English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
To cover (traverse)long distances. مسافت زیادی راطی کردن
Other Matches
air mass جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
process مراحلی راطی کردن
processes مراحلی راطی کردن
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
highs تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
highest تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
telemetering ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
We must settle the price first. اول باید قیمت راطی کرد
photo distance مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
time distance مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
range scale طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
mean free path for attenuation مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
attenuation mean free path مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
scattering mean free path مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
short international مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
range section قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
windsor round مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
demagnetize پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
degausser وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
go on <idiom> زیادی صحبت کردن
go out of one's way <idiom> تلاش زیادی کردن
range finding تخمین مسافت کردن
spot مسافت یابی کردن
spots مسافت یابی کردن
ranging مسافت یابی کردن
range spotting تخمین مسافت کردن
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
splurge on something <idiom> پول زیادی خرج کردن
to pad a sentence جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
put on one's thinking cap <idiom> زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
zero کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to face a serious problem for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
pay through the nose <idiom> برای چیزی پول زیادی خرج کردن
to face a serious problem for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
zeroes کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to raise big problems for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
range sensing تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
mean free path absorption مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
absorption mean free path مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
coincidence range finder مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
This is plain highway robbery . این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
halving نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
sofar سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
degauss پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
excess زیادی
inordinacy زیادی
overly زیادی
extra زیادی
supervacaneous زیادی
frequentness زیادی
immoderacy زیادی
immenseness زیادی
extras زیادی
infiniteness زیادی
wealth زیادی
surplus زیادی
heaviness زیادی
superfluous زیادی
profoundly زیادی
extra- زیادی
surpluses زیادی
redundance زیادی
to a large extent تا حد زیادی
excessiveness زیادی
superfluity زیادی
numerousness زیادی
excrescent زیادی
profoundness زیادی
undue زیادی
muchness زیادی
intenseness زیادی
abundance زیادی
excesses زیادی
enormousness زیادی
greatness زیادی
intensity زیادی
excrescential زیادی
nimiety زیادی
extremeness زیادی
hugeness زیادی
profuseness زیادی
immensity زیادی
unduly زیادی
greatly به زیادی
range مسافت
ranged مسافت
short-range کم مسافت
short range کم مسافت
distances مسافت
ranges مسافت
lengths مسافت
length مسافت
distance مسافت
overblance زیادتی زیادی
fuzz ball گوشت زیادی
interleaf برگ زیادی
exorbitance زیادی افراط
gaudery پیرایههای زیادی
over production محصول زیادی
riffraff زیادی توده
inordinateness زیادی بی اندازگی
clog زیادی پرکردن
for long مدت زیادی
largely تا درجه زیادی
hyperacidity زیادی اسید
outgrowth گوشت زیادی
clogs زیادی پرکردن
to a degree تادرجه زیادی
clogged زیادی پرکردن
increscent زیادی توسعه
overweight وزن زیادی
distichiasis مژگان زیادی
extensiveness کثرت زیادی
odometry مسافت پیمایی
known distance مسافت معلوم
viameter مسافت پیما
telephoning در یک مسافت طولانی
rangefinders مسافت یاب
telephones در یک مسافت طولانی
sight distance مسافت دید
trochometer مسافت پیما
training distance مسافت تمرین
haul مسافت حمل
hauled مسافت حمل
intervalometer مسافت سنج
hauling مسافت حمل
burst range مسافت ترکش
jacob's staff مسافت سنج
test course مسافت ازمایش
close range مسافت نزدیک
hauls مسافت حمل
odometer مسافت سنج
ranging مسافت یابی
telemeter مسافت سنج
range finder مسافت یاب
range calibration تنظیم مسافت
range drum طبله مسافت
equidistance مسافت مساوی
blooming train مسافت نورد
telemetry مسافت سنجی
range determination تعیین مسافت
range determination تخمین مسافت
range scale طبله مسافت
supporting distance مسافت پشتیبانی
range sensing تخمین مسافت
proximity fuze از مسافت دور
racing course مسافت مسابقه
taximeter مسافت سنج
odograph مسافت سنج
metrograph مسافت سنج
range adjustment تنظیم مسافت
range indicator مقیاس مسافت
telephone در یک مسافت طولانی
range indicator طبله مسافت
plotting scale خط کش مسافت یاب
telephoned در یک مسافت طولانی
range indicator شاخص مسافت
range finding مسافت یابی
air distance مسافت هوایی
oversale پیش فروش زیادی
it will not take long مدت زیادی نمیخواهد
it was a مبلغ زیادی بود
make a bundle <idiom> پول زیادی درآوردن
long a go مدت زیادی پیش
make a killing <idiom> پول زیادی درآوردن
many of them عده زیادی از انها
growth گوشت زیادی تومور
growths گوشت زیادی تومور
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
Quite a few people ... تعداد زیادی [از مردم]
No small number of ... تعداد زیادی [از مردم]
to shoot one's mouth off <idiom> زیادی حرف زدن
over estimation زیادی درنظر گرفتن
odd come short زیادی باقی مانده
extras موضوعی که زیادی است
so خیلی باین زیادی
exairesis برش اندام زیادی
intensity of gravity شدت با زیادی جاذبه
extra- موضوعی که زیادی است
extra موضوعی که زیادی است
outgrwth برامدگی گوشت زیادی
redun dantly بطور زائدیا زیادی
excess مقدار زیادی از چیزی
long ago مدت زیادی پیش
excesses مقدار زیادی از چیزی
You have given me too much. زیاد ( زیادی ) به من دادی
quite a number of people عده زیادی از مردم
kajillion [slang] تعداد بسیار زیادی
eye دیدخوب با تشخیص مسافت
macrometer مسافت یاب نوری
flash ranging مسافت یابی نوری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com