ها و تاخیرها
get the start of سبقت جستن بر
one upmanship یک قدم سبقت
exceeding سبقت و پیشی
competitions سبقت جوئی
lead سبقت هادی
sofar سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
To tell some one his fortune . برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
overtaking vessel شناوه سبقت گیرنده
overtaking vessel ناو درحال سبقت
competition هم چشمی سبقت جویی
competitions هم چشمی سبقت جویی
leading line خط بستن زاویه سبقت به توپ
toget the start of one's rival بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
one-upmanship سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
prediction mechanism دستگاه مدبر یا محاسب سبقت هدف
one upmanship سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
kinetic lead سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
to cut brake or beat a r گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
anticipation سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
to take a sample of blood گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
seen fire اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com