Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
flash ranging
مسافت یابی نوری
Search result with all words
flash ranging location
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
Other Matches
sofar
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
range finding
مسافت یابی
ranging
مسافت یابی
ranging pole
شاخصهای مسافت یابی
sound ranging
مسافت یابی صوتی
spot
مسافت یابی کردن
spots
مسافت یابی کردن
ranging
مسافت یابی کردن
macrometer
مسافت یاب نوری
range sensing
تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
dye polymer recording
در دیسکهای نوری روش ضبط که تغییرات در دیسک نوری پلاستیکی در لایه باریک توکار ایجاد میکند یک مزیت بزرگ این روش : داده ذخیره شده روی دیسک نوری قاب پاک شدن است
magneto optical disc
دیسک نوری که در وسیله ضبط مغناطیسی- نوری به کار می رود
wands
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wand
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
photo distance
مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
time distance
مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
range scale
طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
mean free for scattering
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
scattering mean free path
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
attenuation mean free path
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
mean free path for attenuation
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
fibre optics
لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
optical character recognition
تشخیص نوری دخشه تشخیص کاراکتر نوری شناسایی نوری دخشه بازشناسی نوری دخشه بازشناسی کاراکتر نوری
involution
توان یابی قوه یابی
cladding
واسطه شفافی که هسته یک فیبر نوری را احاطه میکند دومین لایه واحد فیبر نوری
short international
مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
range section
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
ocr
فرآیندی که امکان تشخیص حروف چاپ شده یا نوشته شده را به صورت نوری و تبدل آن به کد قابل خواندن توسط ماشین که ورودی کامپیوتر ست دارد با استفاده از حرف خان نوری
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
windsor round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
optical
فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
mean free path absorption
مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
road distance
مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
coincidence range finder
مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی
absorption mean free path
مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
telemetering
ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
photic
نوری
optic
نوری
dimness
کم نوری
optical
نوری
fault diagnosis
عیب یابی
fault finding
عیب یابی
factoring
عامل یابی
extrapolations
برون یابی
trapping
غلط یابی
mark sensing
نشان یابی
extrapolation
برون یابی
castaways
عمق یابی
interpolations
میان یابی
interpolations
درون یابی
interpolation
میان یابی
interpolation
درون یابی
marketing
بازار یابی
direction finding
جهت یابی
fault detection
عیب یابی
debugger
اشکال یابی
cost finding
ارزش یابی
location
مکان یابی
achievements
دست یابی
achievement
دست یابی
castaway
عمق یابی
position finding
موقعیت یابی
quadricycle
چهارچرخه یابی
obstacle sense
حس مانع یابی
addressing
نشانی یابی
error detection
خطا یابی
knowledge acquisition
آگاهی یابی
edging
حاشیه یابی
edgings
حاشیه یابی
calibration
خصلت یابی
surveys
زمینه یابی
localization
موضع یابی
termination
پایان یابی
i. and evdevolution
توان یابی
accessing
دست یابی
accesses
دست یابی
accessed
دست یابی
access
دست یابی
acquisition
هدف یابی
survey
زمینه یابی
surveyed
زمینه یابی
troubleshooting
عیب یابی
troubleshooting
اشکال یابی
insinuation
رخنه یابی
goniometry
زاویه یابی
acquisitions
هدف یابی
patterning
طرح یابی
matchmaking
زوج یابی
levelling
ارتفاع یابی
positioning
موقع یابی
sourcing
منابع یابی
locations
مکان یابی
fringing
ریشه یابی
orientating
جهت یابی
summation
مجموع یابی
signal detection
علامت یابی
attainment
دست یابی
attainments
دست یابی
orientate
جهت یابی
orientates
جهت یابی
orientation
جهت یابی
optical isomer
ایزومر نوری
optical rotation
چرخش نوری
optical isomer
همپار نوری
optically active
فعال نوری
optical disk
دیسک نوری
optical fiber
فیبر نوری
optical stability
پایداری نوری
optical scanning
پیمایش نوری
optical scanner
پیمایشگر نوری
optical density
چگالی نوری
optical isomerism
ایزومری نوری
optical scanner
پوینده نوری
optical isomerism
همپاری نوری
optical lens
عدسی نوری
wands
قلم نوری
light-years
سال نوری
light-year
سال نوری
light pen
قلم نوری
light pens
قلم نوری
optical resonance
همنوایی نوری
photodissociation
تفکیک نوری
optical resolution
تفکیک نوری
optical pyrometry
تف سنجی نوری
optical printer
چاپگر نوری
optical mark reader
علامتخوان نوری
photo optic memory
حافظه نوری
optical memory
حافظه نوری
wand
قلم نوری
light year
سال نوری
optical communications
ارتباطات نوری
fiber optics
فیبر نوری
photoperiodism
واکنش نوری
light gun
تفنگ نوری
light sensitive
با حساسیت نوری
light switch
گزینه نوری
light wave
موج نوری
optic fibre
فیبر نوری
fiber optics
الیاف نوری
photoelectric
نوری وبرقی
photophone
تلفن نوری
photopolymer
بسپار نوری
optical
دیسکهای نوری
luminous flux
شار نوری
luminous sensitivity
حساسیت نوری
spectral line
خط طیف نوری
electric arc
قوس نوری
light ralay
رله نوری
light microscopy
میکروسکپ نوری
photodecomposition
تجزیه نوری
photo plotter
رسام نوری
optical character
دخشه نوری
optical antipode
همپار نوری
photo excitation
برانگیختگی نوری
photo electron
الکترون نوری
photism
توهم نوری
photic zone
نوار نوری
light output ratio of a fitting
راندمان نوری
photostatic
ایستا نوری
photo luminescence
لومینسانس نوری
optical character
کاراکتر نوری
optical activity
فعالیت نوری
spatial orientation
موقعیت یابی فضایی
maximum direction finding
جهت یابی حداکثر
marginal costing
هزینه یابی نهایی
plumb
ژرف یابی کردن
frigid manners
اطوارخنک یابی مزه
traces
رد یابی کردن نشان
direction finding
جهت یابی کردن
marginal costing
هزینه یابی نهائی
item scaling
مقیاس یابی پرسشها
space orientation
موقعیت یابی فضایی
sound
عمق یابی کردن
target aquisition
سیستم هدف یابی
sounded
عمق یابی کردن
soundest
عمق یابی کردن
sounds
عمق یابی کردن
three dimensional direction finding
جهت یابی فضایی
job costing
هزینه یابی کار
localization of function
موضع یابی کارکرد
locate mode
باب مکان یابی
survey tests
ازمونهای زمینه یابی
parallel access
با دست یابی موازی
trace
رد یابی کردن نشان
continuous levelling
تراز یابی پیوسته
extrapolating
برون یابی کردن
extrapolates
برون یابی کردن
extrapolated
برون یابی کردن
extrapolate
برون یابی کردن
interpolating
درون یابی کردن
interpolates
درون یابی کردن
interpolated
درون یابی کردن
interpolate
درون یابی کردن
attitude survey
زمینه یابی نگرش
detailing
یات و مسیر یابی
performance evaluation
ارز یابی کارایی
traced
رد یابی کردن نشان
cost centre
مرکز هزینه یابی
extender board
وسیله عیب یابی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com